هفته نامه آیینه یزد

انعکاس آیینه شماره 328

شهید آیت ا... صدوقی و دیگر عالمان بزرگ چنین می‌اندیشیدند

آیینه یزد - شهید آیت ا... صدوقی و دیگر عالمان بزرگ چنین می‌اندیشیدندسومین شهید محراب حضرت آیت ا... محمد صدوقی از علمای برجسته و مبارز و مورد احترام حوزه‌های علمیه سالها قبل از انقلاب با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آشنا بود. حضرت امام (ره) مکرر از شخصیت و بزرگی شهید صدوقی (ره) یاد می‌کردند. شهید صدوقی دارای صفات حمیده و فضایل پسندیده، در جامعه منشاء خیر و برکت، در فعالیت‌های دینی و اجتماعی پیشقدم، قبل و بعد از انقلاب محور و بازوی انقلاب، ‌خدماتش در جهت رفاه مردم و رسیدگی به امور خانواده‌های نیازمند بویژه در استان‌های یزد و کرمان و سیستان و بلوچستان زبانزد خاص و عام بود. با مردم برخورد خوبی داشت و بیشتر مراجعان و مستعمان را به خود جذب می‌کرد. به همه و بیشتر به جوانان بها می‌داد. شجاع بود و از هیچ مقام و صاحب قدرت و مدیری نمی‌ترسید. آنانکه قبل از انقلاب به مسجد حظیره پایگاه مجاهدان و مبارزان یزد وارد می‌شدند احساس می‌کردند به محیطی قدم گذاشته‌اند که نشانی از اختناق نیست اعلامیه‌های گوناگون که دستگاه شاهنشاهی را مورد انتقاد قرار می‌داد بر در و دیوار مسجد نصب شده بود. وقتی روی منبر قرار می‌گرفت مسائل روز را به خوبی تجزیه و تحلیل می‌کرد، محکم و با وقار سخن می‌گفت و این جمله را ادا‌ می‌کرد: که من را از شهادت نترسانید مثل این است که مرغابی را از آب می‌ترسانید. در دوران جنگ در جبهه‌ها حضور می‌یافت. منزلش پناهگاه و ملجاء رزمندگان، سرداران ارتش و سپاه بود، شخصاً در جبهه‌‌ها حتی در حالت مریضی حضور پیدا‌ می‌کرد و سبب دلگرمی رزمندگان بود حافظه‌ای قوی داشت و از سعه صدر برخوردار بود. بعد از پیروزی انقلاب نیز از خصوصیات آیت ا... صدوقی این بود که شخصاً گفته‌های مردم از طبقات مختلف را می‌شنید و دستور پیگیری و رسیدگی می‌داد.
در سال 1377 کتابی به نام «یاران امام به روایت اسناد ساواک» توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات حدود 600 صفحه چاپ و منتشر شد. در آن کتاب اسناد مربوط به مبارزات شهید آیت ا...صدوقی از سال 1341 تا دی ماه 1357 که ساختمان ساواک به دست مردم یزد تسخیر شد درج گردیده است. بعد از پیروزی انقلاب تاکنون نیز یادنامه‌ها، کتاب‌ها و رساله‌های متعدد پیرامون خدمات سومین شهید محراب و فرزندش مرحوم حجه‌الاسلام والمسلمین شیخ محمدعلی صدوقی تدوین و همایش‌های گوناگونی برگزار شده است.
نگارنده از سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با شهید صدوقی رفت و آمد داشتم، همراه با تعدادی از فرهنگیان یزد با حمایت و نظر ایشان جامعه معلمان را که یکی از خواسته‌هایشان تشکیل حکومت اسلامی به رهبری «نائب الامام حاج آقا روح ا.. خمینی(ره)» بود تشکیل دادیم. این مجموعه اعتصابات، تعطیل کردن مدارس و تحصن 25 روزه ‌معلمان یزد و گردهم آیی‌های متعدد دانش آموزان و فرهنگیان به منظور اعتراض به سیاست‌ها و عملکرد رژیم پهلوی را برنامه ریزی و هدایت می‌کرد. با یکی دو نفر از اعضای جامعه معلمان به دیگر شهرهای استان سفر می‌کردیم، در جلسات معلمان شرکت می‌نمودیم و درباره فساد کارگزاران دولت وقت و دربار شاه با آنها صحبت می‌کردیم.
رییس سازمان اطلاعات و امنیت یزد در تاریخ 5/4/1357طی گزارشی به مدیریت کل اداره سوم سازمان امنیت (ساواک منحله) می‌نویسد: با بررسی‌هایی که به عمل آمده از دی‌ماه سال 1356 تاکنون بیست و نه نفر از جمله حاج شیخ محمد صدوقی، سید روح ا... خاتمی، ابوالقاسم شعشعی، رضا سلطان زاده و. ...با اسامی و مشخصات ارسالی«در جهت تحریک افکار عمومی و اخلالگری و اقدام براندازی نقش اساسی و موثری در منطقه به عهده داشته و هر کدام به نوبه خود نقشی را اجرا نموده‌اند و ضمن اینکه افراد بیشتری در جریانات اخیر فعالیت داشته و اقدامات آنان نیز موجبات برهم زدن نظام و امنیت استان گردیده مع‌هذا سعی شده افرادی معرفی گردند که در جریانات فوق نقش اساسی و سمت رهبری و گردانندگی را داشته باشند»1
بعداز 22 بهمن 57 به دستور آیت ا... صدوقی از چند نفری بودم که کمیته انقلاب اسلامی را پایه گذاری و اداره می‌کردیم اواخر اسفندماه 57 نامه‌ای از طرف ایشان به آموزش و پرورش نگاشته شد تا آن اداره بتواند حقوق اینجانب را بپردازد.
«باسمه‌تعالی
اداره آموزش و پرورش استان یزد
جناب آقای حاج آقارضا سلطان زاده مدت زمانی است که به کار‌های انقلابی در کمیته و قبل از آن در قسمتهای مورد نیاز وارد بوده و شبانه روز خود را در راه کمک به نهضت برگزار و بعداً هم به وجود ایشان نیاز شدید هست نیامدنشان به آموزش و پرورش و بر سر کار خود غیبت به حساب نمی‌آید.
محمد الصدوقی 22/12/57»
20 روز پیش از آن که به مدیر کلی آموزش و پرورش استان منصوب گردم طی حکمی به عنوان معتمد دادگاه انقلاب اسلامی یزد انتخاب شدم.
«باسمه تعالی
جناب آقای حاج آقارضا سلطان زاده دام توفیقه
از این تاریخ جنابعالی به عنوان معتمد دادگاه انقلاب اسلامی یزد منصوب و انتظار دارد که با حسن نظر و رویه‌ خداپسندانه‌ای که دارید امور مربوط را به احسن وجه به پایان رسانید از خداوند متعال موفقیت عموم برادران ایمانی را در راه اهداف عالیه اسلامی خواستارم
 محمد الصدوقی 4/2/58»
از آن ایام تا تابستان 1359 که به سمت مشاور شهید محمدعلی رجایی انتخاب و به تهران رفتم در دوران مسئولیتم در یزد خاطرات فراوانی دارم که یک مورد آن در سر مقاله شماره 320 آیینه یزد تحت عنوان «تفاوت عملکرد نخستین استاندار یزد با رییس دولت دهم » درج گردید و در این شماره خاطره دیگری از آن زمان نقل می‌گردد:
اوایل تابستان سال 58 دوستی با نویسنده، تلفنی تماس گرفت و گفت: تو نامه و سفارش خط حاجی آقا صدوقی را پاره کرده و زیر میز انداخته‌ای؟
گفتم: آیا شما این موضوع را باور می‌کنید؟ پاسخ داد من باور نمی‌کنم، ‌اما در برابر جمعی که در منزلشان حضور داشتند ایشان اظهار نموده‌اند: کار حاجی آقا رضا (شهید صدوقی به اسم کوچک حقیر را صدا می‌کردند) به جایی رسیده که نامه من را هم پاره کرده است، دوستم گفت عده‌ای از روحانیون از جمله مرحوم حجه الاسلام والمسلمین ربانی که در آن جلسه نشسته بودند گفتند حاجی آقا!! بعید است سلطان‌زاده آن هم در برابر ارباب رجوع نامه شما را پاره ‌کند یا زیر میز انداخته باشد. ‌!!
شهید صدوقی در جواب گفته بودند فلانی که شاهد این ماجرا بوده این حرف را زده و خبر را آورده‌ است، و در ضمن با گله و شکایت پیرامون این موضوع مسائلی را مطرح و شدیداً اظهار نگرانی نموده بودند.
چند روز از این قضیه گذشت توسط دوستان دوران نهضت و انقلاب و همراهان و هم جلسه‌ای‌ها تذکراتی به اینجانب داده می‌شد، بعضی هم تاسف می‌خوردند که چرا چنین وضعی پیش آمده است؟
قرار شد یک روز صبح پیش از اینکه آیت ا... صدوقی در دفتر منزلشان حضور پیدا کنند با آقای ابوالقاسم شعشعی (2) که از دوستان می‌باشند با جناب صدوقی ملاقات کنیم.
از خیابان امام خمینی (ره) یا خیابان قیام و یا خیابان شهید رجایی در یزد می‌توان با عبور از چند کوچه و پس کوچه در«محله سهل بن علی» از زیر سقفی عبور کرد تا به منزل قدیمی که آیت ا... صدوقی در آن سکونت داشتند رسید. درب را کوبیدیم آشیخ رجبعلی سلیمی که شکر خدا را در قید حیات است در را باز کرد از نگاهی که به من و شعشعی انداخت دریافتیم که موضوع را می‌داند و شاید در دل می‌گوید ای کاش نیامده بودند. جلو در وقتی از سمت راست از راهرویی عبور می‌کردیم به محلی می‌رسیدیم که شهیدصدوقی با مردم دیدار می‌کرد و از سمت چپ وارد منزل و به اصطلاح بیت ایشان می‌شدیم. شیخ رجبعلی گفت هنوز حاجی آقا صبحانه نخورده‌اند و معلوم نیست چه موقع این طرف تشریف بیاورند صبر کنید از ایشان بپرسم و بگویم چه کسانی با شما کار دارند؟ !
وارد حیاط شد و بلافاصله برگشت و گفت حاجی آقا فرموده‌اند وارد خانه شوید یعنی ورود از راهرو سمت چپ.
گوشه خانه نشسته بودند سفره صبحانه پهن و قوری چای روی سماور گذاشته شده بود بعد از سلام و احوالپرسی و گذاشتن استکان چای جلو دو میهمان، شهیدصدوقی شروع کردند به صحبت کردن از تاریخ صدر اسلام و داستان طلحه و زبیر و با لحن شیرینی که در بیان تاریخ داشتند گفتند و ادامه دادند و در پی آن اظهار داشتند کار «حاجی آقا رضا» به جایی رسیده که نامه من را پاره می‌کند.!!
دوستم شعشعی چندبار با نگاههایش می‌گفت حرفی بزن به اشاره گفتم بگذار ایشان مطالبشان را بفرمایند. چای و چند لقمه از نان و پنیر موجود خوردیم و بعد عرض کردم جناب آقای صدوقی به یاد دارید که چندین سال پیش که از تهران به شما معرفی شدم، در تمام دوران از جنابعالی تبعیت کردم و در سال‌های قبل از انقلاب هم هر سمت اداری که به من محول شد با نظر و موافقت شما پذیرفتم. گفتارم را تائید کردند و بعد ادامه دادم اکنون به شما دروغ گفته‌اند: میز کارم از اموال چند سال گذشته اداره است و به گونه‌ای ساخته شده که می‌شود نامه‌ها را زیر میز گذاشت چون نتوانستم درخواست متقاضی را اجرا کنم خیال کرده که نامه را زیر میز انداخته‌ام و با خود گفته است که بعد آن را پاره کرده‌ است. در این هنگام پاکت نامه را از جیبم در آوردم و گفتم: این هم نامه‌ای که برایم فرستاده‌اید. وقتی اصل دستخط و نامه را ملاحظه نمودند بدون لحظه‌ای درنگ گفتند: از امام زمان (عج) بخواهید که حرف دیگران در من اثر نکند. ناگهان مسائلی در ذهنم خطور کرد که شاید فرد یا افرادی خواسته یا ناخواسته ذهن ایشان را نسبت به اینجانب مشوش نموده باشند تا زمینه حذف یاران انقلاب را پیرامون شهید صدوقی فراهم نمایند. البته این شیوه در آن روزگار رسم و رایج بود و شاید هم اکنون نیز ادامه داشته باشد.
اما توجه خوانندگان عزیز را به این نکته مهم و اساسی جلب می‌کنم که آن بزرگوار گفت: «از امام زمان(عج) بخواهید تا حرف دیگران در من اثر نکند» این جمله کوتاه حکایت از این دارد که:
اولاً ایشان با شرح صدر و کرامت نفس متوجه خبر نادرست پاره کردن نامه شدند و تاثیر این خبر را در خود بر زبان آوردند ثانیاً از اینکه در همان جلسه و با بیان فصیح و رسا اذعان کنند که بعضاً‌ حرف دیگران در وجود ایشان هم تاثیر دارد ابایی نداشتند و ثالثاً از ما دو نفر که مستمع و مورد خطاب ایشان بودیم می‌خواستند که دعا کنیم حرف و سخن ناروای دیگران در این روحانی اندیشمند بی تاثیر باشد.
آری عالمان و فقیهان بزرگ اینگونه می‌اندیشیدند و این چنین سخن می‌گفتند. اگر سخن حقی بر زبان می‌راندند بر حقیقت آن پای می‌فشردند و اگر خدای ناکرده سخن ناروایی بر لسانشان جاری می‌شد فوراً بر اصلاح آن بی‌محابا و بدون نگرانی اقدام می‌کردند.
این مشی و شیوه و داب شهیدصدوقی و بزرگانی چون ایشان بود. خدای بزرگ ارواح طیبه آنان را غریق بحار رحمتش فرماید و رحمت و رضوان خویش را نثار آن عزیزان سفر کرده دیار ابدیت بگرداند.

مدیر مسئول

پی نوشت ها:
1- صفحات 182 تا 191 «کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک»
2- ابوالقاسم شعشعی دبیرآموزش و پرورش، شهردار سابق اردکان، مدیرکل اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد، مدیرکل دفتر معارف اسلامی وزارت فرهنگ و آموزش عالی– کاردار جمهوری اسلامی ایران در کشورهای یمن، عراق و کویت به مدت 8 سال، مشاور استاندار در دوران اصلاحات و اخیراًً بازنشسته وزارت امور خارجه و ساکن در یزد.