طنز شماره 265
اندر حکایت زیر میزی گرفتن بعضی از اطباء
طوطیان شکرخا و راویان سخندان نقل کنند در میان خیل کثیر اطبای پارس که به مهارت وحذاقت و صداقت و رافت مشهورند قلیل پزشکانی یافت میشدند که سوگند بقراط فراموش ساختندی و راه مال اندوزی پیش گرفتی و چون از راه سلامت میسور نشد کسری خود را از جیب بیماران جبران نمودی و بر آن پول «لقب زیر میزی » نهادی و ما اندر شویم درحکایت طبیب طماع و بیمار فقیر.
روزی مریضی رنجور به اندرون مطب شدی و حکایت خود و موضع درد به طبیب باز گفتی و نشان دادی.
طبیب پس از معاینه او را به جراحی شکم دلالت کرد و راه شفا خانه نشان دادی و گفتی این کاغذ هم بخوان که صلاح و نجات تو بسته به دستهای شفا بخش من وجیب با کرامت توست.
راوی گوید بر آن کاغذ نوشته بود اگر به شفا خانه خصوصی فلان روی فردا جراحی شوی که هزینه آن مجموعاً 2 میلیون تومان است به علاوه نیم میلیون حق القدم ما که بر سبیل نقد و بر ریختن در کشوی میز ما ممکن است مریض علاوه بر درد عضو از درد ناداری هم گفت و طبیب گوش شنیدن نداشت ومریض گفت ندارم طبیب گفت کسی که پول ندارد سلامت را برای چه خواهد؟ پس چون بیمار اصرار کرد و قبض پرداخت انواع بیمه را نشان داد طبیب از روی ترحم برگه دوم را نشان داد که برآن نوشته بود اگر به شفا خانه دولتی روی بیمه ات مقبول افتد و من تا دو هفته دیگر آنجا روم و تیغ بر شکم تو گذارم اما زیر میزی بر جای خود باقی است! بیمار دل شکسته و نالان حکایت به جمع دوستان آورد و آنها همت کرده و سیصد هزار تومان زیر میزی را با هزار زحمت جمع کرده بیمار را به بیمارستان دولتی برده و پس از دو هفته عمل شد و البته دکتر کسری زیر میزی را در تعداد بخیه و نوع عمل جبران نموده بودی و تا آخر هم به چشم حقارت در وی نگریستی و اما پایان قصه...
به لطف خدا بیمار بهبود یافت و به خوشی زیست و پزشک طماع هم برج بر برج افزود و زمینهای بسیار خرید و کارخانهها افراشت ولی ناگهان به درد مزمن. .... بمرد !
فرزندان و وراث را همین بس که مرگ پدر و عجز و خجالت از بیان علت مرگ تا آخر عمر داشتندی.
پیر جهان دیدهای گفت: پولی که ازاین راه بیآید باید خرج آن راه دیگر شود ! «والعهده علی الراوی »
زبان دراز فضول