طنز شماره 359
به آسمان بنگر!
میگویند یکی از گردن کشان متمرد در عهد قاجار در یزد بلوا و آشوب به پا کرد. او را گرفتند و میخواستند در میدان شهر بر دار کنند. همین که طناب دار به گردنش انداختند با التماس از جلاد رخصت خواست که مردم را نصیحت کند گویا گفته باشد: ای مردم «رو دست » بزرگان نروید !
همین و بس، خاطره بود! ولی قیافه دکتر زیبا کلام که به دعوت عام رییس جمهور مبنی بر اظهار نظر دانشگاهیان را دیدیم آن گاه که احضاریه دادگاه را دید قیافه منگ و گیج این زبان دراز دیدنی بود !!
دیروزش جناب آسیدمحمدخان خاتم المقام گفته بودند «به آسمان نگاه کن » گویا او هم که زبان بزرگان و فلاسفه و سیاسیون را خوب نمیفهمد رفته کسوف یا خسوف را ببیند یا اگر عکس چیزی درماه پیدا شده را زودتر از دیگران رصد کند. اما دید و شنید که «آسمان هرجا که برویم و هر کس هم کاره شود همین رنگ است. اما زبان دراز زاده با خنده گفت بابا این «آسمان نه»روزنامه را بنگر و منظور گوینده گویا این بوده «به آسمان نگاه کنید و عبرت بگیرید. ای اهالی رسانه و روزنامه»! مابقی محذوف شده است البته به قرینه!!
زبان دراز