انعکاس آیینه شماره 355
خاطره گویی در دانشکده ملاصدرای یزد ساعت 19 پنجشنبه 24/11/92 جلسهای در دانشکده ملاصدرای یزد برگزار شد که مدعوین خاطرات دوران انقلاب را بازگو میکردند. خاطرهگویی از اتفاقات پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا زمان دولت موقت بود. نگارنده نیز از جمله دعوت شدگان بودم تا درباره اعتصابات و تحصن معروف و ماندگار 25 روزه فرهنگیان استان یزد در اداره کل آموزش و پرورش و همگامی و همراهی آنان با شهید آیت ا... صدوقی خاطرهای بیان کنم.
پس از تلاوت آیاتی از قران مجید و نواختن سرود جمهوری اسلامی ایران، محمدحسن خورشید نام مجری برنامه که از خانواده مکرم شهدا و چندین سال از مدیران رده بالای اجرایی استان یزد بود مطالبی بیان کرد که مورد توجه حضار قرار گرفت، به ویژه آنجا که از مقاومت و رشادتهای زندانیان سیاسی و تبعیدیهای دهههای قبل و بعد از سال40 سخن گفت و از پایمردی عدهای از روحانیون، دانشگاهیان، فرهنگیان و اقشار مختلف مردم اعم از زنان و مردان ایرانی روایت هایی نقل کرد و شاکر درگاه خداوند منان و عادل شد که در بهمن 1357 پیروزی ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) را رقم زد و جمهوری اسلامی ایران با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بنیانگذاری گردید. تعدادی از دعوت شدگان از تبعیدیها، زندانیهای سیاسی، شکنجه شدگان در کمیته و ساواک یا از فعالان سیاسی سالهای پیش از 57 بودند.
همگی ضمن اظهار ارادت و تعظیم و تکریم در برابر خانوادههای معزز شهداء، جانبازان، آزادگان، ایثارگران و رزمندگان بویژه در دوران 8 ساله دفاع مقدس بخشی از خاطراتشان را تعریف کردند و دکتر محمدعلی طالبی معاونت سیاسی استاندار یزد که فرزند شهید و از بیت معزز و محترم شاهد میباشد مطالبی درباره سالگرد پیروزی انقلاب به سمع حضار رسانید. در آن شب گویندگانی از وحدت مردمان این سرزمین میگفتند و از دولت اعتدال میخواستند در تحقق حقوق شهروندی در جهت آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر حجت الاسلام مهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد پیگیر و کوشا باشد، اکثریت قریب به اتفاق حاضران با کف زدنهای ممتد اظهارات سخنرانان را تایید مینمودند که با متانت و درایت و ادب و با دلسوزی وصف ناشدنی از برادری و اخوت علاقه مندان به نظام میگفتند و خواهان توفیق برای کلیه دولتمردان، مسئولان و خدمتگزاران به نظام بودند. بعضی از بازگو کنندگان خاطره آرزو میکردند آنها که از همراهی با امام (ره) باز ماندند و نقشی در انقلاب نداشتند یا در پی افراط و تفریط هستند، منافع شخصی و گروهی را بر مصلحت جامعه ترجیح میدهند ای کاش میداندار و صحنه گردان اجتماعات و تظاهرات مردمی نشوند. آن گاه اشک در چشمان عدهای حلقه زد که یکی از خاطره گویان از مشاهداتش تعریف میکرد و به مناسبتی گفت: بودم و دیدم عدهای که بعضی از آنان جوانان 17، 18 ساله بودند در حسینیه ایت ا... منتظری تجمع نموده وبا بلندگو شعار میدادند به نحوی که مردم کوچههای اطراف صداها را میشنیدند.
در این هنگام آیت ا... منتظری از اتاق بیرون آمدند و گفتند: اینها چه میگویند؟ یکی از فرزندانشان پاسخ داد: پدر ! شعاردهندگان خواهان اعدام شما هستند آن عالم و فقیه بزرگوار با طمانینه گفت: من از همه گذشت میکنم و از این جوانان گله و شکایتی ندارم.
جلسه آن شب مهمان ویژهای داشت، «دکترفضل ا... صلواتی داماد علامه محمد تقی جعفری از فرهنگیان خوش نام و مبارزی که با تدریس در مدارس اطراف اصفهان فعالیتهای کاری خود را آغاز و همزمان با جریانات پس از قیام 15 خرداد 1342حضرت امام خمینی (ره) و گسترش اقدامات علیه نظام طاغوت، نامبرده نیز در گستره مخالفان رژیم به فعالیت علیه دستگاه حاکمه، محکوم و به زندان ستمشاهی افتاد.
پس از این مرحله به اقامت اجباری «تبعید» در یزد حکم گرفت و با ورود به یزد در شرکت ساختمانی(تنگه) به کار حسابداری مشغول و این مدت محکومیت تا پیروزی انقلاب اسلامی را با حفظ ارتباط با مساجد و محافل دینی و اعتصاب کنندگان و متحصنین فرهنگی و حوزه علمیه قم و آیت ا... منتظری و علمای یزد و اصفهان از جمله شهید محراب آیت ا... صدوقی، آیت ا... طاهری و... سپری نمود.
با پیروزی انقلاب اسلامی با استقامت، تدبیر و رهبری حضرت امام (ره) و حضور همه جانبه مردم، نامبرده به فرمانداری اصفهان انتخاب و یک دوره نیز نمایندگی مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی را عهده دار شد. در ادامه به دلیل برخی مواضع و اظهارات که خوشایند بعضی از متولیان اجرائی کشور نبود از اشتغالات دولتی و تدریس معاف و هم اکنون در اصفهان دوران باز نشستگی خود را به پژوهش و تحقیق در زندگی ائمه معصومین(ع) و نگارش تاریخ بنی امیه میگذراند.»
چون گاهی از صدا و سیما و در بعضی مجالس شنیده و دیده میشود عدهای با خاطره پردازی مردم را سرگرم میکنند، نویسنده بنا را بر این گذاشته با مدرک و دلیل و سند به تعریف و بازگو نمودن خاطرات خود بپردازد بنابراین قرار بود نامهای که متن آن ذیلاً درج میگردد در آن جلسه بخوانم اما حضور دکتر صلواتی سبب شد اتفاقی که حدود 2 سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برایم پیش آمده و به نحوی ایشان نیز در آن ماجرا نقش داشتند بیان نمایم که نقل آن مقالهای دیگر میطلبد.
اینک نظر خوانندگان آیینه را به آنچه که در شهرستان بافق رخ داده جلب میکنم:
از: شهربانی استان یزد
به: جناب آقای استاندار یزد – محرمانه
موضوع :آقایان سلطان زاده و قلم سیاه معلمین یزد
باستحضار میرساند؛
برابر اطلاع واصله، ساعت 16:30 روز 4/9/1357 به دعوت آقای محمد محمدی نسب راهنمای تعلیماتی در بافق جلسهای با حضور حدود 100 نفر از معلمین بافق در سالن دبیرستان فرحناز آن شهر تشکیل گردیده که ظاهراً آقای محمدینسب به عوض بهبود اوضاع درصدد به هم زدن نظم آموزش و پرورش و تحصیل مدارس در بافق بر آمده بود و دو نفر از فرهنگیان یزد به اسامی سلطان زاده و قلم سیاه(1) را نیز به جلسه مذکور دعوت کرده و در دعوت نامه، دبیرستان (فرحناز) را قید ننموده و نوشته دبیرستان دخترانه بافق و به این ترتیب گویا از آغاز تکلیف جلسه روشن بوده است.
در این جلسه ابتدا آقای سلطانزاده ضمن سخنرانی رژیم مملکت را به حکومت یزید تشبیه و متذکر شده میخواهم چهرهها را نشان دهم که حکومت فعلی بر چه پایهای میباشد و سپس آقای قلم سیاه ضمن سخنرانی اظهار داشته رهبر ایرانیها خمینی است و معلمین باید از کار دست بکشند و به دنبال دین و رهبر خود بروند و اعلامیه آیت ا... خمینی را قرائت کرده و از معلمین خواستار اتحاد و قیام علیه رژیم سلطنتی ایران شده ضمناً این دو نفر را آقای محمدحسین خیراندیش دبیر از یزد به بافق برده و جلسه ساعت19:30 خاتمه یافته است و چون آقای سهرابی سرپرست آموزش و پرورش بافق از موافقین سرسخت رژیم میباشد مخالفت خود را به آنان نشان میدهد و قبل از تشکیل مجلس با چند نفر از موافقین نسبی بویژه آقای[...] مذاکره کرده که اگر در جلسه مطالب خلاف بیان گردد جلسه را برهم زده و به عنوان اعتراض محل را ترک کنند و حتی آقای سهرابی بین سخنرانی آقای سلطان زاده از جا برخاسته و دنبال وی آقای[...] وعدهای از معلمین جلسه را ترک مینمایند که آقای سلطان زاده ناراحت شده و اظهار میدارد اگر میخواستید بروید چرا آمدید و پس از پایان جلسه باتفاق قلم سیاه بافق را به قصد یزد ترک میکنند. محرمانه -رییس شهربانی استان یزد – سرهنگ جهانگیر هاشمی
گیرندگان
-ریاست سازمان اطلاعات و امنیت استان یزد جهت آگاهی و هر گونه اقدام مقتضی.
-فرماندهی هنگ ژاندارمری یزد.
به راستی چه زیباست که خاطراتی از این دست توسط کسانی که بسیاری از آنان در بسیج میلیونی تودههای مردم و پیروی از رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) و آن مجاهدات و تلاشهای شبانه روزی و زندانها و شکنجهها و مقاومتها و در بدریها نقش عمده و اساسی داشتند و هنوز در گوشه وکنار حیات دارند و دوران کهولت و پیری را در انزوا سپری میکنند. با دعوتی برنامه ریزی شده توسط ارگانهای فرهنگی اعلام شود و صدا و سیمای یزد این چهرهها را به جوانان و نوجوانان که آن دوران را به چشم ندیدهاند بنمایاند تا بدانند این انقلاب و تحول عظیم اجتماعی به سهولت و سادگی میسر نشده است و افراد و اشخاص بسیاری برای احیای دین خدا و نجات مردم از شر دیو سیرتان جانفشانیها و از خود گذشتگیها کردند و عدهای از آنان امروز منزوی و گوشه نشیناند و در عوض بعضی میداندار حرکتهای سیاسی واجتماعی و فرهنگی هستند که در گذشته نه تنها نقشی نداشتهاند بلکه در آن حوادث و اتفاقات سر خود میگرفتند و زحمت خود نمیداشتند و آبرومندانه از صحنههای خطر دور میشدند.
مدیر مسئول
پی نوشت:
1- اکبر قلم سیاه معاون اداره کل آموزش و پرورش استان یزد در سال 1358، فرهنگی بازنشسته، نویسنده، شاعر، یکی از اعضای جامعه معلمان که قبل از انقلاب برای ساماندهی تظاهرات و اعتصابات معلمان و دانشآموزان با تایید و پشتیبانی سومین شهید محراب حضرت آیت ا... صدوقی در یزد تشکیل گردید.