هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 233

بهتر است کشکتون را بسابید

چقدر خوش به حالت میشه اگر رو مبل راحتی تو خانه سه طبقه (خانه‌ای که حیاط هشتصدمتری پر از درخت و صیفی‌جات و داربندهای انگور داره) بنشینی!
تازه خیالت راحت است که بچه‌هات هم در طبقات بالا می‌نشینن و سرپناه دارند این در حالیکه عابر بانکت هم از پس انداز و مازاد سرریز یارانه‌های نقدی پر شده و می‌بینی که هر ماه البته (هفته دومش) بر آن پولهات افزوده شده. به به! چه صفایی!
سود سهام عدالت را که هیچ، ‌بچه یک میلیونی هم داشته باشی، ‌اون پول نفت سر سفره هم به آن اضافه کنی.«چه خوش می‌گذره» «مُردیم از خوشی»
راستی فهمیدی قرار شده بود برای هر خانواده «یک گاو هم اضافه کنند» اون‌هم با همسایه هامان شریک می‌شویم گاوداری می‌زنیم شیر و ماست تازه با نان داغ و انگور با آبیاری قطره‌ای! چه میشه! خیلی خوش به حالم میشه !
این‌ها زمزمه‌های بابام در تنهایی خودش بود دو سه روزه دوباره افسرده حاله!
الهی بمیرم!«دوباره پدرم رفته تو فاز اخبار» دوباره مثل اینکه «روزنامه‌ها» و «مواعید مطروحه» را خوانده! دارد سفره را بو می‌کنه، ببیند بوی نفت می‌ده یا نه؟
او در رویاهای بلند پروازانه‌اش صاحب هزار متر زمین رایگان است ولی نمی‌دونه یک متر زمین که برای دفن کردنش لازم است 35% گران تر شده نرخ جدید آب و سدر و کافور هنوز اعلام نشده گویا در کمیسیون‌های شورای شهر جدیداً قراره بحثش مطرح شود تازه رییس گورستان می‌گوید ظرفیت تکمیل است، متقاضیان موت عجله کنند!‌ به شن‌زار رسیدیم! هر که بیرون بماند مانده مسوولیتش به عهده خودش! رو دست بچه‌ها نمانید.
خونه سه طبقه پیش کشتان وام مسکن را تو پیچ و خم نیندازید وعده گاو می‌دهند در حالیکه یارانه شیرش را هم برداشته‌اند!!
راستی خوانندگان محترم خوش خیالی‌های بابام مرا یاد آن قصه مرد خوش خیال و کنار دریا و سطل ماست انداخت که می‌خواست دوغ درست کند و به همه دنیا دوغ بده! بعد که دید امکان ندارد! پیش خود می‌گفت اگه بشه چه میشه!
راستی مردم دوغ هم گران شده! پس کشکتون را بسابید.

«زبان دراز»