هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 220

دو کلمه هم از ننه جون زبان دراز بشنوید

این ننه جون حقیر خوب می‌فهمد تورم و گرانی یعنی چه اما با بعضی از ننه جون‌ها توفیرهای زیادی دارد و شباهت‌هایی هم در فهمیدن چیزها دارد که گروهی دیگر نمی‌فهمند گاهی خرافاتی را هم بر زبان می‌آورد که گویا. . . نمی‌دانم چقدر با وضعیت مناسب منطبق است.
مثلاً ننه جون می‌فرمایند این کورش اعم از کبیر و صغیرش چه در کنار مجمسه‌اش خبردار بایستند و عکس بردارند، «پا و قدم» ندارد برای ادعایش شاهد می‌آورد که چند سال پس از اینکه شاه مخلوع جشن دو هزار و پانصد ساله را در تخت جمشید گرفت و گفت: کوروش! (آسوده بخواب که ما بیداریم). بعله. . . آمد بر سرش آنچه باید می‌آمد و البته حقش بود این اواخر هم بلا نسبت و دور از جان رستم و اسفندیارخان چند ماه پس از آنکه منشور کوروش را از فرنگ به ایران آوردند و اظهار علاقه به آن بزرگوار و مکتب ایرانی فرمودند بعضی اختیارات را ظاهراً از آنها گرفتند اینطور نیست ننه جون؟ البته ننه جان مکرم چند تا شاهد تاریخی آورده که این نوه زبان درازش چون صحت و سقم آن را نمی‌داند بیان نمی‌کند.
ضمناً‌ ننه جون هر وقت جواب سئوالی را نمی‌داند و یا اینکه نباید بگوید یا اینکه فرزندان و نوه‌ها از عدم اجرای قول و قرارهاش سوال می‌کنند و گلایه دارند میگه: ننه جون (آلزایمر دارم) کی گفتم؟ کجا گفتم؟ شما چرا از جانب من قول می‌دهید؟ اصلاً جدیداً ‌هم با تمسک به همین بیماری زده زیر بدهی‌ها و میگه هیچ کس طلبم ندارد وضعم هم خوب است. اصلاً تقصیر عروس‌های بدگمانم است وخیلی حرفهای دیگر!!
البته ننه جون، بزرگتر از همه است احترامش واجب! ‌حرفهایش هم روی چشم! چه کنم ننه جونه دیگه! فعلاً باید حرفهایش را گوش کرد.

زبان درازنوه ننه جون