هفته نامه آیینه یزد

انعکاس آیینه شماره 244

آیا کسی در کشور با گرسنگی سر بر بالین می‌گذارد؟

عده‌ای از مدیران میانی و ارشد اجرایی مراکز استان‌ها و کشور که سرگرم انجام کارهای اداری هستند، کمتر فرصت حضور در کوچه، ‌محله، خیابانهای اطراف محل زندگی و سکونت خود دارند. معمولاً راننده‌ای آنان را به محل خدمت می‌رساند، حقوق مکفی دریافت می‌کنند، فرزندانشان در مدارس خوب یا برتر و مکان‌های آموزشی مطرح به تحصیل اشتغال دارند. در خانه‌ها و ویلاهای مناسب و معمولاً‌ وسیع و یا خانه‌های باصطلاح سازمانی زندگی می‌کنند. علاوه بر تهیه وسایل و امکانات لازم برای فرزندان خود پول توجیبی قابل ملاحظه‌ای به آنها می‌دهند و گروهی از این افراد نیز با خدم و حشم زندگی را سپری می‌کنند. شک نیست با این وضع به مشکلات زندگی مردم و اطرافیانشان آگاهی کامل ندارند.
مدیرانی هم هستند که محیط خود را می‌شناسند نقاط ضعف و قوت را می‌دانند گرچه در مجالس و محافل و در هنگام لزوم از ناهنجاریها و نابسامانیهای موجود گله و شکایت دارند اما بر اساس وظیفه‌ای که به عهده گرفته‌اند در حل مشکلات تلاش و کوشش می‌کنند و احیاناً از اینکه تعدادی از ساکنان شهر و دیارشان از حداقل وسایل رفاهی زندگی هم محروم هستند تاسف و غصه می‌خورند. چون در جهت بهبود وضع زندگی هموطنانشان گام برمی‌دارند بنابراین هر گاه بخواهند آمار و ارقامی ارائه بدهند سعی می‌کنند با دقت و تامل و نگرش به تمام جوانب مطرح نمایند. 
 اما گروهی از روسای ذی ربط در مواقعی حقایق را کتمان می‌کنند و بنا به دلایلی واقعیت‌های جامعه را نادیده می‌گیرند. بنابراین در برابر قول و قرارهایی که به مردم می‌دهند و به هر دلیل تحقق نمی‌یابد مردم عکس‌العمل‌های متفاوتی از خود نشان می‌دهند. در چند سال اخیر وعده‌هایی به مردم داده شد که جامه عمل نپوشید. از جمله آوردن پول نفت بر سر سفره مردم، توزیع سهام عدالت آن گونه که قول داده شده بود، خود را پاک ترین دولت دانستن، مبارزه با تجمل گرایی و زندگی اشرافی، ‌واریز یک میلیون تومان به حساب سپرده نوزادان در سال 90، کاهش تورم در حد یک رقمی و مبارزه با گرانی. نتیجه این وعده‌های تحقق نیافته و نظایر آن سبب می‌شود که دیگر باورکردن موضوع واگذاری یک هزار متر مربع زمین به هر خانواده برای احداث باغ و آپارتمان در 3 طبقه، یا برگزاری جشن خانه‌دار شدن در پایان سال 1391 و ایجاد 5 میلیون شغل تا آخر سال آینده و سه برابر کردن یارانه‌ها غیرقابل باور باشد.
با این اوصاف یکی از وظایف روزنامه نگاران، نویسندگان، مدیران نشریات، خبرنگاران و گزارش نویسان جراید این است که وضع معیشتی مردم را برای حاکمان و صاحبان قدرت اداری بازگو نمایند اگر دولتمردانی در مورد نحوه زندگی کارتن خواب‌ها، زنان و فرزندان خیابانی، ‌معتادان بی خانمان و بدون سرپناه، خانواده زندانیان و یا کسانی که غرق در فساد و تباهی هستند یا شهروندان آبرومندی که از فقر و بدبختی صورت خود را با سیلی سرخ نگه می‌دارند و میلیونها نفر که زیر خط فقر زندگی می‌کنند، خبر ندارند یا بنا به مصلحتی که خود تشخیص می‌دهند، حقایق را بازگو نمی‌نمایند باید بدانند، علما و صاحبان تریبون‌های عمومی و رسمی و نمایندگانی هشدارهای لازم را به مقامات ذی ربط می‌دهند تا جایی که یکی از روحانیون در برنامه زنده تلویزیونی با اشاره به گفته رییس جمهور که اعلام می‌کند گرسنه‌ای در کشور وجود ندارد واکنش نشان می‌دهد و مطالبی بدین مضمون می‌گوید: هستند زنانی که به خاطر سیر کردن شکم خود یا فرزندانشان به تن فروشی روی آورده‌اند.
معاون اول احمدی‌نژاد در مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس به تبعیت از رییس‌جمهور اظهار می‌دارد«در جمهوری اسلامی ایران هیچ کس با گرسنگی سر بربالین نمی‌گذارد و همه از حداقل ممکن برخوردار هستند»1
 شگفت آنکه یا رییس قوه مجریه خبر از گرانی روز افزون کالاها ندارد و یا گزارش‌هایی که به وی داده می‌شود چندان قابل استناد نیست آنگاه که با لبخند به جد یا به شوخی می‌گوید:«مردم بروند از سرکوچه و خیابان محله سکونت وی خرید کنند یا وقتی قیمت سکه در اقتصاد آشفته کشور سر به فلک می‌کشد به جای پاسخگویی و یا چاره اندیشی برای حل مشکلات پیش آمده درباره بازار سکه و طلا می‌گوید: سکه خوردنی نیست و اهمیت بالایی ندارد.» 2
نگارنده در شماره‌های متعدد آیینه یزد گوشه‌ای از زندگی فلاکت بار بیچارگان و درماندگان را منعکس نموده و بنا دارد در این ستون مختصراً وضع زندگی دو خانواده‌ای که نه تنها از حداقل زندگی بهره‌ای ندارند بلکه ادامه حیات برای آنها و امثال این قشر از جامعه مردن تدریجی است درج نماید.
به نظر می‌رسد قبل از توضیح و شرح زندگی این دو خانواده به بخش کوچکی از تبعیضاتی که علاقه مندان به انقلاب اسلامی را رنج می‌دهد اشاره نماید:
 درس خواندن و ادامه تحصیل چند صد نفر از آقازادگان فقط در یک کشور فرنگی گرچه با بودجه و هزینه خودشان باشد. تحصیل عده‌ای از فرزندان مدیران و مسئولان کشور در بهترین مدارس پایتخت و یا مراکز استان‌ها، تحصیل در دانشگاههایی که با پرداخت شهریه‌های گزاف فارغ‌التحصیل می‌شوند، خوردن بستنی دویست و پنجاه هزار تومانی یا یک وعده غذای دویست، ‌سیصد هزار تومانی توسط بعضی از ثروتمندان یا نوکیسه‌ها و صاحبان در آمدهای نجومی و سرسام آور، استفاده از ماشین‌های چند صد میلیون تومانی و ویراژ دادن در خیابان‌های شهر و جاده‌ها، مسافرت‌های سیاحتی و یا احیاناً زیارتی در سال چند بار، به کشورهای خارج ‌برای چکآب و گردش و تفریح رفتن کجا و آنچه که در ذیل برای اطلاع خوانندگان درج می‌گردد کجا؟ آن هم با درآمدهای نفتی که در دوران حکومت دولت نهم و دهم عاید کشور شده است.
«داریوش قنبری نماینده ایلام سه سال پیش در مجلس به سایت آینده نیوز گفت: متاسفانه‌از سوی آقای احمدی نژاد و دیگر مسوولان دولتی آمارهایی به مردم ارائه می‌شود که درباره میزان دقت و صحت آن شک و تردیدهایی وجود دارد که اگر آن را ملاک قرار دهیم به طور حتم در آینده با مشکلات بسیاری روبه رو خواهیم بود و باید منتظر ضررهای بیشتری باشیم. این نماینده مجلس به نحوه مصرف بودجه در دولت نهم انتقاد کرد و گفت: آقای خاتمی در طول هشت سال ریاست جمهوری حدود 88 میلیارد دلار درآمد نفتی را هزینه کرد ولی آقای احمدی نژاد در طول سه سال ریاست جمهوری بیش از 133 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی کشور را مصرف کرده و گزارشی هم درباره آن به نمایندگان مردم در مجلس ارائه نمی‌کند. قنبری افزود: آقای احمدی نژاد پاسخ درستی به سوالات مجلس در این زمینه نمی‌دهد اما گفته می‌شود دولت نهم 40 میلیارد دلار بیشتر از مجوزهایی که داشته مصرف کرده است.»3
«خبرنگار عصر ایران از فعالیت یک دختر‌بچه 5 ساله در قالب یک کارگر ساختمانی در سطح شهر تهران خبر داد.
این خبرنگار برای پیگیری ماجرا به محل فعالیت این کودک مراجعه کرد و مشخص شد که به علت فقر مالی این دختر بچه روزانه 8 ساعت به همراه پدرش در ساختمان‌های در حال ساخت در نقش یک کارگر ساختمانی فعالیت می‌کند . . . پدر این دختر بچه به نام یگانه می‌گوید: چون کسی را ندارم مجبورم دخترم را روزانه به سر ساختمان بیاورم که با توجه به اینکه زمان رفت و آمدم به شهر «مامازن» 6 ساعت است به شدت دخترم خسته و اذیت می‌شود . . .« یگانه» پنج ساله می‌گوید: پدرم مریض است و پول نداریم. من هر روز با او می‌آیم که در خانه تنها نباشم. پدرم پایش درد می‌کند هر وقت کیسه‌های سیمان را بلند می‌کند اذیت می‌شود و شب‌ها از شدت درد خوابش نمی‌برد. من زور ندارم، اما کمکش می‌کنم که کمتر اذیت شود . . .ما در خانه‌مان یخچال و تلویزیون و تلفن نداریم . . . مادرم مرده است. تازه مادربزرگم هم مرده و خاله و عمه هم ندارم . . . پدرم نمی‌تواند کار کند، اما اگر کار نکند پول نداریم. هیچ‌ کس کمکمان نمی‌کند. پدرم می‌گوید اگر سرایدار یک ساختمان شود زندگی‌مان خوب می‌شود».4
در تهران پایتخت «باز هم یک خانواده‌ دیگر به دلیل عدم توانایی در پرداخت اجاره بهاء آواره کوچه و خیابان شد. این بار کانکس 6 متری سر پناه این افراد شده و خانواد‌ه‌ کم‌ د‌رآمد‌ی، مجبورشد‌ند به کانکسی شش‌متری‌ د‌ر گوشه‌‌ای از پارک نازی‌آباد تهران پناه ببرند. در این د‌نیای بزرگ تنها چند قابلمه و تعد‌اد‌ی کاسه و بشقاب سهم این خانواد‌ه است.
وی درباره رفع حاجات خانواده در این شرایط می‌گوید: دستشویی پارک چند ماهی برای تعمیرات و بازسازی خراب است و از دستشویی بیمارستان استفاده می‌کنیم. آب خنک نداریم، برای نوشیدن آب با یک 20 لیتری آب می‌آوریم. پدر خانواده دیگر نمی‌توانست جلوی اشک‌هایش را بگیرد.
اول مهر فرزندانم لوازم‌التحریر و کیف برای رفتن به مدرسه نداشتند، دیدن نحوه رفتن آنها به مدرسه بدترین روز زندگی‌ام بود. پس از مدتی با کمک همسایه‌ها و خیرین لوازم تحریر و کیف برای فرزندانم خریدم.
به مراکز حمایتی مراجعه کردم فقط شماره می‌گیرند و می‌گویند زنگ می‌زنیم. روزی 10 هزار تومان درآمد دارم. پدر این خانواده می‌گوید: در حال حاضر به صورت راننده کمکی با یک خودرو کار می‌کنم که روزی 10هزار تومان بیشتر دستم را نمی‌گیرد که آن هم خرج خورد و خوراک می‌شود.
مادر خانواده که در حال گریه کردن بود می‌افزاید: هنگامی که شوهرم در کانکس نیست اصلاً امنیت نداریم هر لحظه کارتن‌خوابی مزاحم ما می‌شود. چون اینترنت نداریم، یارانه به ما تعلق نگرفت. »5
این وضع خانواده‌هایی است که به چشم روزنامه نگار یا خبرنگاری می‌آید و در گوشه و کنار تهران و شهرها و روستاها بسیارند که دچار چنین وضعیتی هستند و با فقر و نداری دست به گریبانند فکر می‌کنند کسی آنها را نمی‌بیند و گوشی، فریاد گرسنگی آنها را نمی‌شنود و دستی برای دستگیری آنها برنمی‌آید . . .
حسن ختام مقاله نقل دستوری است که امام جعفر صادق (ع) به ابوبصیر می‌فرماید:
« خدا در اموال ثروتمندان نظر کرد، و در پی آن به فقیران نگریست، پس در اموال ثروتمندان سهمی برای فقیران قرارداد که برای زندگی آنان کافی باشد، و اگر کفایت نمی‌کرد بر مقدار آن می‌افزود، آری، باید چندان به او بدهد که بتواند بخورد و بیاشامد و جامه بپوشد و ازدواج کند و در راه خدا صدقه بدهد و به سفر حج برود.» 6
خوانندگان خود قضاوت کنند آیا هیچ فرد ایرانی با گرسنگی سر بر بالین نمی‌گذارد و فاصله فقر تا غنا کجاست ؟

مدیر مسئول

پی نوشت‌ها :
1- «ابتکار»، 5/7/90 – نقل از خبرگزاری ایرنا
2- «جمهوری اسلامی»، 17/7/90، صفحه 2
3- « اعتماد»، 3/7/87
4- «جمهوری اسلامی»، 18/4/90
5- همان، 14/7/90، صفحه 5
6- « الحیاه»، ترجمه احمد آرام «نقل از کتاب وافی »،جلد ششم، صفحه 182