طنز شماره 371
تا ریشه در آب است امید ثمری هست!!
وقتیکه جناب استاد محمود که خود را در همهی فنون کارشناس میدانست آخرین چمدان قدرت را بست و گذاشت عقب وانت آن هم با شانههای افتاده در حالیکه اسفندیار او را کمک میکرد تا مرکز مهرپراکنی و عدالت گستری مدیریت جهان را ترک نماید، زبان دراز هم با خود اندیشید که سوژه طنز به سبک و سیاق زبان درازانه پایان یافته و بهتر است کرکره این ستون را پایین بیاورد. با حسرت نگاهی به سلطان آیینه انداختم اما وی بدین امر توجهی نکرد. ناگهان اصحاب و یاران و حتی خود شیخ اعتدال شروع به سوژه دادن نمودند ما هم دوباره آب و جاور کردیم، چراغ افروختیم در حالی که هنوز سلطان توجه کافی و وافی به این امر ننموده بود.
اواخر سال سبد کالا و اوایل سال گردشگری حلال و اخیراً هم وداع با یارانه آن هم از نوع خود اظهاری که نتیجه اش را دیدیم و حواشی و سخنان و اقوال سفرهای استانی!
با دقت و تعمق زبان درازانه دریافتم که سوژه سازی هم جزو ریاست و قدرت و صاحب میز بودن و وظایف ذاتی بعضی از دولتمردان شده است.
زبان دراز