طنز شماره 396
وکالت تام ندهید !!
خوانندگان عزیز با نام سرسلسله طنزپردازان آزادیخواه و مشروطهطلب که در روزنامه صور اسرافیل ستونی داشت به نام «چرند و پرند» و با اسم مستعار «دخو» امضا میکرد آشنا هستند. روزی از دست نمایندگان مجلس شورای ملی حسابی عصبانی بود و دید کسانی که باید مدافع حقوق ملت و آزادی مردم باشند آمدهاند صندلیها را غصب کرده و به نفع جیب خود و دیگر قدر قدرتان گام برمیدارند.
قصهای نقل کرد و نوشت وقتی پدرم مرد، من و مادرم توانایی گرفتن حق و حقوق، اموال منقول و غیرمنقول خود را نداشتیم خصوصا شریک پدرم که داشت اموالمان را بالا میکشید. بعضی از اقوام و خویشان گفتند بروید وکیل بگیرید. چشمتان روز بد نبیند ایامی گذشت. وکیل به جای گرفتن حق و حقوق، اول مادرم را به زنی گرفت بعد اموالمان را بالا کشید. حالا تنم از اسم وکیل هم میلرزد و خطاب به مردم آن روزگار گفت بدانید و آگاه باشید همان مشروطه کافی است دیگر وکیل نمیخواهید.« نقل از مجموعه مقالات دهخدا به کوشش دبیرسیاقی»
این موضوع به این دوره چه ارتباطی دارد؟! بماند برای بعد
هیچی همینطوری عرض کردم. زباندراز سراپا تقصیر اعلام میکند ربطی هم به نماینده ما در شورای شهر ندارد که میگوید: من وکیل مردم هستم اذن میدهم فقط خواستم ذکرخیری کنم همین و بس!!
ولی راستی کار از محکم کاری عیب نمیکند وقتی وکیلی تعیین کردید موضوع وکالت را قید کنید یعنی با شرط و شروط بنویسید و وکالت تام ندهید!!
زبان دراز