تیتر یک شماره 376
ادبیات «شیخ دیپلمات» قابل قبول نبود
رئیسجمهور با انتقاد از «مذاکرههراس»هاگفت: یک عده به ظاهر شعار میدهند ولی بزدل سیاسی هستند و تا حرف مذاکره پیش میآید میگویند ما میلرزیم. به جهنم؛ بروید یک جای گرم برای خود پیدا کنید. خداوند شما را ترسو و لرزان آفریده است. مخالف بر دو نوع است: اول آن که از سر دلسوزی یا باور یا هر علت دیگری جز "لجاج و منافع شخصی و گروهی"، نقدی بر عملکردها دارد و اگر توضیح قانع کننده دریافت کند، میپذیرد. دوم این که اساساً با عملکرد کاری ندارد، نه چشم بینایی دارد و نه گوش شنوا ؛ بلکه در صدد تخریب و به زیر کشیدن رقیب است تا خود به جای وی بنشیند و صاحب قدرت شود (یا قدرت از کف رفته را باز به چنگ آورد). واقعیت این است که اغلب مخالفان شناخته شده دولت روحانی از دسته دوم اند. آنها ولو به بهای از دست رفتن منافع ملی، همچنان سیاسی کاریهای خود را ادامه میدهند تا بلکه با تحمیل هر هزینهای هم که شده، بار دیگر به قدرت بازگردند و بار بندند. برای آنها یک دولت شکست خورده و یک ملت تحت تحریم که نتیجه اش تصدی قوه مجریه توسط خودشان باشد، بهتر از دولت سربلند و ملت در رفاهی است که دیگری رئیس جمهورش باشد.
چنین منتقدانی، نه "منتقد" که "مخرّب" هستند و ما نیز معتقدیم که "به جهنم" که ناراضی اند زیرا ملت ایران که ضامن قدرت یافتن آنها نیستند و قرار نیست ملتی در رنج باشند تا طایفهای آزمون پس داده و رد شده، کامروای قدرت و ثروت شوند. اما یک نکته را باید مد نظر داشت و آن این که روحانی، رئیس جمهور همه مردم ایران است، چه آنان که به وی رأی داده اند، چه آنان که به فرد دیگری رأی دادهاند و چه کسانی که اصلاً رأی نداده اند. او رئیس جمهور منتقدان و تخریبگران خود نیز هست. بنابر این باید در ادبیاتی که به کار میبرد، دقت کند و حرمت "همه" را پاس بدارد. دعوت جبهه تخریب به جهنم، هر چند حرف دل بخش عمدهای از مردمی است که سالها در جهنم افراطیون سوختهاند و ساخته اند، اما نباید از زبان رئیس جمهوری باشد که مظهر وفاق ملی است. وانگهی چنین ادبیاتی، گزک به دست همان تخریب گران میدهد که خود را به عنوان منتقد جا بزنند و مظلوم نمایی کنند ؛همان هایی که ادبیات سخیف احمدی نژاد برایشان نوش بود و گوارا و هرگز به او و همقطارانش که با "آن ادبیات از یاد نرفتنی" سخن میگفتند، اعتراض نداشتند! روحانی باید یادش باشد که یکی از مؤلفههای دوران احمدی نژاد، ادبیات نازل و دون شأنی بود که رئیس جمهور سابق به کار میبرد و مردم، به چنان طرز حرف زدنی حساسیت پیدا کرده اند. برای مردم، ادبیات احمدی نژاد امری عادی و البته تأثر انگیز شده بود اما حتی نزدیک شدن به چنان ادبیاتی از سوی "شیخ دیپلمات" قابل قبول نیست. روحانی به جای این که از دست این جریان تمامیت خواه عصبانی شود و بهانه به دست شان بدهد، کافی است گوشهای از کارنامه شان را به مردم بنمایاند تا مردم بدانند آنان که اظهار دلواپسی میکنند و این روزها، ترس و لرز برشان داشته، نه از خاموشی سانتریفیوژها که از خاموشی منافع میلیاردی خود نگرانند: کسانی که تا دیروز با جلو انداختن امثال بابک زنجانی، نفت کشور را میبردند و میفروختند و پولش را پس نمیدادند، کسانی که از صدقه سر تحریم، با طرفهای خارجی زد و بند میکردند و قطعات صنعتی را با ده برابر قیمت به کشور خودشان میفروختند، کسانی که به اسم طرحهای فرهنگی، بودجههای میلیاردی میگرفتند و خوش به حال شان میشد و... روحانی به جای این که عصبانی شود و لب به سخنانی بگشاید که در شأن اش نیست، بهتر است این مسائل را بازگو کند و پروندههای آنان را به دستگاههای اطلاعاتی و نظارتی و قضایی بسپارد تا دلواپسیهای دروغین یادشان برود و یادشان بیاید که الان باید دلواپس جوابگویی به 8 سال غارت بی وقفه مملکت باشند. سیدمحمد خاتمی، در 8 سال ریاست جمهوری اش، اشتباه بزرگی را مرتکب شد. او با جریان تخریب با تساهل و نجابت برخورد کرد در حالی که وظیفه داشت به عنوان رئیس جمهور ایران، از منافع ملت ایران در برابر جریان ویرانگر تخریب محافظت کند. دعوت از روحانی برای درشت سخن نگفتن با تخریب گران، به معنای تکرار تجربه خاتمی نیست بلکه به این معناست که اتفاقاً نباید به این جریان رسمیت بخشید و بهانه به دست شان داد بلکه باید با آنان به زبان حقوق سخن گفت چرا که کارنامه شان، نشان میدهد که در این عرصه حرفی برای گفتن ندارند و باید پاسخگوی حقوقی کارهایی که کردهاند باشند. فحش دادن و ایراد اتهامات بی پایه و اساس، "مزیت نسبی" جریان تخریب است. فروغلتیدن در عرصهای که حریف در آن تبحر ویژه دارد، کار انسان عاقل نیست بلکه باید حریف را به عرصهای کشاند که مزیت نسبی در آن متعلق به خود است.