طنز شماره 374
وازکتومی، ماهواره، مواد مخدر
باجناق یا همداماد که او را همریش نیز خواندهاند چنان متوحش و نگران و هراسناک بود که قند در دل بنده آب میکرد و از خوشحالی به خاطر ناراحتی وی در پوست خود نمیگنجیدم.
اما برای حفظ ظاهر و ریاکاری هم که شده زورکی خود را ناراحت نشان میدادم و جویای حال و پرسان وضع وی که علت این همه نگرانی چیست؟ چه کاری از دست من بر میآید؟ چه کمکی میتوانم بکنم؟
گفت: شنیدهای که هر کس اقدام به{خود عقیمی} کند حبس و جریمه در انتظارش است؟
گفتم: عزیز دل اولاً! که طرح است ثانیاً! این موضوع قانون نشده ثالثاً! چون دخالت در احوال شخصیه است ممکن است بعداً آن را رد کنند.
و نهایتاً مگر نمیدانی قانون محکم مینویسند ولی در مواقعی متزلزل اجرا میکنند...
بابا مگر ماهواره که بالای پشت بام هاست و از دور هم پیدا است دیگر عادی نشده است؟ یا آن کار قاچاق و تهیه مواد مخدر که به ظاهر مستور است زیر 30 ثانیه به دست طالبانش آن هم علنی نمیرسد؟ نترس بابا جان نترس!!
گفت: ترس من از اینها نیست. میترسم اول بگیرند بعد از گذراندن مدتی پس از خوردن آب خنک تازه معاینه کنند.
مگر مثل مشهور را نشنیدی که...!!
زبان دراز