هفته نامه آیینه یزد

انعکاس آیینه شماره 214

انجام کارهای مهم عذری برای ترک مسئولیت‌های کوچک‌تر نخواهد بود

در خبرها و رسانه‌ها می‌خوانیم و می‌بینیم: عده‌ای خواهان مرگ و نیستی برای گروهی، دسته‌ای و طایفه‌ای هستند.
بعضی شعار علیه افرادی می‌دهند، گاهی دیده و شنیده می‌شود در بعضی مراسم و اجتماعات و سخنرانیها به آبروی انسانها توجهی مبذول نمی‌گردد و حرمت هم نوعان خود را پاس نمی‌دارند.
نماینده ای در مجلس برای بعضی از مقامات ضرب الاجل تعیین می‌نماید تا خط مشی خود را مشخص نمایند. از تریبون رسمی و عمومی بدون صدور حکم دادگاه دستورالعمل قضایی صادر می‌گردد.
بعضی در خیابان و یا مجلس ختم و جلسه سخنرانی با عناوین و کلماتی سخیف و ناپسند از عده ای دیگر یاد می‌کنند.
در مرکز شهر و استان و دیاری علیه بالاترین مقام روحانی منطقه شعارهای تندو زننده سر می‌دهند نویسنده ای در لباس نصیحت کننده و تذکر دهنده برای مراجع دینی دستورالعمل صادر می‌کند تا خانواده زندانیان را نپذیرند یا به سخن آنان گوش فرا ندهند. برای این و آن خط و نشان می‌کشند و آنها را بی دین و خبیث و ضد انقلاب خطاب می‌نمایند.
تاسف بارتر اینکه وقتی سیاستمداری، نویسنده ای یا صاحب مقامی از همگامی با همراهان خویش خودداری یا راه و روش دیگری را انتخاب نماید بدون بررسی از طرف مقامات ذی ربط گذشته های او را نیز زیر سئوال می‌برند، غافل از اینکه این عمل اثرات ناگواری در جامعه ایجاد می‌کند و . . .
نگارنده به یقین می‌داند نباید دوره و زمان پیامبر گرامی اسلامی (ص) و مولای متقیان علی(ع) را با عصر و زمان دیگری مقایسه کرد.چون رفتار انسان های کامل و برتر با زمینیان و یا کار آنان را که در اعلی علیین جای دارند و یا نور مطلقند با کسانی که حداکثر تلاش می‌کنند و از خداوند یاری می‌طلبند به سوی حق و حقیقت رهنمون شوند، قابل قیاس نیست.
نگارنده در نظر دارد در این ستون نکاتی تاریخی جهت تذکر و اطلاع درج نماید. باشد که خاطراتی را زنده کند و همگان افتخار کنیم پیرو مکتب ارزشمند اسلام هستیم.
حضرت علی(ع) در خطبه 127 نهج البلاغه درباره رفتار حضرت رسول اکرم (ص) با بعضی از خطاکاران می‌فرماید:«پیامبر (ص) آنها را برای گناهانشان کیفر می‌داد و حدود الهی را بر آنان جاری می‌ساخت اما سهم اسلامی آنها را از بین نمی‌برد و نام آنها را از دفتر مسلمین خارج نمی‌ساخت»1
عبدالفتاح عبدالمقصود محقق و مورخ نامی وسنی مذهب مصر در جلد سوم کتاب الامام علی (ع) پیرامون تاریخ تحلیلی نیم قرن اول اسلام در بیان رویدادهای بعد از جنگ جمل می‌نویسد:
«با وجود این، امام هیچیک از دشمنانش را که از روی ذلت به حضرتش آمدند نکشته است، خواه کسانیکه توبه و بیعت کردند و خواه کسانیکه می‌دانست خیری درآمدنشان نیست، و اگر چه اظهار اطاعت می‌کنند ولی در حقیقت، این تظاهر از روی اجبار است و دشمنی زهرآگین خود را، مانند نیشی که در بردارنده زهر مخفی اژدها است، پنهان نگهداشته اند، ‌حتی سایه عفو و رحمت خود را بر سر تمام دشمنان خود و کینه توزان و تجاوزگران گسترد، . . .
وجود او نمونه رسایی است که قبل از گفتار، عملش به سخن در می‌آید. بر بالین هیچ کشته ای از دشمنانش نگذشت که برای وی نگرید و مردم پیرامون خود را به گریه نیندازد. با هیچ جسدی مصادف نشد که پس از شناخته شدن آنان صفحه های بسته فضائلشان را نگشاید و بر ملا نسازد. چند لحظه در برابر جسد پاره پاره «کعب بن سور» ایستاده نسبت به وی دلسوزی کرد، سپس به افراد خود که حاضر بودند گفت:«برخی پنداشته اند که تنها سفیهان و بیخردان علیه ما قیام کرده اند، و حال آنکه، همانطور که می‌بینید، ‌این یک دانشمند است . . .»
همینکه جسد محمد بن طلحه را دید آثار تاسف و اندوه بر چهره اش پیدا شد، و در حالیکه می‌کوشید از اشک های غلبه کردة خود جلوگیری کند فرمود:
«خدا ترا رحمت کند ای محمد، تو در عبادت کوشا، شب زنده دار و روزها روزه دار بوده ای . . .»
سپس همانطور که چشم از کشته برنمی گرفت به یاران فرمود:
«این مردی است که فرمانبرداری پدرش او را به کشتن داد!»
به همین ترتیب، بر کشتگانشان مرثیه خواند و تا آن وقت کوتاه اجازه می‌داد، ‌افتخاراتشان را به مردم گفت: حتی به مردگان آنان و سربازان شهید خود به یکسان نماز خواند و دستور داد قبر بزرگی حفر کنند که دستها و پاهای قطع شده پراکنده را در خود جای دهد.
هنگامیکه در بصره از آن خرابه ای که شاهد آخرین لحظات زندگی طلحه بن عبیدالله بوده است گذشت، مناظر و خاطرات دوستی و دوست قدیم را به یاد آورد و چون آن جسد در خاک افتاده از نظرش گذشت چشمانش پر از آب شد و اشک هایش در تاریکی شب می‌درخشیدند، لحظه ای با خشوع ایستاد، ‌غم و اندوه مهر سکوت بر لبش زده بود. اما به وسیله قلب اندوهگین و ناراحتش سخن می‌گفت:
پس از اندکی فرمود:
«گران است برای من ابا محمد (طلحه)که ترا در زیر ستارگان آسمان و در دل این بیابان در خاک افتاده ببینم! آیا پس از جهادت در راه خدا، و دفاعت از رسول خدا. (شایسته بود چنین سرانجامی)؟ به خدا قسم دوست نداشتم که کسی از قریش این چنین، زیر ستارگان آسمان کشته افتاده باشد. . . »2
مولای متقیان در خطبه ای درباره کشته شدگان جمل می‌فرماید :
طلحه (ابومحمد) در این مکان غریب مانده است! به خدا سوگند! خوش نداشتم قریش را زیر تابش ستارگان کشته و افتاده ببینم . . . (3)
مظهر عدل و داد، اولین پیشوای شیعیان هنگامی که در جنگ صفین می‌شنود که یارانش شامیان را دشنام می‌دهند می‌فرماید: . . .«خوب بود به جای دشنام به آنان می‌گفتید: خدایا! خون ما و آنها را حفظ کن‌، بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهلند حق را بشناسند و آنان که با حق می‌ستیزند پشیمان شده به حق باز گردند(4)
مولای متقیان در فرمانی به مالک اشتر می‌نویسد:
. . . برای دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان سهمی مساوی وجود دارد و تو مسوول رعایت آن می‌باشی.
مبادا سرمستی حکومت تو را از رسیدگی به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم عذری برای ترک مسئولیت های کوچک‌تر نخواهد بود.
همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روی برمگردان، به ویژه امور کسانی را از آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمی‌آیند و دیگران آنان را کوچک می‌شمارند و کمتر به تو دسترسی دارند. برای این گروه، از افراد مورد اطمینان خود که خدا ترس و فروتنند فردی را انتخاب کن، تا پیرامونشان تحقیق و مسایل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان به گونه ای عمل کند که در پیشگاه خدا عذری داشته باشی، زیرا این گروه در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند و حق آنان را به گونه ای بپرداز که در نزد خدا معذور باشی، از یتیمان خردسال، و پیران سالخورده که راه چاره ای ندارند و دست نیاز بر نمی‌دارند، پیوسته دلجویی کن که مسئولیتی سنگین بر دوش زمامداران است، اگر چه حق، تمامش سنگین است، اما خدا آن را بر مردمی آسان می‌کند که آخرت را می‌طلبند، نفس را به شکیبایی وامی دارند، و به وعده های پروردگار اطمینان دارند. پس، بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص ده که به تو نیاز دارند، تا شخصاً ‌به امور آنان رسیدگی کنی و در مجلس عمومی با آنان بنشین و در برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش، و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند، من از رسول خدا(ص) بارها شنیدم که می‌فرمود: «ملتی که حق ناتوانان را از زورمندان، بی اضطراب و بهانه ای باز نستاند، ‌رستگار نخواهد شد»5
بدان امید که خداوند توفیق عنایت فرماید، علما، روحانیون، خطبا، پدران، مادران دست اندرکاران فرهنگی از دبستان تا دانشگاه، ‌روزنامه نگاران، نویسندگان، صاحبان تریبون ها و رسانه ها بیش از پیش بتوانند عموم جوانان و مردم مومن و بردبار خطه میهن اسلامی را به وظایف دینی و مذهبی خود آشناتر و آگاه‌تر نمایند.

مدیر مسئول

پی‌نوشت‌ها:
1- «نهج البلاغه»، ترجمه محمد دشتی(ره)، پاورقی صفحه 171
2- «الامام علی بن ابی طالب (ع)»، ترجمه سید محمد مهدی جعفری، صفحه 383-382
3- «نهج البلاغه»، ترجمه محمد دشتی(ره)، خطبه 219، صفحه 319
4- همان، خطبه 206، صفحه 305
5- همان، نامه 53، صفحه415