انعکاس آیینه شماره 312
در یزد باران آمد اما ترکها بهم نرفت
علامه فقید علی اکبر دهخدا در جلد اول کتاب «امثال و حکم» ضربالمثلی نقل میکند که: «باران آمد و ترکها بهم رفت و در معنی و مفهوم آن مینویسد یعنی. ... با آرایش و پیرایش، زشتیها پوشیده گشت» 1 اما در یزد که ملقب به دارالعباده شده و از دیر باز مردمانش به راستی و درستی و تدین شهره بودهاند. اگر رحمت خداوند شامل حال اهالی منطقه گردد و دعای نمازگزاران و پیران و جوانان مستجاب شود شبی یا روزی چند ساعت باران ببارد در پی بارندگی پس از مشاهده کوچهها و خیابانهای شهر آه از نهاد بیشتر عابران پیاده و سرنشینان اتومبیلها و دوچرخه و موتورسیکلت سواران بر میآید و میگویند بار خدایا چگونه با این مشکل دست و پنجه نرم کنیم که بعضی از مسئولان با سوء و ضعف مدیریت آن گونه که باید بر هزینههای زیرسازی و آسفالت و گودبرداری و حفر کانال در گذرگاهها برای کابلکشی تلفن و برق و گاز و آب و فاضلاب و جدول سازی و سنگ فرش و موزاییک پیاده روها در این شهر وظیفه اجرایی و نظارتی خود را انجام نمیدهند؟
حدود ساعت 2 بعداز ظهر روز چهارشنبه 16/12/91 از میدان ابوذر به طرف میدان شهدای محراب میآمدم با صحنه دردناکی روبرو شدم، سطلی پراز رنگ آبی روی آسفالت واژگون شده بودیک لنگه کفش و قلم رنگ به گوشهای پرتاب شده و فردی کف خیابان افتاده و عدهای دور او را گرفته بودند. چند نفر هم رانندگان را به سمت جلو راهنمایی میکردند که مبادا مشکل و یا تصادف دیگری به وقوع بپیوندد. فرزندم روی صندلی عقب نشسته بود گفتم فکرمیکنی چه تعداد و چه قدر بابت این رنگ زدن کنار جدول خیابانها و یا دیواره و حفاظ وسط بلوارها استفاده میبرند. اما ببین کارگر بدبختی در این شب عیدی چه به روزگارش آمده اگر زنده هم بماند چه مصائبی برای خود و خانوادهاش پیش میآید؟ آیا اگر بوسیله پیمانکاران و مسئولان اصلی به مسائل ایمنی توجه و عنایت میشد بازهم شاهد این اتفاقمیبودیم؟
اگر خدای ناکرده دست فرزند یکی از مقامات یا ثروتمندان یا نوکیسههای استان زخم شود یا یک بند انگشت آنها در کلاس و یا در زمین بازی و یا در خانه آسیب ببیند فکر میکنی چند بار از دست و انگشت او عکسبرداری میکنند؟ چه بسا که پزشکان و متخصصانی او را معاینه کنند آتل بندی و باندپیچی نمایند. بدون شک پرستاری مداوم و چند روزه تا بهبودی کامل از آسیب دیده به جای خود محفوظ میباشد و شکر خدا را که این امکانات برای آن گروه فراهم میباشد.
بعد ماجرایی را به یادش آوردم که یادت هست چند سال پیش روز عاشورا در مجلس روضه خوانی و سوگواری حضرت سیدالشهداء(ع) نشسته بودی کمد گوشه مسجد افتاد و بر سرت ضربهای وارد شد و همسرت که با عجله تو را به چند درمانگاه و بیمارستان برد همه گفتند وسیله عکسبرداری نداریم یا دستگاه مربوطه خراب است و باید تعمیر شود متخصصی هم در آن محلها نبود چون روز تعطیلی بود !! و گفته میشد اگر لازم باشد باید تو را به یکی از شهرستانها بفرستیم. اما همان شب تصویر عدهای از مقامات اداری و اجرایی استان را از سیمای یزد دیدیم که با لباسهای مشکی مشغول سینه زدن بودند. در یکی از سرمقالهها نوشتیم: رسیدگی به امور شهری و بهداشتی و درمانی مردم به ویژه نظارت کامل در این روزها ارجحیت دارد یا کارها را به امید خدا رها کردن؟ گرچه همانند درج بقیه مطالب و انتقادات در این ستون بی جواب ماند.
روز پنج شنبه 17/12/91 بعداز پایان وقت اداری برای انجام کاری میبایست از خیابان عدالت صفائیه به خیابان سیدگلسرخ محلی که سالها در آنجا زندگی کردهام بروم. همکارم به من گفت به سبب جمع شدن آب نمیتوانی از زیر پل قطار خیابان کاشانی عبور کنی و بهتر است از کوچه 15 خرداد وارد بلوار دانشجو بشوی و از مسیر بلوارمدرس خود را به مقصد برسانی.
در طول راه حداقل چهار محل را دیدم که چند نفر با بیل و دیلم و کلنگ در حال کندن درب فاضلابهای کنار خیابان بودند تا آبهای جمع شده به داخل کانال برود و مردم بتوانند با اتومبیل خود از آن محلها عبور کنند مکرر برای اینکه از این مهلکه بیرون بروم و مرکب سواریام خاموش نشود و پیرمردی درمانده و نالان کنار خیابان معطل و سرگردان نماند زیر لب ذکر و دعا میخواندم.
همان شب که از کار روزانه و تهیه مطلب برای هفته نامه خسته شده بودم به بنده زاده گفتم: تلویزیون را روشن کن خبرها را بشنویم و نگاه کنیم. دیدم عدهای از مسئولان برای رعایت حال میهمانان نوروزی جلسه تشکیل داده و مطالبی را دراین زمینه میگفتند. مجری و گوینده تلویزیون هم با آب و تاب گفتگوی آنها را نقل میکرد آن چنان که در طول روز در رفت و آمد شهروندان مشکلی پیش نیامده است به چند نفری که نشسته بودند یادآور شدم راستی آنچه که امروز عموم مردم یزد شاهد بودند عکس معنی و مفهوم ضربالمثلی بود که تاکنون خوانده و شنیدهاند. یعنی باران که در یزد میبارد نه تنها ترکها پوشیده نمیشود بلکه ترکها بازتر میشود، عیبها آشکارتر میگردد و از همه مهمتر پرسشهایی در ذهنها خطور میکند از جمله:
مقامات شهرداری، فنی و شهرسازی، شورای شهر، استانداری و فرمانداری که مسئول اداره امور مختلف هستند و چه بسا عدهای از آنها سالهاست در سمتهای خودشان باقی ماندهاند بگویند: پیمانکاران برای آسفالت و ترمیم راههای عبور و مرور در کدامیک از کارهایشان مزد و پول کار درجه دوم و سوم گرفتهاند تا آن خیابان و کوچه را آسفالت نمایند؟
چرا وسط بلوار مدرس و بیشتر خیابانها، گود شده و آسفالت تکه و پاره شده و چرا یکی دو روز بعد از پر کردن کانالها مجدداً محل لوله و کابلگذاری به اصطلاح نشست میکند؟
شهروندان یزدی هم اگر فریادشان به جایی نمیرسد و کسی جوابگو نیست در صورتیکه در ایام تعطیلات عید باران آمد مسئولان چه جوابی به میهمانان نوروزی خواهند داد؟
- چرا ترتیبی اتخاذ ننمودهاند که هنگام بارندگی زیر پلها و بزرگراهها آب انبار نشود؟
- مدیرانی که سالها در ادارات مختلف استان بر کرسی ریاست تکیه زدهاند چرا در جلسات شورای اداری اعتراض نمیکنند؟رفاقت و دوستی به جای خود تذکر و سفارش و نصیحت و اعتراض هم در جای خود !!
- آیا هر روز خود و خانواده و فرزندانشان چندین بار در این کوچهها و گذرگاهها نباید رفت و آمد کنند؟ مگر امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست؟
- بنا به گفته مسئولی در استانداری « انتشار 18 هزار خبر تولیدی در پرتال خبری استان» 2 از این بابت چه دردی از دردهای مردم را دوا و تا چهحد مشکلات دامن گیر ساکنان استان را در این زمینه رفع و حل نموده است؟
- آیا مسئولان شهر میتوانند یک کوچه و خیابان نشان دهند که یک یا دو سال بعد از زیرسازی و آسفالت تخریب نشده و یا از نظر کیفی مورد تایید باشد؟
گاه اتفاق میافتد راکبان موتورسیکلتها که به علت نداشتن ماشین سواری زن و فرزند خود را به ناچار سوار بر موتورسیکلت میکنند اگر به سبب پستی و بلندیهای موجود در خیابانها مرکبشان واژگون و زخمی و مجروح و یا احیاناً از زندگی ساقط شدند واقعاً مقصر کیست؟
- آیا یکی از وظایف هر مدیر و مسئولی حفظ و نگهداری از اموال عمومی و پاسداری از بیت المال نیست؟
حسن ختام مقاله را با ذکر گوشهای از تاریخ اسلام به پایان میبرم:
«پس از پایان جنگ حنین و بازگرداندن اسیران هوازن، پیامبر اسلام(ص) سوار بر مرکب شدند و سربازان مسلمان هم به پیروی از پیامبر(ص) سوار شدند و آماده حرکت بودند آنها با اصرار از پیغمبر گرامی اسلام تقاضا میکردند که هر چه زودتر غنائم جنگ را بین آنها تقسیم کند و در این امر به قدری بیصبر بودند و به پیغمبر هجوم میآوردند که حضرت بسوی درختی کشیده شد و عبای او از دوشش بر زمین افتاد حضرت از مردم خواست عبای او را به او برگردانند و فرمود: به خدا سوگند اگر به اندازه درختهای «تهامه» 3 چهارپایانی نزد من باشد همه را بین شما تقسیم خواهم کرد و شما مرا بخیل و ترسو و دروغگو نخواهید یافت. سپس یک نخ از کرک کوهان شتر برداشت و فرمود: از«فییء» 4 وغنائم شما و از این کرک جز یک پنجم آن حق من نیست و سهم من هم عاقبت به شما بر میگردد زیرا بر «غلول»5 و خیانتکار در روز قیامت عیب و آتش دوزخ ننگ است هر چه خودسرانه برده اید فوراً برگردانید.
پس از این هشدار مردی از انصار پیش آمد و عرض کرد: من چند نخ کرک برای دوختن پالان شترم برداشتم!! حضرت فرمود: من میتوانم سهم خودم را از این نخها به تو ببخشم اما سهم مسلمین به اختیار آنهاست. مرد انصاری گفت: اکنون که مسئله این قدر دقیق و با اهمیت است من نیازی به این نخها ندارم، و فوراً آن را روی اموال بیت المال انداخت.»6
آری این است حقیقت تعرض به بیتالمال مسلمین و هیچ جای تساهل و تسامحی نیز نیست که اگر بود پیغمبر خدا(ص) روا میداشت و اگر شایسته بود چند نخ کرک را آن بزرگوار به یکی از رزمندگان مسلمان مجاهد حامی خویش میبخشید اما رفتار آن حضرت نشان داد که چنین نیست و درود بر حافظ بزرگ که خوش سروده است:
«این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه میگفت
بر در میکدهای با دف و نی ترسایی
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی »7
مدیر مسئول
پی نوشتها:
1- «امثال و حکم»، علامه دهخدا، جلد اول، صفحه 357، چاپ پنجم، سال 1361 از انتشارات امیرکبیر
2- هفته نامه ندای عاشورا، شماره 125، صفحه 3
3- ناحیهای است شامل مکه و شهرهای جنوبی حجاز
4- همه چیزهایی که میتوان بدون جنگ از کفار گرفت
5- خیانت کردن در غنیمت
6- «کنگره هزاره نهجالبلاغه»، بنیاد نهجالبلاغه، صفحه 346 و 345، چاپ 1360
7- این سخن مرا دلپذیر افتاد که هنگام سحر راهب ترسایی بر در میخانه به سرزنش میگفت: اگر آیین اسلام از این گونه است که حافظ اظهار میدارد، افسوس، افسوس ندانم، اگر فردای قیامتی باشد پاسخ باده گساری امروز را چه خواهد داد. صفحه 671- 670 دیوان خواجه حافظ شیرازی به کوشش دکترخلیل خطیب رهبر