آمیرزا قلمدون شماره 112
دومین نامه به سبد کالای رمضان
سبد جان بعد از سلام الهی بسلامت و در کمال عین عافیت بوده باشی از احوالاتمان جویا شوی ملالی نیست به جز دوری از دریافت یک مورد دیگر از باقیمانده کالای رمضانت که آن هم امیدواریم به زودی زود دیدارها تازه گردد آمین.
از احوالات امید و آرزو پرسیده بودی حالشان بد نیست. به اولیاء صغری و کبری، مخصوصاً سلام برسان باور کن همه روزه که به چای بال و برنجهای تایلندی موجود در کمد آشپزخانه نگاه میکنیم و به یادت میافتیم و به یاد لحظههای شیرین دریافت آن کالاهای مرغوب به هویت و شخصیت والای خویش افتخار میکنیم و فخر میفروشیم.
در حال حاضر ما برای مدت زیادی در عالم رویا گاهی چلومرغ خورده و زمانی با مرغهای وعده داده شده جوجه کباب میل نمودیم و اخیراً به این دل خوش کرده بودیم که با وعده گوشت سرخ مذاقمان را برای خوردن چلوکباب کوبیده و برگ مهیا مینمائیم که دوباره با صغری، کبریها گوشت سرخ به مرغ تبدیل گشت که از بس خوراک مرغ میل نمودیم دلزده شدیم انتظار داشتیم سه ماه وعده بلدرچین و سه ماه باقیمانده تا اعلام سبد کالای رمضان بعدی هم وعده ماهی داده شود تا در حقیقت تنوع بسیار خوب غذایی داشته باشیم اماحیف شد!!
سبد جان اجازه بده طنزی برایت بازگو گردد میگویند روزی خانمی به شوهرش گفت: امروز چه غذایی طبخ کنم جواب داد پلو(در حالیکه نه برنج در خانه داشتند نه روغن) پرسید چقدر برنج آب کنم ؟
گفت برای ما دونفر 1 کیلو پرسید چقدر روغنش کنم جواب داد 2 کیلو. زن گفت: روغنش زیاد نیست مرد جواب داد اینکه در عالم خیال است بگذار هم برنج مان به اندازه کافی زیاد و هم غذایمان کاملاً چرب باشد!!!اقلاً ما هم در عالم خیال مرغ پلو – جوجه کباب- چلوبرگ – کوبیده و ماهی و بلدرچین زیادی میل نموده باشیم!!
سبد عزیز سرت را درد آوردم در پایان هر که باشد زحال ما پرسان یک به یک را سلام برسان
به امید جواب نامه.
پینوشت:
اولین نامه در شماره هفته نامه 102 آیینه یزد درج گردیده است.