انعکاس آیینه شماره 270
معلم یزدی به حمایت از دانشآموزان سیلی خورد!!
ساعت 6 بعداز ظهر روز شنبه 23/2/91 روزنامهها را ورق میزدم. قرار بود سرمقاله این هفته را به سخنان رییسجمهور در مشهد مقدس اختصاص بدهم و بنا به وظیفه روزنامه نگاری مجدداً از گرانیها بنویسم که به قول عدهای از علما، مراجع، فعالان سیاسی کمر مردم را میشکند. در صفحه داخلی روزنامه جمهوری اسلامی تیتر و مطلبی نظرم را جلب کرد که زنی به علت رفتار غیرمحترمانه دادستان یکی از شهرهای نزدیک تهران به شرح زیر از ریاست قوه قضاییه استمداد کرده بود.
«اینجانب برای اینکه بتوانم فرزندم را با خود به سفر خانه خدا ببرم، نیاز به صدور مجوز از سوی دادستان محترم شهر. . . بود. به ایشان مراجعه نمودم. اما ایشان بخاطر مشغله کاری درخواستم را نخواندند و مجوز مربوطه را برای خودم و فرزندم یکجا صادر نمودند. و چون من گذرنامه داشتم، اداره گذرنامه اعلام کرد که با این حساب گذرنامهات باطل میشود. لذا مجدداً نزد آقای دادستان رفتم تا مشکلم را حل نمایند. ولی متأسفانه ایشان بر سرم داد کشیدند و با من برخوردی سخت و غیرمحترمانه داشتند، بحدی که تا چند ساعت گریستم. آیا افرادی که در جایگاه آقا امیرمؤمنان علی(ع) و در مقام قضاوت قرار گرفته اند، باید با یک مادر دردمند اینگونه رفتاری داشته باشند؟ آیا آقای دادستان. . . چنین برخوردهایی را با همکاران و زیردستان خود و با سایرین هم دارند؟ از ریاست محترم قوه قضائیه تقاضا دارم شخصاً به این موضوع رسیدگی نمایند. یک شهروند - » 1
ضمناً شکایت «احمد لطفی آشتیانی» نماینده «اراک» از «محمود شکرایه» کاریکاتوریست نشریه محلی «نامه امیر» که به علت چاپ کاریکاتور نماینده مجلس به 25 ضربه شلاق محکوم شده بود نظرم را به خود جلب کرد و شگفت زده شدم.
از گردانندگان و نویسندگان توفیق، گل آقا و دو کلمه حرف حساب و. . . یاد کردم و به آنها درود فرستادم و با خود گفتم اگر روزی بعضی از مسئولان اجرایی استان و کشور بخواهند یقه (یخه) و گریبان «زبان دراز» طنزنویس آیینه یزد را بگیرند چه پیش میآید و چه بر سر او خواهد آمد.
در این هنگام از نوشتن سرمقاله پیرامون گرانی منصرف شدم وتصمیم گرفتم ماجرایی را که صبح همان روز درباره ضرب و شتم معلم و مربی منطقه زارج یزد توسط مامور پلیس راه تفت شنیده بودم بنویسم. پرینت خبر را از سایت «یزد فردا» گرفتم و با مسئول سایت هم تلفنی مذاکره کردم.
در سال گذشته در همین ایام که از طریق یکی از تریبونهای رسمی در مورد معلمان سخنانی مطرح شده بود مطالبی در این ستون درج گردید اما ظاهراً با گذشت زمان موضوع مسکوت ماند و با همه احترامی که برای مسئولان آموزش و پرورش قائل میباشم احساس کردم بعضی از آنان مانند عدهای دیگر از مدیران استان پاسخ مطالب و انتقادات را نمیدهند و به اصطلاح سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندند و مسائل و مشکلات مبتلابه را پیگیری نمینمایند. یا در این گونه موارد حداقل به زعم نویسنده در پی احقاق حق نیستند یا اگر بودهاند اطلاع رسانی نکردهاند. متاسفانه با گذشت یکسال باز هم مسالهای پیش آمد که در نوع خود دردناک و رقت بار است. مامور پلیس جلو چشم عدهای از دانشآموزان و هنرجویان هنرستان شهید مدنی زارچ و حاضران به گونهای به معلم حمله میکند که چند نفر نمیتوانند جلو مهاجم را بگیرند و او را آرام نمایند و از تعدی و حمله باز دارند!!
نویسنده قصد تعمیم این عمل خلاف انسانی و اخلاقی را ندارد و از همه کسانی که در کسوت نیروی انتظامی و نظامی برای برقراری نظم و آرامش و اجرای صحیح قانون صادقانه خدمت میکنند سپاسگزاری مینماید اما به مدیران ذی ربط به ویژه در آموزش و پرورش متذکر میگردد: جنبه شخصی و فردی جرمی که اتفاق افتاد را به ضارب و مضروب واگذار کنند، هر کس خود تکلیفش را بهتر از دیگران میداند تا به هر طریق میخواهند عمل کنند اما بدانند چشم همه معلمان و جامعه به آنها دوخته شده است تا اگر نمیتوانند آب رفته را به جوی باز گردانند حداقل ثابت کنند در جهت تسلای خاطر جامعه فرهنگیان و دانشآموزان و عموم دانشپژوهان با این بیاحترامی که به معلم آن هم در ایام بزرگداشت مقام معلم شده چه اقدامی انجام خواهند داد؟ خوشبختانه قانون جمهوری اسلامی ایران و قانون مجازات اسلامی حد و اندازه جریمهها، قانون شکنیها و خلافها را معین نموده است. ضمناً هیچ کس نباید توقعی بیش از آن حد داشته باشد اما اگر در این مواقع مجریان قانون زودتر وحداقل به موقع اقدام واطلاع رسانی نمایند به طور قطع نتیجهای بهتر و موثرتر در پی خواهد داشت. مثلاً اگر در اسرع وقت قاضی و یا کارمند دادگستری و یا هر فرد دیگری که در پمپ بنزین اسحله به روی مردم میکشد یا دادستانی در فلان شهر نسبت به ارباب رجوعی بیاحترامی میکند یا پلیس راه تفت به خود اجازه میدهد در حضور دانشآموزان معلمی را به باد کتک بگیرد باید با دقت به اعمال خلاف آنها رسیدگی و حکم قانونی صادر کرد.
همین امر مردم را دلگرم میکند و باعث قوام بیشتر جامعه خواهد شد. مقامات ذی ربط موظفند به سئوالاتی که در ذهن فرهنگیان و دانشآموزان مطرح است پاسخ دهند:
-چرا پلیس راه دانشآموز را از ماشین پیاده نموده است؟
-اگر راننده یا سرنشینان مرتکب خلافی شده بودند چرا برابر با قانون با آنان رفتار نشده و در نهایت چرا به معلم حمله نموده و او را زدهاند ؟
-پلیسی که با شنیدن مثلاً «جناب سروان سلام» عنان اختیار از دست میدهد چگونه میتواند حافظ نظم عمومی باشد یا بر اعصاب خود مسلط شود؟
-چه بسا که در این مواقع برخوردهای تند دیگری بنماید و خدای ناکرده فاجعهای دیگر بیافریند!!
-آیا نباید به آن شخص تفهیم کرد که قبل از تشکیل پرونده و صدور حکم در دادگاه صالحهای حتی هیچ یک از مقامات ولو انتظامی و قضایی حق ندارند حرمت کسی را هتک نمایند؟ چه رسد به اینکه بخواهند وی را با مشت و لگد و سیلی آن چنان ضایع کنند. در این ستون قصد بیان ارزش معلم و مقام وی را ندارم خوانندگان به نقشی که اسلام برای معلمان قائل شده مطلع هستند تنها به ذکر این نکته بسنده میکنم که معلمان به دانشآموزان در کلاس تاریخ میآموزند حتی دیکتاتورهای روزگار هم به معلم خود احترام میگذارند!!
«هیتلر تا سن 11 سالگی در دبستان صومعه «بدیکتین» شهر «لامباخ» اتریش درس میخواند جزو پسران سرود خوان صومعه شد و به گفته خودش «آرزو داشت که روزی کشیش شود و فرمان مقدس کشیشی را دریافت کند» و به هر حال تاثیر معلم تاریخ او در کودکی آنقدر بوده است که خود هیتلر در کتاب «نبرد من» درباره معلمش « لئوپولدوچ» میگوید: شاید این موضوع که بخت و اقبال این معلم را نصیب من کرد، در تمام حیات بعدی من تاثیر قاطع داشت، او بود که مرا به مطالعه تاریخ علاقمند ساخت سی و پنج سال بعد وقتی هیتلر با فتح و پیروزی بر سرزمین آباء و اجدادی خود– اتریش– بازگشت، این معلم محبوب را پیدا کرد و او را مورد احترام فراوان قرار داد. هیتلر میگفت نمیتوانید تصور کنید که به این پیرمرد چقدر مدیونم.»2
نکته آخر اینکه «هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است» 3
مدیر ارشد اجرایی استان میداند به مدارس و کلیه آموزشگاههای ابلاغ گردیده است اگر معلمی دانشآموزی را تنبیه بدنی کرد یا با خط کشی کف دست او زد، گوش او را پیچاند، موی او را کشید، به هیچ وجه مورد حمایت مسئولان آموزش و پرورش قرار نمیگیرد و گذر او به حراست و حفاظت اداره و در نهایت به دادگستری خواهد افتاد. اکنون چشمها و نگاهها به فرماندار و استاندار و مقامات ذی صلاح در آموزش و پرورش و دیگر نهادها و سازمانها معطوف گردیده، حال که فردی تند خو و زشت کردار و وظیفهناشناس در لباس مسئول نظم و امنیت جامعه به معلمی حمله ور شده و او را مضروب نموده چه عکسالعملی از خود نشان خواهند داد؟
مدیر مسئول
پی نوشتها:
1- روزنامه جمهوری اسلامی 23/2/91 صفحه 5
2- «سیاست و اقتصاد عصر صفوی»، دکتر باستانی پاریزی، چاپ 1357، صفحه 308
3- اصل سی و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران