طنز شماره 234
بنازم به پا و قدم!
ابتدا این بنده حقیر فقیر سراپا تقصیر هرگونه وابستگی به خرافه و خرافه گویی یا موهوم پردازی و وابستگی به هر گروه انحرافی را تکذیب و محکوم میکنم و امید دارم این نوشته سندی برای محکوم کردن بنده و انتساب به خرافهپردازی نشود وعدهای برای زدن مشت محکم بر دهان یاوهگویانی چون فدوی اقدام نکنند.
اما اصل قضیه این است که بعضیها گر چه تخصص و مدیریت و تعهدشان مسجل و مبرهن و. . . است. ولی به قول (خرافه گویان) یک جو شانس و یک ذره پا و قدم ندارند مثلاً همین سرپرست محترم وزارت نفت چندی پیش وقتی «تقی به توقی» خورد و زمام ورزش کشور را دو دستی خدمت ایشان سپردند و اوشون (ایشان) هم علیرغم تلاش و هزینه کردن ریال و دلار کافی و اسکناسهای فراوان البته با جد و جهد شافی در ورزش وقتی تشریفشان را از آن جا بردند تحلیل گران دیدند سر فلش نمودار موفقیت و کسب مدالهای المپیکی و جهانی نه تنها به طرف بالا میل نکرده و یا صعودی نداشته است بلکه به خشوع و خضوع در برابر رقبا پرداخته و سر به نشیب و پایین کرده و افت و خجالت به بارآورده است و البته نتیجه کمیسیون تحقیق و تفحص مجلس هم مثل بعضی از نتایج کمیسیون تحقیق و تفحص دیگر به سرنوشت نامعلوم دچار شد.
همین بزرگوار که سابقه صنعت نفتشان به قول خودشان به سی و چند سال پیش یعنی به حدود زمان ساختن مخزن نفت و ریختن نفت تو بخاری میرسد هنوز روی صندلی وزارت نفت جا خوش نکرده بودند که از برکت پا و قدمشان ایران از لحاظ ذخایر و همچنین فروش نفت در بازار جهانی از رتبه دوم به سوم و یا پایین تر تنزل پیدا کرد.
حالا زبان دراز با توجه به هنر«سقوط جایگاه» که در ایشان سراغ دارد و یا بهتر بگویم از خود نشان دادهاند پیشنهاد میکند مشارالیه را به وزارت بازرگانی برده شاید سر فلش تورم و گرانی کمی به پایین هدایت شود اگر خدا بخواهد این بار از این پا و قدم تا حدی هم ملت بهرمند شوند و بیش از گذشته دعا گوی دولت مهرورز و عدالت پرور باشند.
زبان دراز