طنز شماره 306
باز هم جای شکرش باقی است !!
خدای را هزاران سپاس بی قیاس گفته که زبان دراز زادگان راه پدر یعنی همان ادیب الزمانه سابق و جد خود نرفته، سخن بر سبیل سیاست نگفته پای از گلیم دراز نکردی و در کار بزرگان فضولی ننمودی. به لقمه نانی و سرپناهی قناعت نمودی و به لسان و عبارت دیگر به زبان ساده و به زبان عوام «[...]آمدی و به صورت[...] رفتی» سرتان دائم به سلامت و جان ما هم راحت!!
خوب خوانندگان عزیز میفرمایند این چه جای شکر؟ عرض کنم اگر زباندراز زاده مثل بعضی سروکارش به بازخواست و سئوال و جواب و زندان میافتد سپس برای آزادی موقتش باید منزل مسکونی گرو بگذارم که لااقل ده میلیارد تومان ارزش داشت چه خاکی بر سر میکردم. آخه همه اموال غیرمنقول و منقول ما یک باب منزل مسکونی است که یک صدم وثیقه مذکور هم ارزیابی نمیکنند. دور از جان شما 3 دانگ هم قبلاً به عنوان مهریه و صداقیه نزد پدرخانم برای پذیرفتن بنده را به غلامی یا بگویم «سند بردگی» گرو رفته و یواشکی نزد دو تا بانک هم به عنوان وثیقه وام قالب شده !!
پس اولاً خدا را شکر دوماً!! هم امیدوارم که حضرت کریم در روز جزا به دلیل اینکه بندهی شکر گزاری در دنیا بودم !! همانطور که عدهای با بعضی آقازادگان با فضل خود رفتار میکنند کارنامه ما را هم به دیدهی فضل بنگرد نه با عدل!! که ما را نه طاقت عدل است. به فضلش ایمان آوردیم و امیدوار به فضل. سوماً که باز هم خدا را شکر که آغاز نوشته کلاممان ادیبانه بود و پایان ختمش هم فصیحانه !! ادبی بود نه سیاسی ! و فضیحانه!!
زباندراز