هفته نامه آیینه یزد

انعکاس آیینه شماره 204

نام حسین (ع) پیشوای آزادگان جهان
تا ابد بر تارک تاریخ می‌درخشد

راستی را که تحلیل وقایع تاریخ دشوار است. سرّ دشواری کار ، در پیچیدگی‌های روح آدمی است. وقتی که مه در عمق درّه‌ها فرو می‌نشیند ؛ اگرچه تاریکی کامل نیست ، امّا آفتاب پنهان است و چشم انسان جز پیش پای خویش را نمی‌بیند. اگر نباشد اینکه آفریدگار، ما را در کشاکش ابتلائات می‌آزماید...
عاداتمان را متبدّل می‌سازد و شیاطین پنهان در زوایای تاریک درون را در پیشگاه عقل رسوا می‌دارد، چه بسا که در این غفلت پنهان همه ی عمررا سر می‌کردیم و حتی لحظه ای به خود نمی‌آمدیم.
آنچه حرّ را در دستگاه بنی امیه نگه داشته غفلت است. ..غفلتی پنهان. شاید تعبیر غفلت درغفلت بهتر باشد، چرا که تنها راه خروج از این چاه غفلت آن است که انسان نسبت به غفلت خویش تذکرپیدا می‌کند.
هر انسانی را لیله القدری هست که درآن ناگزیر از انتخاب می‌شود و حرّ را نیز شب قدری این چنین پیش آمد...عمربن سعدرا نیز... من و تو را هم پیش خواهدآمد. اگر باب " یالیتنی کنت معکم " هنوز گشوده است ، چرا آن باب دیگر باز نباشد که " لعن الله امّه سمعت بذلک فرضیت به " ؟
« شهید آوینی »

مقدّمه
باز هم کربلا، عاشورا، حسین (ع)، یاران با وفایش...محرّم و شور وشوق عشّاق حسین (ع) که به شهر‌ها و روستاهایمان حال و هوایی دیگر می‌بخشد، دورمان می‌کند از دغدغه‌های بی مزّه ی روز مرّه...از تکرار مکرّرات ملال آور! یا حدّاقل این دلمشغولی‌های اغلب ساده و پست را کم رنگ می‌کند و کم رنگ تر. جلوه‌های بیرونی آن حادثه ی عظیم را این روزها - چنان گذشته - از پس روزها و سال‌ها می‌توان در لباس‌های سیاه دید، در رفت و آمدها ، هیأت‌ها ، علم و کتل‌ها ، تعزیه‌ها ، در طعم خوب نذری‌ها و....
 امّاجلوه‌های درونی آن واقعه ی بی نظیرو فرهنگ عاشورایی را می‌شود در ابعادی وسیع و عمیق، در قیام انسان‌های پاک نهاد برای آزادی و آزادگی و در خون شهدا به تماشا نشست : " هیهات منا الذّله "! ؛چرا که این وعده ی حق بود که یاد و نام قیام امام حسین (ع) تا ابد زنده بماندو نام دشمنانش قرین لعنت و نفرینی ابدی گردد.
نقل است که حسین (ع) فرمود: « سوگند به آن خدایی که جان حسین در دست اوست ، پادشاهی بنی امیه به پایان نمی‌رسد ، مگر آن که مرا کشته باشند، آنان کشندگان من هستند ، پس اگر مرا کشتند ، دیگر جمع اسلام ( به امامت امام حق ) نماز جماعتی نمی‌خواند و نیز ( توسط امام عدلی ) ،جمع عطاء در راه خدا (از زکات و حقوق الله ) را دریافت نمی‌کنند (تا این که قائم آل محمّد (ص) قیام فرماید). اوّلین کشته ی این امّت من هستم و اهل بیت من. سوگند به آنکه جان حسین در دست اوست تا یک نفر هاشمی بر زمین راه می‌رود ، قیامت بر پا نخواهد شد. 1
چنین است که می‌بینیم آل ابی سفیان خیلی زود می‌روند ، آل امیه هم نمی‌توانند به حکومت خود ادامه دهند، نابود می‌شوند امّا نام حسین (ع) همچنان بر تارک تاریخ می‌درخشد.
متفکر بزرگ شیعه - آیت الله شهید مرتضی مطّهری - در این مورد می‌گوید:" آخرین پیش بینی امام حسین (ع) این بود : یزیدآن دو سال بعد را با یک نکبتی حکومت می‌کند و بعد می‌میرد.
معاویه بن یزید - که خلیفه و و لیعهد اوست و معاویه این اوضاع را برای اینها تأسیس کرده بود - بعد از چهل روز رفت بالای منبر و گفت : ایها النّاس !جدّ من ، معاویه ، با علی بن ابیطالب جنگید و حق با علی بود ، نه با جدّ من. پدرم ، یزید ، با حسین بن علی جنگید و حق با حسین بود ، نه پدرم و من از این پدر بیزاری می‌جویم. من خودم را شایسته ی خلافت نمی‌دانم و برای این که مثل گناهانی که جدّ و پدرم مرتکب شدند ، مرتکب نشوم ، اعلان می‌کنم که از خلافت کناره گیری می‌کنم. این نیروی حسین بن علی (ع) بود، نیروی حقیقت بود. در دوست و دشمن اثر گذاشت. "
بدیهی است معارف حسینی از جنبه‌های گوناگون ، مکتبی انسان ساز است که می‌تواندتعالی روح فرد و جامعه را رقم زندو مگر نه این که رمز رشد جمع و اجتماع ،در رشد فردی نهفته است؟کاش از سرچشمه ی زلال این معارف بنوشیم ،کمی بزرگ شویم. .. بزرگ تر!مبادا عزاداری هایمان فقط به آداب و رسومی آیینی تبدیل شوند و در ظاهر پرزرق و برق و وسیع! باطن اعمالمان چه می‌شود؟ باطن " خود " مان ؟ شاید لازم باشد این روزها " خود " مان رامورد بازنگری قراردهیم. چه فرق می‌کند در چه مقطع سنّی باشیم و چه جایگاه و پایگاه اجتماعی و خانوادگی داشته باشیم؟!شاید لازم باشد علیه خودمان قیام کنیم. سخت است،بسیار دشوار! دور ریختن عادت ها. ..تغییر...درد دارد،خیلی هم درد دارد، امّا حکمت درد ، تولّدی است دوباره ، رویشی تازه...چنان نرگس هایی که سر برمی آورند و سرما و زمستان را به سخره می‌گیرند.وجودمان زمستان شده باشد یا نه ، معارف و اخلاق حسینی ، بهار جانمان می‌شود..اگر بخواهیم.. اگربدانیم.
 پس عزا برخود کنید ای خفتگان / زانک بد مرگیست این خواب گران / بر دل و دین خرابت نوحه کن / که نمی‌بیند جز این خاک کهُن / ورهمی بیند ، چرا نَبًوَد دلیر / پُشتدار و جانسپار و چشم سیر؟/ در رخت کو از می‌دین فرّخی ؟ / گربدیدی بحر ، کو کفّ سخی ؟ / آنک جو دید ، آب را نکنَددریغ / خاصّه آن کو دید آن دریا و میغ ( مولوی )

جلوه هایی از اخلاق امام حسین (ع) در واقعه ی کربلا
1- عدم بیعت با ظالم
امام حسین (ع) هنگامی که برای نخستین مرتبه ، از سوی قاصدی دعوت به حضور در برابرولید شد، باآگاهی از قصد ولید به این زبیر فرمود: «. ..ببین : آیا من با یزید بیعت کنم ، با اینکه او مردی فاسق است که آشکارا گناه می‌کند و شراب می‌خورد و با سگان و یوزپلنگان بازی می‌کند و بازماندگان آل رسول را دشمن می‌دارد ، نه به خدا سوگند هرگزچنین نخواهد شد. »
بعد هم وقتی در راهی به مروان بن حکم برخورد می‌کنند و او آن حضرت را به بیعت با یزید فرا می‌خواند، امام می‌فرماید: « انّالله و انّا الیه راجعون ، بنابراین باید با اسلام خداحافظی کرد که امّت اسلامی به فرمانروایی چون یزیدگرفتار آمده است. »
2- روشن بودن هدف قیام حسینی از همان آغاز
آن زمان که حسین (ع ) قصد حرکت به سمت مکه را داشت، وصیت نامه ای را به برادرش - محمّد بن حنفیه - نوشت وبه روشنی هدفش را از قیام بیان نمود : «. .. من از روی هوس و سرکشی و تبهکاری و ستمگری قیام نکردم ، تنها به انگیزه ی سامان بخشی در امّت جدّم برخاستم ، می‌خواهم به نیکی‌ها فرمان دهم و از بدی‌ها باز دارم و روش جدّخود (ص ) وپدرم علی بن ابی طالب را دنبال کنم. ..»
رهبرمعظّم انقلاب اسلامی ، آیت الله خامنه ای ، دریکی از خطبه‌ها ی نمازجمعه عاشورای حسینی ، در مورد هدف قیام امام (ع) فرمودند: «...این قیام ، این حرکت در هر دو صورت فایده دارد، چه به شهادت برسد ، چه به حکومت برسد. منتهی هرکدام یک جور فایده دارد. باید انجام داد. باید حرکت کردو این کاری بود که امام حسین (ع) انجام داد. منتهی امام حسین (ع ) آن کسی بود که برای اوّلین بار این حرکت را انجام می‌داد، قبل ازآن انجام نشده بود، چون قبل از او چینن زمینه ای به وجود نیامده بود. انحرافی در زمان پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین (ع)به وجود نیامده بود و یا اگر هم موارد و انحرافی بود، زمینه مناسب یا مقتضی نبود.زمان امام حسین (ع)هردو وجود داشت.این،آن اصل قضیه در باب نهضت امام حسین (ع ) است.پس می‌توانیم بدین نحو جمع بندی کنیم ، بگوییم امام حسین(ع) قیام کرد تاآن واجب بزرگی را که عبارت است از تجدید بنای نظام اسلامی و جامعه اسلامی ،یا قیام در مقابل انحراف‌های بزرگ در جامعه اسلامی ، این را انجام بدهد. »
3- آگاهی و رضایت از قضای الهی
زمانی که ابن زبیر از بیم خود سخن می‌گوید که مبادا امام (ع) را رهانکنند تا از او بیعت بگیرند یا او را به شهادت برسانند ؛ امام (ع) با تأکید بر این که با یارانشان به نزد ولیدمی روند، گفت : « من از بیعت با یزید خودداری خواهم کرد و زیر باربردگی و ذلّت نخواهم رفت. به خدا سوگند می‌دانم حادثه ای پیش آمده که هیچ نظام ( و حساب و کتابی ) ندارد، ولی قضای خداوندی در حقّ من رخ خواهد داد و اوست که در خاندان پیامبرش آنچه می‌خواهد و می‌پسندد انجام می‌دهد. »
پایان زیبای این قیام نیز چنین رقم می‌خورد که امام (ع) با گوشه ی چشم ، به آسمان نظر افکند و گفت : « رضا بقضائک و تسلیما لامرک و لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین »
4-صلابت و همّت در راه هدف
از همان آغاز حرکت امام حسین (ع) ، در منزل‌های مختلف ، افراد بسیاری با یادآوری نیرنگ و بی وفایی کوفیان ، امام (ع) را از ادامه ی مسیر برحذر داشتند. مسوربن مخرمه ، ابوبکر بن عبدالرّحمن ،محمّدبن حنفیه ، عمربن عبدالرّحمن،عبدالله بن عبّاس و... از جمله این افراد بودند. امام حسین (ع)با طمأنینه و محبّت ، در برابراندرز هرکدام که قرار گرفت ، برایشان دعای خیر کرد و به آنها اطمینان داد که می‌داند حرف هایشان از سر خیرخواهی است ، اماّ با اشاره به قضای الهی بر ادامه ی راه اصرارورزید.
5- آگاه کردن یارانشان بر شهادت
حضرت امام حسین (ع ) با بینشی ژرف و بصیرت و نیز اطلاع بر سرنوشت خویش، هدف و مواضع قیامش را به روشنی برای دیگران ترسیم نمود و بارها به آنانکه با او همراه بودند و به او پیوسته بودند، یادآوری نمود که دراین مسیر، به شهادت خواهند رسیدتاکسانی با اوهام و خیالات خویش، ناآگاهانه و بدون بینش ، قدم در عرصه ی جنون مردانِ مردنگذارند. رهبر وادی عشق با فریب و ریا میانه ای نداردو چنین می‌شود که چند مرتبه از یارانش می‌خواهد آزادانه راه خود را برگزینند : «هرکس می‌خواهد برگردد ، از ما بر او بیعتی نیست» ؛ هنگامی که خبر شهادت مسلم بن عقیل ، هانی بن عروه و عبدالله بقطر [ یقطر] را در منزل " زباله " شنید ویاآن هنگامه ی شب عاشورا...ریزش هایی که در این راه پرپیچ وخم اتّفاق افتاد تا تنها کسانی بمانند که به خلعت چنین کلامی مفتخر شوند : « من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خود وخاندانی نیکوکارتر و پیوندجوتر از خاندان خود سراغ ندارم». زهی سعادت! ادامه دارد.. .

فاطمه محسن زاده

پی‌نوشت‌ها:
1- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، صص 716 - 717
2- مطهّری، ص242
3- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 315
4- همان، ص 322
5- همان، ص 330
6- نصیحت، ضمیمه 136
7- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص316
8- مطهّری، ص 50؛ نیزمراجعه شود به : نجمی، ص226
9- ر.ک : گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ، صفحات 327 - 334 و359 - 367 و 370 - 371
10- ر. ک : همان ، ص 390 و صص 440 - 443