طنز شماره 401
داستان عصبانی شدن نماینده
خبر رسید که وقتی نماینده شهرمان عصبانی شده و گفته است: اقدام مقتضی خواهد کرد.
زبان دراز عکسالعمل اقشار مختلف را پس از شنیدن موضوع عصبانیت این گونه توضیح میدهد:
دوست معلم: شاید از بی توجهی دولت و مجلس به معلمان عصبانی شده و این روزها از تبعیض موجود و فراموش شدن آنها آگاه شده است.
یک شهروند عادی: حتما از کمبود آب و افزایش آلودگی هوا مطلع شدهاند و مخاطبان ایشان هم مسئولان هستند.
طرفدار میراث فرهنگی: غیر از تخریب بافت قدیمی و بیتوجهی به اخطارهای عدم ثبت در میراث جهانی معترضند یا منظورشان بلاتکلیفی صنایع دستی مخصوصاً قالی بافی یزد است.
پدر سه پسر بیکار: از افزایش نرخ بیکاری جوانان و معضلات بیکاری و بالا رفتن سن ازدواج باخبر شدهاند.
یک کار آفرین: نه بابا از تعطیلی کارخانههای شهرک صنعتی و مشکلات کارآفرینی و عدم نقدینگی سخن میگویند بنابراین عصبانی شدهاند.
یک اداری شاغل در آموزش و پرورش: بیپولی و تاخیر در پرداخت معوقات فرهنگیان از جمله حقالتدریسیها علت اصلی است.
یک دانشگاهی: شاید داستان استیضاح وزیر دانای علوم به ذهنشان خطور کرده و از دست محرکین و مسببان آن عصبانی شدهاند.
اما زبان دراز زاده پرید وسط و گفت: نه بابا اقدامی که در مورد پول برق یزدیها شده است و این کار به اسم کسی دیگر نوشته شده باعث عصبانیت شده است.
من هم برای آنکه بچه در کار بزرگترها دخالت نکند حرف را عوض کردم و گفتم بابا جان! معلمت کتاب فارسی را تا کجا درس داده است. گفت: پدرجان تا اول شعر «از علی آموز اخلاص عمل».
زبان دراز