طنز شماره 567
تفاهم خزری و خان عمو
همین چند سال پیش در بحبوحهی تفاهمنامه برجام بود که خان عموی دلواپس با هر خبری که مردم را شاد میکرد ایشان برعکس مثل اسپند روی آتش به هوا میپرید و میگفت ای نوادگان قجر! بشکند قلم و دستی که دوباره قرارداد ننگین ترکمچنای2 را امضا کند و هنگامی که قرارداد امضا شد و وزیر خارجه از وین برمیگشت یک بلیط رفت و برگشت هواپیما خرید و با یک لنگه کفش «زاپاس» به تهران رفت که در ثواب کفش پراکنی بینصیب نماند و تا دیروز هم به هرچه برجامی است لعنت میفرستد و بتنریزان را نفرین میکند اما روزی که تفاهمنامه کنوانسیون خزر امضا شد فرمودند: به خاطر یک استکان آب شور خزر که اوقات شیرین تزاریان و پوتین را تلخ نمیکنیم شاید برای تقدیر از جناب ظریف قهرمان دیپلماتیک بروم تهران به کوری چشم «ترامپ» و مبارزه با استکبار جهانی خزر چنین اقدامی لازم و ضروری است این دفعه دایی جان اصلاحطلب با عصبانیت گفت: اگر به خاطر خال روی پوتین میبخشی از مال خودت ببخش آن هم سر و تن جان را (نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارارا).
زباندراز