انعکاس آیینه شماره 408
طبقاتی شدن مدارس، افتخارات پیدرپی و نتایج آن!!
در شماره 406 آیینه در این ستون به تفصیل مطالبی پیرامون وظیفه دولتمردان در امر رسیدگی به وضع معیشتی معلمان تحت عنوان «معلمان حق اعتراض دارند اما...» درج و از جمله به اطلاع خوانندگان آیینه رسید:
«آنچه باعث بهبود زندگی و رفاه نسبی مردم میگردد برگزاری جلسات سخنرانی، همایش، موعظه، نصیحت، وعظ و خطابه نیست چون این امور به تنهایی شکم گرسنهای را سیر نخواهد کرد، وسایل تحصیلی فرزندان را فراهم نمینماید، امکانات و وسایل ازدواج آماده نمیکند و سر پناهی برای افراد بیخانمان نمیسازد. اما رعایت حقوق عامه از سوی مسئولان و دولتمردان، برنامهریزی دقیق اقتصادی و اجرای صحیح قانون اساسی از جمله توجه به بند 9 اصل سوم که دولتمردان را موظف نموده است در «رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینههای مادی و معنوی» کوشا باشند و بتوانند اختلاف طبقاتی و تبعیض را محو و یا کم نمایند و سازمانها و دستگاههای نظارتی وظایف قانونی خود را انجام دهند تا با اقدامات عملی قوای مقننه، مجریه و قضاییه جلوی رانتخواریها و رشوهخواریها، اختلاسها، ظلمهای اقتصادی قارون صفتان زراندوز و تجملپرستان و کاخنشینان گرچه تعدادی از آنان هم در لباس دینداری باشند گرفته شود...»
معلم جایگاه رفیع و با عظمتی دارد. در اسلام مقام ارزشمند معلم ستوده شده است. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) به خلائق اعلام میفرماید: من به عنوان راهنما و معلم مبعوث شدهام. همیشه رفتار و کردار این گروه از جامعه برای دانشآموزان و دانش پژوهان الگو و اسوه بوده و مورد احترام مردم قرار گرفتهاند چه بسیار آموزگارانی که با بیان یک جمله و یا درج یک عبارت در دفتر دانشآموزی او را به سوی سعادت و خوشبختی رهنمون شده و سرنوشتش را تغییر دادهاند. در هر دوره و زمان دیده و یا خواندهایم گفتار و عمل آموزگاران سرمشق و راهنمای شاگردانشان بوده و توانستهاند آنان را به سوی کمال و در مسیر هدایت و رستگاری راهنما باشند.
استاد عبدالفتاح عبدالمقصود دانشمند مصری و مولف کتابهای متعدد از جمله دوره 8 جلدی کتاب « الامام علی بن ابی طالب (ع)» مینویسد: «نخستین کلمات قدردانی و تشویقی که به من گفته شد و تاکنون در حافظه و خاطرهام عمیقاً مانده است عبارتی بود که آموزگار مدرسه ابتدایی به عنوان توضیح در زیر انشایی که نوشته بودم در دفترم نوشت، شگفتا! آن عبارت چنین بود: «میبینم که بلاغت و رسایی بیان و مهارت در گفتار از آینده خوب تو مژده میدهد» و از آن شگفتر این که در آن روز از سن دهسالگی فراتر نرفته بودم. در آن روز خیلی خوشحال شدم. رگهای گردنم از به خود بالیدن و تفاخر باد کرد و معنی آن «مدال لفظی» را که استادم به سینه من نصب کرده بود نمیدانستم، آنچه میدانستم سخن ستایشگرانه او بود. در سال چهارم معلم زبان عربی تصمیم گرفت موضوعی را که من درباره (کشتی در حال سوختن) نوشته بودم تکثیر کند و نسخههای آن را برای شاگردان کلاسهای مختلف به عنوان نمونه و سرمشق پخش کند، بدون شک موقعیت بسیار خوبی بهره من ساخت.»1
چندین سال است که تست، آزمون، معلم سرخانه، رفتن به کلاس درس.. .. ثبت نام در فلان آموزشگاه علمی یا تخصصی و تهیه کلیه امکانات زندگی تا دادن لیوان آب به دست فرزند دلبند و.. ... همه اینها دغدغههای فکری و ذهنی عدهای از خانوادهها و دانشآموزان دارالعباده و حتی بعضی از مسئولین فرهنگی استان میباشد چرا که نکند خدای ناکرده ما از افتخار سال بعد در مقایسه با سایر استانها چند پله عقبگرد نمائیم. بدیهی است همه اینها میسر نمیشود مگر با قیمت از دست دادن سلامت روحی و روانی تعدادی دانشآموز و عدم تقویت روحیه اعتماد به نفس، شادابی و سر زندگی و ادامه تبعیضات تحصیلی برای عدهای از دانشآموزان استان و منطقه.
متاسفانه عدهای دانش آموز یزدی به صورت کلیشهای با صرف مخارج گزاف و پرداخت وجه به دبیران متعدد سرخانه و به اصطلاح تابلودار و یا تامین شهریه آموزشگاههای خصوصی که گاه موسسان آن از افرادی هستند که یک یا چند نفر از دانش آموزان مدرسه تحت نفوذ و یا مدیریتشان مثلاً رتبه زیر 100 یا کمتر از 1000 کنکور را کسب کرده و یا در فلان رشته دانشگاهی پذیرفته شدهاند.
اما عدهای از آنها به محض ثبت نام و حضور در اجتماع دیگری فراتر از محل تحصیل و زندگی آنگونه که باید قدرت بیان عواطف و احساسات و دفاع از حقوق شخصی و بیان مسایل و مشکلات خود را ندارند. این در حالی است که همکلاسی او که با چند رتبه پایین تر در همان رشته و دانشگاه قبول شده و از سایر استانهایی که افتخارها را یدک نمیکشند آمده است به مراتب از وی شاداب تر و دارای قدرت بیان بالاتر میباشد. و چه بسا دانشآموزانی که شهر و دیارشان بیش از20 بار افتخار را کسب کردهاند با خمودی و در خود فرو رفتگی نمیتوانند خواستههای خود را در قالب چند جمله در جمع بیان کنند.
گاه دیده و شنیده میشود معلمی در کلاس درس خود، فلان آموزشگاه علمی را به دانشآموزان معرفی میکند و میگوید بچهها من عصرها در آنجا تدریس میکنم هر کس میخواهد در کنکور رتبه خوبی کسب نماید و یا در امتحانات نهایی معدل کتبی دیپلم وی رشد داشته باشد بیاید و از آن کلاس درس بعد از ظهرها استفاده نماید. زمانی که از وی سئوال میشود چرا فلان آموزشگاه علمی را در کلاس درس و مدرسه معرفی و تبلیغ کردهای؟ در جواب میگوید مگر نمیدانید در حال ساختمان سازی هستم و برای تامین مخارج چارهای جز کار کردن در بعدازظهرها ندارم. عدهای هم دفتر و اتاق و دم دستگاهی بههم زده و دقیقهای به دانشآموزان وقت میدهند. باید ولی دانشآموز مثلاً در ازای 41 دقیقه چهل و یکهزار تومان به حساب مربوط واریز نماید تا مدیر ذیربط بگوید در چه ساعتی و چه لحظهای چه جزوه و کتابی را در حال نشستن، دراز کشیدن بر پهلو و یا بر پشت خوابیده مطالعه کند تا اثر بیشتری داشته باشد و در رشته دلخواه قبول شود!!. گرچه بدون شک برای پدر ومادر و مسئولان افتخار است که دانش آموزان در کنکور و رشته دلخواه خود پذیرفته شده و به تحصیلات عالیه ادامه دهند اما با چه قیمتی؟
آیا مناسب نیست مسئولین هنگام دادن مجوز جهت تاسیس آن گونه مدارس و کلاسها که تعدادی از آنها هدفی جز کسب منافع اقتصادی ندارند و به آموزش و پرورش طبقاتی و تبعیض در امور تحصیلی دامن میزنند دقت بیشتری نموده و یا نظارت کامل بنمایند؟ چه بسا افرادی که با راه انداختن موسسه و مدرسهای خواستار ترویج علم و آگاه نمودن بیشتر دانش پژوهان هستند باید به کار آنها ارج گذاشت و موفقیت همگان را خواستار بود. در این مقال روی سخن با آن عده است که تنها به منظور اندوختن مال و در آمد بیشتر در این مسیر گام برداشتهاند.
آیا وقت آن نرسیده است نظام آموزشی از حالت طبقاتی بیرون آمده و بیشتر به فکر یکسان سازی مدارس برآید؟
آیا در زمانهای گذشته که مدارس را طبقهبندی نکرده بودند کسی به مدارج بالای علمی نمیرسید؟ افرادی که مقامات عالی علمی را کسب نمودند و به درجات بالای مدیریتی در اوایل انقلاب رسیدند در کدام مدرسه خاصی تحصیل نموده بودند؟ آیا درست است که گفتهاند امروز کشورهایی که از نظام آموزشی هدفمند و قوی برخوردار هستند در خصوص جدا نمودن دانشآموزان عقب مانده مالی و ذهنی و جسمی و استثنایی به این نتیجه رسیدهاند که میبایست در مدارس عادی ادامه تحصیل بدهند ولی در نظام آموزشی ما هنوز هم به سیستم آموزش و پرورش طبقاتی و تبعیضآمیز ادامه میدهیم؟
به امید روزی که این گونه مدارس از نظام آموزش ما نیز برچیده شده و مجدداً با معیارهای اصولیتر و منطقیتر، دانش آموزان در کنار هم به تحصیلا ت پرداخته و استعدادهای آنها نیز با تربیت صحیح رشد نموده و شکوفاتر شود.
آیا نباید اذعان کرد امروزه در تعدادی از محیطهای آموزشی، با تشکیل کلاسهای فوق برنامه و روش تست زنی به شکل فعلی، نظام آموزشی ما را آماج تیرهای سهمگین خود قرار داده است؟
آیا شرکت دادن دانش آموز در چندین کلاس در روزهای تعطیل و بعداز ظهرها و در نهایت رویکرد غلط حفظ مطالب و بیتوجهی به درک و مفهوم مطلب توسط دانشآموز، موجب رونق بازار دلالان آموزشی و ایجاد اشتغال کاذب برای عدهای نشده است که از طرق مختلف برگزاری کلاسها برای مهارت تست زنی تهیه کتابهای دو، سه، چهار هزار سئوالی و چاپ و فروش کتابهای گوناگون کمک آموزشی، برگزاری دورههای متعدد و گاه انتخاب رشتههای کاذب و در نهایت با آلودگی فضای معنوی کسب در آمد میکنند؟
«امروز مدارس ما جایی شده– مخصوصاً در یزد خیلی پررنگ دیده میشود – فقط برای آماده شدن ورود به آموزش عالی. خطری که امروز آموزش و پرورش را تهدید میکند این مساله است که متاسفانه وارد پارادایمی شدهایم که فقط بچهها را آماده کنیم تا به دانشگاه بروند؛ که چی ؟! در حالی که آن پختگی ای که در دوره مدرسه باید به دست آورند – در دوره ابتدایی ویژگیهای خاص خودش دوره متوسطه اول و دوم نیز با ویژگیهای خاص خودشان – حاصل نمیشود خوشبختانه الان روبروی من سند تحول بنیادین اموزش و پرورش است که تعریف میکند مدرسه، تربیت انسانی را با چه ویژگی هایی بر عهده دارد؛ مومن، معتقد، منتظر، تلاشگر، انتخابگر، متخلق به اخلاق، کار آفرین، با نشاط، قانونمدار، نظم پذیر، آماده ورود به زندگی شایسته فردی، خانوادگی، اجتماعی بر اساس نظام معیار اسلامی. بچهها کجا میخواهند اینها را یاد بگیرند؟ این یادگیری نیازمند بستری است و بسترش هم مدرسه است؛ همان زیستگاهی که اشاره شد. ولی اگر مدرسه فقط گرفتار این شود که درس بدهد و آزمونهای تست بگیرد جایگاهش را به گذر گاه تقلیل داده است.»2
معلمی که تمام وقتش را صرف این امر میکند که دانشآموز به خواست اولیائش در مدارس خاص قبول شود و در نهایت رتبه دلخواه را در کنکور به دستآورد چه ساعاتی از روز میخواهد وی را متخلق به اخلاق کند و او را کارآفرین، با نشاط، تلاشگر، انتخابگر و... تربیت نموده و به اجتماع تحویل دهد در این صورت داستانش همانند فردی است که در نماز توجه به ظاهر کلمات و عبارات و معانی و مفهوم آنها دارد نه به اصل نماز.
«در سفری هم که مرحوم مطهری به أعتاب عالیات مشرّف شدند، نشانی منزل آقا حاج سید هاشم را بنده به ایشان دادم، و در کربلا دوبار به محضرشان مشرّف شدهاند، یکبار ساعتی خدمتشان میرسند، و بار دوم روز دیگر صبحانه را در آنجا صرف مینمایند. مرحوم مطهری در مراجعت از این ملاقاتها بسیار مشعوف بودند، و میفرمودند: در یکبار که خدمتشان بودم از من پرسیدند: نماز را چگونه میخوانی؟ عرض کردم: کاملا توجه به معانی کلمات و جملات آن دارم! فرمودند: پس کِیْ نماز میخوانی؟! در نماز توجهات به خدا باشد و بس! توجّه به معانی مکن! انصافا این جمله ایشان حاوی اسرار و دقائقی است، و حق مطلب همینطور است که افاده فرمودهاند...».3
عدم امکانات لازم در بیشتر مدارس دولتی، اختلافات طبقاتی موجود، هزینههایی که عدهای برای تحصیل فرزندان خود صرف میکنند و در برابر، ناتوانی اولیای بسیاری از دانش آموزان برای فراهم نمودن حداقل وسیله خوراک و تحصیلفرزندانشان، مشکلات تحصیلی دانشآموزان یتیم، بی بضاعت، بیسرپرست و بدسرپرست و ناهنجاریهای جامعه و عوامل دیگر حکایت از قصههای واقعی پر از درد و رنج و غصهای است که در سه دهه اخیر مسئولان و دولتمردان جامعه به هر دلیل نتوانستهاند حتی درحد نیاز آن را رفع نمایند و میطلبد که در مقالی دیگر بدان پرداخت به امید آن روز که علاقه مندان و فرهنگ دوستان هر یک به سهم خود تلاش نمایند تا تبعیضات موجود را کم کنند و ناهنجاریهای رایج در امور آموزشی را به مراتب بیش از گذشته سامان دهی نمایند.
مدیر مسئول
پی نوشتها :
1- «الامام علی بن ابی طالب (ع)»، عبدالفتاح عبدالمقصود، صفحه 20
2- گفتارمحمدرضا حشمتی، سر دبیر رشد آموزش راهنمایی دفتر آموزش و برنامه ریزی آموزش و پرورش و مدرس دانشگاه علامه طباطبایی به نقل از فصلنامه «مدرسه ما»، زمستان 1393، صاحب امتیاز مجتمع آموزشی حضرت جوادالائمه(ع) یزد
3- «روح مجرد»، حضرت آیت ا... حاج سیدمحمدحسین حسینی طهرانی(ره)، صفحه 161و 162، چاپ 1423هجری قمری