هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 322

چون پیر شدی از میکده بیرون شو

مطلع شدیم اکابر و مشایخ پس از بحث و بررسی به این نتیجه معقول و منطقی رسیده‌اند که «جامعه جوان ایرانی را ریاست بر دست جوانان قوی بنیه و پیلتن باید وبرای پیران در عهد کهولت بهتر آن که عزلت گرفته و به عبادت و توبه پردازند. چون قدما گفته‌اند:«دو چیز عجیب است جوانی کردن پیران، پیری کردن جوانان» و ما برای تایید مطلب، خوانندگان را به محضر جناب سعدی و مطالعه باب پیری و جوانی دلالت کنیم وخود به آستان حضرت حافظ رفته و برای مدعا سند آوردیم
چون پیرشدی حافظ از میکده بیرون شو
مستی و هوسناکی در عهد شباب اولی
اما دیدیم گروهی که بوی انحراف از قیافه شان می‌بارید در رد کلام فوق متوسل به حافظ شده و این بیت را باز از وی آورده‌اند که:
گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنارتو جوان برخیزم
و با تفسیر به رای و مغالطه توضیح داده‌اند که مراد حافظ از «تو» «دولت با تو» می‌باشد و اگر این لعبت دلربا را در آغوش هر پیری قراردهی جوان شده چون پیری به سن نیست و به دل است.
در حال نگارش مناظره بودیم که پیری و ضعف، ‌خواب را به سراغمان آورد. بیدار که شدیم متوجه گشتیم جوانک کم خرد ما یعنی همان زبان‌دراز زاده‌ی معرّف حضورتان بر نوشته‌هامان حاشیه زده و فضولتاً پرسیده:
آنانکه حکم به مردودی پیران می‌کنند خود چند بهار را دیده‌اند؟ و آیا بررسی شده که جوانان مقبول سرحال تر و بانشاط تر از پیران مردود هستند؟
و اگر پای امتحان وسط آید آیا ثابت نمی‌شود که آن پیر، روغن گوسفند و آجیل خورده تر بس چالاک تر باشد و سئوال آخر آنکه مگر به این پیر مرد قبلاً «ببخشید اگر بی‌ادبی می‌شود خواستم رعایت امانت در نقل قول کرده باشم» لقب گردن کلفت و بنز سوار و... به او نداده بودند ؟
آیا پیری با گردن کلفتی مغایرت ندارد؟
البته لازم به عصبانی شدن نیست چون بعد از رویت نوشته‌ی‌ زبان‌دراززاده شخصاً این جوانک را گوش‌کشان به زیر زمین انداختم تا ادب شود و در کار بزرگان اما و اگر نکند.!!

زبان دراز