طنز شماره 264
خلاصه تراز مالی پدر زباندراز
خوانندگان محترم! حالا فهمیدم چرا پدر عزیزم هر بار سرش تو حساب و کتاب میرود و از چک و تراز مالی صحبت میکند متغییر الاخلاق میشود.
امروز هم از آن روزها بود پدر پس از حساب و کتاب سال 90 چنان اوقات مبارکش تلخ بود که پرونده حساب و کتابها را به بیرون از اتاق پرتاب کرد از آنجا که در خاندان ما بیشتر از دوچیز پدر به فرزندان به ارث نمیرسد دومی آن فضولی و اولی زبان درازی است. خودم را به بالای اوراق رسانده دیدم حضرت ابوی خلاصه تراز مالی سال 90 خود را چنین نوشته است: بر آن شور بخت باید گریست، که دخلش بود نوزده خرج بیست و اضافه نمودند که اگر حقوق ششماهه اول سال 91 را یکجا بدهند کمی اوضاع توفیر میکند و در قسمت موجودی انبار هم مرقوم نموده بودند «از تهی سرشار».
پس من باب فضولی به تراز مالی چند سال پیش نگاه کردم و با مقایسه تراز امسال حق را به پدرم دادم که چرا سرشان سوت میزند و بدنشان میلرزد!!؟
در همان سالهای نه چندان دور: گوشت خریداری شده در طول سال یک خانوار«از قرار کیلویی 95 تومان» به اندازه یک دویستم قیمت یک کیلو گوشت الان بوده در حالیکه دولتمردان آن روزها به کارکنان خود «یک سکه تمام» عیدی میدادند یعنی 3 برابر عیدی امروز حق با پدر بود که از سر اوقات تلخی با ایهام و ایجاز در ستون درآمدها نوشته بودند:
«فرزندان عزیزم تنها در آمد امسال پدر این بود»
زباندراز