هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 361

سبزه گره زدن زبان درازانه

چند دهه قبل وقتی که زبان دراز خرافی سنت زده، روز سیزده عید به صحرا می‌رفت و سبزه گره میزد تا بختش باز بشود، سر کار برود و دل به دلدار برسد گذشته و اوضاع عوض شده است.
زبان دراز زادگان امروزی با این همه مشکلات و گره‌های کور پیچ اندر پیچ اگر درخت چنار را به درخت عرعر و سرو کوهی را به سپیدار هم گره بزنند هیچ گره‌یی از زندگی شان باز نمی‌شود تازه از سوی محیط زیست به جرم نسل کشی گونه‌های در حال انقراض و طبیعت سوزی محکوم می‌شوند.
اما رندی می‌گفت: اگر گوش به پیر عقل و تجربه دهند و سرنوشت خود را به منابع پشت پرده قدرت و ثروت گره بزنند یک شبه همه گره هایشان باز می‌شود!
شاهد بر مدعا آنان که تا چندی پیش برای قیافه گرفتن با موتور هندای رفیقشان عکس می‌گرفتند، امروز در شمال شهر تهران سکنی گزیده و کمترین ماشین‌آنها «پورشه» و «مازارتی» است مگر نگفتند! چهارشنبه سوری و عید نوروز و سیزده بدر خرافه و خرافه پرستی است!
یا نگفته‌اند فکر نان کن که خربزه آب است!
آخه آقایان یک چیزی می‌فهمند که می‌گویند:«برو فکر نان کن و سوراخ دعا را پیدا!! بقیه‌اش آب است!!
سبزه گره زدن مال قدیمی‌ها بود و بس!!

 زبان دراز