انعکاس آیینه شماره 240
میلاد آیینه
در تعریف آیینه گفتهاند: سطحی صاف و صیقلی از شیشه یا فلز که ورقهای نازک از جیوه بر پشت آن میکشیدهاند تا تصویر هر شی درآن نمایان شود. آری، آیینه همان است که خود را درآن میبینیم. ظاهر خود را. هیأت، قیافه و اندام خود را. سراپای وجودمان را. خود را در آن وارسی میکنیم و لابد از آیینه توقع داریم اگر نقص و کاستی و ایراد و پلیدی و پلشتی در ماست آن را بنمایاند تا درصدد رفعش براییم. دوست نداریم مردمان ما را با ظاهری نامتناسب مشاهده کنند. یعنی زیبایی و تناسب همواره مورد توجه آدمیان بوده است و فرقی نمیکند که اهل کدام سرزمینی و از چه آیینی پیروی میکنی و نژاد و ملیت و فرهنگ و زبان تو چیست؟
کار آیینه آنست که تو را آنچنان که هستی بنمایاند. ظاهرت را به تو نشان دهد. اگر عیب و نقص و کاستی در سیمای تو نبود آنگاه آنچه هست حسن و ملاحت و زیبایی و خوبی و کمال است. در ادبیات سرزمین کهن ما آیینه مظهر صفا و یک رنگی و صداقت است. راستگویی را از او باید آموخت. کوچکترین کژی و جزیی ترین عیب را به رخ میکشد. غماز است. چشم پوشی نمیکند. حکیمان و عالمان و ادیبان در وصف آیینه سخن بسیار گفتهاند. ظریفی گفته است: دوست دارم که دوست عیب مرا- همچو آیینه روبرو گوید. نه که چون شانه با هزار زبان – پشت سر رفته مو به مو گوید – و حکیمی چنین سروده است که:
آینه چون نقش تو بنمود راست – خودشکن، آیینه شکستن خطاست. و مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی بیانی عمیق تر و دقیق تر از دیگران دارد که: عشق خواهد کاین سخن بیرون بود – آیینه غماز نبود چون بود و آینهات دانی چرا غماز نیست. زآنکه زنگار از رخش ممتاز نیست. راستی را که حقیقت آیینه آنست که نه فقط ظاهر را بلکه درون و باطن را بکاود و جستجو کند، سراسر وجود ادمی را و اگر آیینه وجود، زشتی را ننماید. به گفته مولوی دیگر آیینه نیست و انجا که آیینه با تو سخن نمیگوید: بدین علت است که رخسارش را زنگار و کدورت پوشانده است.
اگر گرد از چهرهاش بزدایی حقیقت را مینمایاند. این مقدمات را بدان جهت میآورم تا خصلت آیینه روشن گردد و اما امروز بیستم شهریور ماه است و سالروز تولد آیینه. درست در روز دوشنبه بیستم شهریور ماه 1385 هفته نامه آیینه یزد پای برعرصه مطبوعات گذاشت و امروز پنج ساله است با 240 شماره دست آورد. کودکی را میماند که دست در دست پدری دلسوز و متعهد دارد و راهنمایی کار ازموده، سرد و گرم چشیده و در حوادث ایام آبدیده شده و بیهیچ تردید این کودک به رشد و بالندگی و شکوفایی دست خواهد یافت. آیینه یزد به تصدیق عدهای از دانشوران و عالمان و صاحبان هنر و فرهنگ و اصحاب قلم جای خود را در میان مطبوعات و جراید و رسانههای استان بازیافته است و طی پنج سال انتشار بیوقفه با 240 شماره پیاپی بسیاری از مسایل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، دینی، آموزشی، تربیتی، هنری و اخلاقی را در جای جای صفحات خود مطرح کرده و اظهار نظرهای گوناگون را که از جانب طبقات و گروههای مختلف اجتماعی و صاحب نظران عرصههای فرهنگی و سیاسی ابراز شده در مرئی و منظر خوانندگان قرار داده است. بسیاری از ابتلائات شهروندان را که مشکلات ساری و جاری جامعه بوده است با متصدیان و مسوولان حکومتی و دولتی در میان گذاشته و با مصاحبهها و گفتگوهای رو در رو در جهت حل معضلات کوشیده است. آیینه طی پنج سال فعالیت خود سعی کرده است در حد توان به معنای واقعی کلمه آیینه باشد. هر چه را ناراستی و نادرستی و نقص و کاستی دیده به رخ کشیده و نشان داده تا در جهت اصلاح امور مردم و مسئولان و دستاندرکاران – ولو اندک – تاثیرگذار باشد و برای ایفای این نقش که وظیفه اصلی و اساسی صاحبان مطبوعات و جراید است از توبیخ، اتهام و احیاناً تهدید، سیاه نمایی، ناسزا و ناروا نهراسیده و ملاحظه و مماشات را روا ندانسته است و به انصاف باید گفت که طی این سالها یک نکته را همواره به عنوان وظیفه و فریضه مد نظر داشته و آن حفظ قداست قلم و رعایت اخلاق و ادب در برخورد با مخالف و موافق و یا سلیقههای مختلف سیاسی بوده است. به یاری خداوند بزرگ درآینده نیز همین شیوه و طریقه را ادامه خواهد داد. مداهنه و چرب زبانی و تملق و تلبیس و ریا در جامعه اسلامی جایی ندارد. مردم با فرهنگ و با شعور و آگاه میخواهند نواقص و عیوب جامعه خویش را بدانند و پس از آگاهی در صدد اصلاح برایند براستی رشد و شکوفایی و بالندگی در گرو شناخت درست و دقیق تهدیدها نیست تا آگاهانه به فرصتها تبدیل شود؟ زندگی اجتماعی ما به گفته شاعر بلند آوازه ایران– سعدی علیهالرحمه– همچون گلستانی است که زیبایی در کنار زشتی و سختی همراه با سستی و تلخی توام با شیرینی است. هر جا گل است خار است- گنج و مار و گل و خار و غم و شادی بهمند. جمعی در رنج جانکاه نداری غم نان دارند و قومی در عیش دارایی متنعمند. گروهی به عزا و مصیبت نشسته و دستهای به شادی و نشاط برخاستهاند حال که چنین است باید در اندیشه زدودن گرد غم از رخسار هم کیشان و هم وطنان و همشهریان و آحاد مردم بود- به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی- چنین باد به خواست ایزد منان.
محمد خسروی