انعکاس آیینه شماره 205
نام حسین (ع) پیشوای آزادگان جهان تا ابد
بر تارک تاریخ میدرخشد
(بخش پایانی)
مقدّمه
قدم صدق هرگز بر صراط نمیلرزد، حر صادق بود و از آغاز نیز جز در طریق صدق نرفته بود...احرار را چه بسا که مکر لیل و نهار به دارالاماره ی کوفه بکشاند، امّا غربال ابتلائات، هیچکس را رها نمیکند و اهل صدق را طوعا یا کرها از اهل کذب تمییز میدهد...مکاری چون ضحّاک بن عبدالله نیز نمیتواند از چشم ابتلا ء دهر پنهان شود. .. وفاش باید گفت، این محضر عظیم حق، جایی برای پنهان شدن ندارد.
تن ضحّاک بن عبدالله مشرقی همه ی عاشورا از صبح تا غروب به همراه اصحاب عاشورایی امام عشق بود، امّا جانش، حتی نفسی، به ملکوتی که آن احرار را بار دادند راه نیافت ؛ چراکه بین خود و حسین شرطی نهاده بود. " عبادت مشروط " کرم ابریشمی است که در پیله خفه میشود و بالهای رستاخیزی اش هرگز نخواهد رُست. این شرطی بود بین او و حسین. ..و اگرچه دیگری را جز خدای از آن آگاهی نبود، امّا زنهار که لوح تقدیر ما بر قلم اختیار میرود.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
...ضحّاک بن عبدالله مشرقی همه ی روز را جنگیده بود، امّا شهادت همه ی روز از او گریخته بود. .. دهر نیز همه ی لوازم را جمع آورده بود تا او بتواند از آن معرکه بگریزد؛ معرکه ای که دشمن آن چنان برآن احاطه داشت که حلقه ای بر خاتم انگشتر...نه! صدفه را در کار خلقت راهی نیست و سرانجام کار ما، بلا استثنا، انعکاس چهره ی باطن ماست در آیینه ی دهر.
" شهیدآوینی "
دربخش نخست مقاله ی " نام حسین تا ابد بر تارک تاریخ میدرخشد "، از اخلاق حسینی در واقعه ی کربلا گفتیم. اخلاقی که در تمامی موارد بر صداقت استوار است و صراحت. اخلاقی که دریایی بیکرانه است : وسیع، کریم، عمیق. روشن است و زلال، بی هیچ کدورتی ازنقاب و ریا.
آن قدر بزرگوارنه که بر دشمنانشن نیزبا مهری بی پایان میبخشاید و با آنانکه او را بر حذر میدارند از راهی که خود و خدایش میدانند که باید درآن قدم بگذارد؛و با همراهی نمیکنند، با عطوفت و محبّت، دعای خیر همراه میسازد.
معارف و اخلاق حسینی در آن واقعه ی عظیم که از هر نظر کامل است، میتواند به ما خیلی چیزها را بیاموزد: بینش، آگاهی، صبر، رضا، عشق، حلم، عفو، وسعت. .. زیبا دیدن و زیبا اندیشیدن، حتی در سخت ترین شرایط. آنها که در واقعه ی کربلا آزموده شدند، آموزگاران خوبی هستند تا کمی به نقشهای " خود " مان بیاندیشیم. بیاندیشیم و در هر موقعیت اجتماعی هستیم، در مورد دیگران که شاید در عقاید، افکار ودیدگاه هایشان با ما موافق نیستند؛ به سادگی قضاوت نکنیم، تهمت نزنیم وناآگاهانه خشم و انتقام جویی پیشه نکنیم. .. حرّ را به یاد داشته باشیم که راه را بر امام ( ع ) بست و در نهایت عاشقانه به شهادت رسید و ضحّاک بن عبدالله مشرقی 1 را به ذهنمان بسپاریم که به ظاهراز قافله ی حسین ( ع ) عقب نماند، امّا در آن شور عاشقانه، عقب نشینی کرد! طرفه بازی هایی دارد روز و روزگار! یادمان باشد...یادمان نرود!
وامّا بعد. ..
6- شوق در جهاد و شهادت
حسین (ع)در خطبه ای، هنگامی که قصد داشت ازمکه به عراق رهسپارشود ؛ مرگی زیبا را چنین تصویرکرد: « مرگ همچون گردن بند دختران، آویزه ی گلوی بنی آدم است و من چونان اشتیاق یعقوب به یوسف، دیدار گذشتگان خود را چه مشتاقم !...»
وقتی حربن یزید تمیمی راه را بر امام(ع ) و یارانش میبندد و از بازگشت آنها ممانعت میکند ؛ بدین منظور که آنها را به کوفه، نزد عبیدالله ببرد، امام(ع)نمی پذیرد. در روایتی آمده که امام (ع)فرمود: « من آن نیستم که از مرگ بترسم، هرمرگی در راه رسیدن به عزّت واحیای حق چه آسان است، مرگ در راه عزّت اسلام ،جز زندگی جاوید نیست و زندگی با ذلّت جز مرگی که از زندگی تهی است، نخواهد بود. آیا از مرگم بیم میدهی؟!هیهات که نشانت نگرفت و پندارت ناکام ماند. من آن نیستم که از مرگ بهراسم، روحم برتر و همّتم والاتر ازآن است که از بیم مرگ به زیر بار ستم روم. آیاشما به بیشتر از کشتن من توان دارید؟! خوشا به مرگ در راه خدا، شما نمیتوانید مجد و عزّت و شرف مرا نابود کنید. پس مرا از کشته شدن چه باک » !
7 -ارزش دنیا
در منزلی، فرزدق شاعر، آن حضرت را دید و پرسید : « ای فرزند رسول خدا(ص) ! چگونه به کوفیان دل میبندی، با اینکه پسرعمّت مسلم بن عقیل و پیروانش را کشتند؟» امام (ع ) گریست وفرمود: « خدا مسلم را رحمت کند. او به سوی آسایش الهی و ملکوت عطرآگین و بهشت و خشنودی خدا رخت بست. او تکلیف خودرا انجام داد و ( هنوز ) تکلیف ما باقی است. »
سپس این اشعار را سرود : « اگر دنیا ارزشمند به شمار میآید، پاداش خداوندی برتر و شریفتر است و اگر بدنها برای مرگ پدید آمده اند، پس در راه خدا با شمشیر کشته شدن بهترین است. اگر روزی آدمیان به تقدیر الهی تقسیم گشته است، پس در طلب آن آزمند نبودن زیباترین است و اگر گردآوری ثروت دنیا برای واگذاردن است،پس چراآدمی در انفاق آن بخل میورزد ؟ »
امام سجّاد (ع) فرمود : « امام حسین (ع) به هیچ منزلی فرودنیامدو کوچ نکرد، مگر آن که از یحیی بن زکریا و کشتن او یاد فرمود. روزی فرمود:« از پستی دنیا نزد خدا همین بس که سر بریده ی یحی بن زکریا را برای یکی از روسپیان بنی اسراییل به ارمغان بردند !»
8- جوانمردی
هنگامی که سپاهیان حر در ذوحسم، در برابر امام حسین (ع) صف کشیدند؛ امام (ع) چون آنان را تشنه دید، به یاران خود فرمود: « اینان و اسبانشان را سیراب کنید» وچنین کردند.
همچنین هنگامی که حراز کرده ی خویش پشیمان شد، حضرت او را پذیرفت و در لحظه ی شهادتش، به او فرمود:« به به! ای حر! تو حرّی، همچنان که نام گذاشته شدی به آن، حرّی در دنیا و آخرت. »
9- آرامش و طمأنینه
روز پنج شنبه، دوم محرّم شصت و یک قمری، حر کاروان امام حسین ( ع ) را در دشت بی آب و آبادانی فرود آورد.زهیربن قین به حضرت گفت :« ای فرزند رسول خدا ( ص)!به خدا سوگند، من آینده را سختتر از حال میبینم. هم اینک جنگ با اینان آسانتر است از جنگ با سپاهیان بی شماری که پس از این خواهند آمد. »
امام (ع) فرمود: « من آغاز گر جنگ نخواهم بود. »
همچنین روز عاشورا هنگامی که شمر با دیدن آتش خندق که برای جلوگیری از حمله ی دشمن در پشت سر یاران امام ( ع )، برافروخته شده بود، فریاد زد:« ای حسین ! آیا پیش از قیامت به آتش دنیا شتافتی؟!» امام(ع) پاسخش را داد و درجواب مسلم بن عوسجه که میخواست به سمت شمر تیراندازی کند،فرمود : « او را نزن، نمیپسندم آغازگر جنگ باشم.»
شهیدمطهّری میگوید:«اباعبدالله اجازه ندادجنگ از سوی خود و اصحابش شروع بشود. این سنّتی است که درجنگ هایی که با یک فرقه ی به ظاهر مسلم صورت میگرفت، رعایت میشد. علی (ع ) هم رعایت میکرد، میگفت من هرگز ابتدا به جنگ نمیکنم...»
10- نماز
روایت شده که : « امام (ع) در بحبوبه ی نبرد ظهر عاشورابا اصحاب خود، نماز را نمازخوف گزارد.»
صحنه ای باشکوه از امام (ع) و یارانش ،تا یاد بگیریم که مصداق " ترک واجب کرده و مستحب به جا آوردن " نباشیم. آن همه شور و غوغای عزاداری هایمان در عاشورای حسینی، در نمازی با صفوف منسجم، عاشقانه هایی میشود آرام برای به خدا رسیدن، برای جا نماندن از حسین (ع).
11- نیایش
دعا و نیایش به درگاه حضرت دوست زیباترین لحظه ای است که برای اهلش طعمی دلپذیر دارد ؛ چنانکه در روح و جانت ریشه میدواند. سرشارت میکند از عطر حضوری خواستنی، فارغ از این دنیا و حتی آن دنیا، دنیایی میسازی برای خودت که درهیچ تعریفی نمیگنجد.
راز و نیاز حسین ( ع ) با حضرت دوست درراهی که بر گزیده، شنیدنی است. لطافت روحی بزرگ که تنها به درگاه حق نظر دارد، چقدر غوغاییست در این واژه ها!
از امام زین العابدین (ع) نقل شده که فرمود: « صبح عاشورا، چون سپاه دشمن ( برای نبرد ) بر حسین ( ع ) رو آورد، امام ( ع ) دست به دعا برداشت و عرض کرد : بارالها! در هراندوهی تکیه گاه منی ،و در هرسختی امید منی، در هرحادثه ی ناگواری که بر من آید، پشت و پناه و ذخیره ی منی ! چه بسا غمی که در آن دل، ناتوان و چاره، نایاب و دوست، خوار و دشمن، شاد میشد و من آن را به درگاهت آوردم و به تو شکوه کردم تا ازجز تو بریده، تنها به تو رو آورده باشم و تو گشایش دادی و آن را از من راندی. پس تو دارنده ی هر نعمت و صاحب هر نعمت و مقصداعلای هر خواسته ای»
12- صبر
صبر و استقامت از بزرگ ترین درسهای مکتب حسین است. یکی از راویان واقعه ی کربلا، صبر حسین ( ع) را چنین توصیف میکند: « به خدا قسم! من سراغ ندارم مرد دل شکسته ای را که فرزندان و اصحابش، جلوی چشمش باشند؛ درحالی که سرهایشان از بدن هایشان جدا شده و این مقدارقوّت قلب داشته باشد »
13- حقّ النّاس
نقل شده که عمیر انصاری گفت : « امام (ع ) به من فرمود: بین مردم ندا کن کسی که بدهی دارد،نباید با من به پیکار آید که هر که با بدهی بمیردو برای پرداخت آن نیندیشیده باشد، در آتش درآید.»
14- احتجاج و تأکید بر حرام خواری دشمنان
امام حسین (ع ) در تمام مسیر و در هرزمانی با خطبهها و اشعار و سخنان خویش به اندرز دادن و هدایت دشمنانش پرداخت. سرانجام آن هنگام که عمربن سعد سپاه خود را برای نبرد با امام (ع) آماده کردوآنها امام (ع ) و یارانش را محاصره کردند؛ آن حضرت نزدیک آنان شد و خواست که ساکت شوند ،امّا نپذیرفتند. امام حسین ( ع ) فرمود :«وای بر شما! چرا خاموش نمیشوید تا گفتارم رابشنوید ؟من شما را به راه رشد فرا میخوانم.هرکه پیروی ام کند از ره یافتگان و هرکه سرپیچی ام کند، از هلاک شوندگان خواهد بودو همه ی شما سرپیچی دارید و ناشنوایید،زیرا بخشش هایتان در حرام منحصر شده و شکم هایتان از حرام پرگشته است و خدا بر دلهای شما مهر زده است. »
پایان مطلب را مزین میکنیم به جملاتی حکیمانه که آن بزرگوار در پایان خطبه شان، هنگام رفتن از مکه به سمت عراق، فرمودند: «حقّا که بردباری زیور جان است. وفای به عهد جوانمردی است، (پیوند با خدا و اولیا) وسیله ی خوشحالی، خود برتربینی گزافه پنداری، شتاب ورزی بی خردی است و بی خردی، ناتوانی، زیاده روی گرداب نابودی، همنشینی پست همّتان، شرّ و همنشینی تبهکاران شک آور است. »
فاطمه محسن زاده
پینوشتها:
1- ضحّاک بن عبدالله مشرقی گوید : « روز عاشورا چون دیدم یاران امام ( ع ) به شهادت رسیدند و دشمن به خود و خاندانش راه پیدا کرد و از یاران امام ( ع) جز سوید ابن عمروبن ابی مطاع خثعمی و بشیربن عمرو حضرمی کسی باقی نمانده ( خدمت امام ( ع ) رسیده ) عرض کردم : ای فرزند رسول خدا ( ص ) ! میدانی که من و تو قرار داشتیم، به تو عرض کردم تا برای تو یاورانی باشند، میمانم و یاری ات میکنم و چون یاوری نداشتی آزادم که بروم و شما پذیرفتید؟
فرمود : راست گفتی امّا چگونه از دست این همه دشمن میگریزی ؟ چنانچه میتوانی برو، مرا با تو کاری نیست.
پس به سوی اسب خود رفتم. من اسب خود را در آن زمان که سپاه ابن سعد اسبهای ما را پی میکردند برده در یکی ازخیمههای میانی اصحاب بسته بودم و خود با ایشان میجنگیدم و در آن روز دو نفر از دشمنان امام ( ع ) را کشتم و دست دیگری را بریدم و آن روز چندین بار امام ( ع ) به من فرمود : " دستت رنجور مباد ! خدا دستت را نبراد ! خدا از خاندان پیامبرت پاداش نیکت دهد! " و چون مرا اجازه ی رفتن داد، اسب خود را ازخیمه بیرون آوردم و بر آن سوار شدم و...خدا مرا نجات داد. » ( ر.ک : گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ( ع )، صص 507 508 ).
2- ر.ک : گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم ( ع )، ص 369
3- همان، ص 369
4- همان، ص 403
5- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 392 ؛ مطهّری، ص 158 ؛ شیخ الاسلامی، ص115
6- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 414
7- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 395 ؛ قمی، صص 613 614 ؛ رفیعی، ص 87
8- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 494 ؛ قمی، ص 661، مطهّری، ص 260
9- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 417
10- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 465
11- مطهری، ص 297
12- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 499
13- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 464
14- مطهّری، ص 294
15- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 467 468
16- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 472
17- گروه حدیث پژوهشکده ی باقرالعلوم، ص 370