طنز شماره 408
نامه زبان دراز به شیخ دیپلمات
به: محضر رییس الدوله شیخ دیپلمات
از: زبان دراز سراپا تقصیر آیینه
موضوع: عدم چرخیدن چرخ زندگی و درخواست ارسال تسمه یا زنجیر اتصال
پس از سلام و ادب و احترام از احوال اینجانب یکی از ساکنان ایران جویا باشید شکر خدا را هنوز نفس میآید و فکر میکنم هنوز زندهام و به دعا گویی دولت فخیمه مشغول.
سالی دیگر از آن وعدههای شیرین امید بخش گذشت. خوشبختانه از نقاط مشترک بنده همانند بسیاری دیگر فراموش کردن آن مواعید است. چند روز پیش پس از بازگشت ظفرمند هیات دیپلماتیک با دیدن چهره خندان شما و دادن مژده که هنوز چرخه هستهای میچرخد یاد قسمت دوم فرمایشاتتان افتادم که چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد. لذا به محضر مبارک عرض میکنم لطفاً تسمهای زنجیری یا وسیله یک انتقال حرکت ارسال فرمایید تا چرخ زنگ زده بلبرینگ شکسته زندگی مان را وصل چرخه هستهای یا آن چرخ گردان روغن کاری شده حامیان تحریم کنیم بلکه از تصدق سر دیگران چرخ زندگی ما هم تکانی بخورد و به چرخش ادامه دهد حال به خوبی نچرخید، نچرخد!
دیگر عرضی نیست، سلف صالح خود را سلام برسانید، ظریف را دیده بوسی نمایید باقی به بقایتان جانم به فدایتان.
زبان دراز