هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 377

مصاحبه با وکلای مجلس در عالم رویا

زبان‌دراز شبی در خواب دید با عده‌ای از نمایندگان مصاحبه می‌کند. مناسب می‌داند خلاصه آنچه را که در عالم رویا دیده است به اطلاع خوانندگان آیینه برساند. سه نماینده که از شهرهای آبادگان، مرکزالبلاد، مجمع البلاد بودند حضور داشتند ربطی به شهر و دیار خاصی ندارد. دیگران باید حدیث مفصل از این مجمل بخوانند.
مجری: بزرگترین انگیزه شما از نمایندگی چیست؟
نماینده آبادگان: تبدیل شدن شهر من به استان، سپس پایتخت چون زیر ساخت‌های لازم هم فراهم است.
نماینده مرکزالبلاد: زدن مشت محکم به دهان استکبار و تبدیل شهر من به مرکز استراتژیک جنگی کشور، مبارزه با دشمن فرضی و عرضی و طولی.
نماینده مجمع‌البلاد: پیدا کردن همکار برای سرکشی به مناطق و اینکه متحد شویم علیه آبادگان، در کمیسیون شوراها هم شرکت کنیم.
مجری: اگر بخواهند کارخانه کشتی‌سازی در شهر شما تاسیس و دائر کنند. نظرتان را بیان کنید.
نماینده آبادگان:
با توجه به نزدیکی به دریا تنها باید به این شهر تخصیص یابد.
نماینده مرکز البلاد: کشتی چیست؟ ناو دشمن‌شکن با دو لوله یکی برای دشمن داخلی اعم از توطئه‌کنندگان و فتنه‌گران، دیگری برای دشمن خارجی ضمناً‌ توپ استراتژیک هم داشته باشد.
نماینده مجمع البلاد: آقا در تقسیمات به ما ظلم شده لااقل کشتی را به ما بدهند بتوانیم به شهرهای مختلف سرکشی کنیم آخ قلبم، ‌قلبم از دست نماینده آبادگان گرفت.
مجری: (در حالیکه می‌خندد) آقا جابلقا در مرکز کویر قاف قرار دارد این نکته انحرافی بود که نماینده آبادگان اخطار قانون اساسی داد و گفت: بزودی طرحی داریم تا دو استانی که از شهر ما تا دریای عمان و اقیانوس هند فاصله است به عنوان بخشداری‌های آبادگان معرفی شوند.
مجری: اگر نماینده این شهر نبودید با کدام شهر احساس نزدیکی می‌کردید.

نماینده آبادگان: در منتهی الیه شرق و غرب کشورمان.
نماینده مرکز البلاد: با هرجا که بتوان از نزدیک تئوری اجرای مشت محکم بر دهان دشمن بزنیم و استراتژی خود را اجرا کنیم.
نماینده مجمع‌البلاد: خوشا به حال نماینده آبادگان
مجری: نظرتان را در مورد چپ و راست بفرمایید.
نماینده آبادگان:
خط من منتها الیه چپ چسبیده به راست است.
نماینده مرکز‌البلاد: من با دست راست به دهان دشمن می‌کوبم اصلاً استراتژی من این است که فقط از جلو و از راست نظام!
نماینده مجمع‌البلاد: از نقطه‌ای که کار نماینده آبادگان تمام می‌شود کار را من شروع می‌کنم. من با قسمت چپ، برای حل تقسیمات کشوری مشکل دارم.
مجری: بزرگترین مشکل حوزه نمایندگی‌تان چیست؟
نماینده آبادگان:
(شهر نگو یک دسته گل بگو، آبادگان ما خودش یک کشور است.)‌ما کمبود نماینده داریم شهر با این وسعت و جمعیت آن هم یک نماینده! آیا از عدالت دور نیست.
ضمناً ‌با کمبود بودجه شدیداً! روبرو هستیم همچنین با کمبود کارخانه و مخصوصاً ‌پل زیرگذر و روگذر روبرو هستیم، ‌اصلاً ‌امکانات نداریم در فقر مطلق هستیم. مثلاً پلی ساختیم کسی نیست از زیر یا روی آن رد شود خدا عمر طولانی به مسافران شمال و جنوب بدهد، کارخانه داریم کارگر نداریم دانشگاه داریم دانشجو نداریم.
نماینده مرکز البلاد: دشمن! ‌دشمن!
نماینده مجمع‌البلاد: بزرگترین مشکل من وجود نماینده آبادگان و موضوع تقسیمات کشوری در کمیسیون شوراهاست او را در کمیسیون شوراها...
مجری: اگر از شما بخواهند یک کلمه را تکرار کنید. چه می‌گوئید؟
نمایندگان دسته جمعی گفتند: خسته شدیم باشد برای وقتی دیگر

زبان دراز هم از خواب بیدار شد...

زبان دراز