طنز شماره 321
مشکل بیماری و «دیر فهمی» خان عمو
خان عموی حقیر که معرف حضور است همان فردی که دارای، فضایل و سجایای اخلاقی و عملی بسیاری است فقط اخیراً یک عیب و بیماری مختصری دارد و علیرغم ادعای داشتن بینش و جهاندیدگی«دیر دو ریالی مبارکشان »میافتد.
بدین صورت که مخاطب پس از آنکه هفت هشت دقیقهای پشت خط مانده، عمو جان تازه میفرمایند «الوالو» یادم هست زمستان گذشته [سینه پهلو توام با سرخک] فرمودند: دکتر پنی سیلین تجویز و ایشان هم رفتند برای تزریق و دائم از اینکه آمپول زن عجب خوش دست بود سخن میگفتند و حین تزریق هم یادآور شدند طوری میزنه که نفهمی!!
ولی وقتی در حال مرتب کردن لباس برای خروج بودند ناگهان داد زدند آخ آخ سوخت بگذریم. ... زبان دراز با دیدن و شنیدن حرفهای بعضی از نامزدهای ریاست جمهوری که در کلامشان عیبجویی از دولت و بعضاً هم بد دهنی و نهایتاً اعلام اینکه « از چنین کشتی دولت نور رستگاری نیست» یاد عموجان و بیماری او میافتم.
چرا که چند سال قبل بعضیها تا آمپول زن میدیدند قبل از تزریق، آخ آخ آنها بلند میشد و میگفتند «بنده خدا اینکاره نیست» ولی بعضیها پس از تزریق میفهمیدند.
اما قربانشان بروم دسته دیگر در حالیکه از درد صورتشان قرمز شده و از جای درد تزریق و شدت آن میلنگند ولی برای اینکه بگویند لوطی نباخته و دل دشمنان را شاد نکنند گرچه زیرلب... ولی هنوز از خوش دستی تزریقات چی یاد کرده و میگویند همچی هم که میگن «بد دست نیست.»
سرنگش چینی است سرخی صورت و لنگی هم از بچگی به یادگار مانده است خیلی هم مفتخریم «تا کور شود چشم هرکه نمیتواند ببیند.»
بعله عمو جان «به چشم» آمپول بعدی را میبرمتان پیش یکی دیگه مبادا دل نگران باشید.
زبان دراز