طنز شماره 421
رویای زبان دراز!!
شبی از شبها زباندراز در خواب میدید عدهای دور هم نشسته و یکی به دیگر دوستان میگوید: یکی بود یکی نبود روزی دزدی از دیوار خانهای بالا رفت.
قدیم دزدها در شب و از طریق دیوار بالا میرفتند و وارد خانهها میشدند.آفتابه، لگن یا فرش و دیگ و دلوچه میدزدیدند نه حالا که خودشان را صاحبخانه میدانند و روز روشن گاوصندوق پر از جواهر و دلار تا دکل نفتی را میبرند بگذرم، وقتی پرید پایین پایش به سر مادر زن صاحبخانه برخورد کرد و مرتکب قتل شد.
چون داماد بیمعرفت نبود فوری راهی عدلیه نشد تا رضایت بدهد. به هر حال داماد با معرفت رفت شکایت کرد البته دزد زرنگ بود و پارتی و پول فرستاد به دارالاماره!
خلاصه دزد مثل بعضیها!! تکذیب و حاشا و ابدا!! مشکل را انداخت گردن استاد بنا که دیوار را کوتاه ساخته است؟ مدعیالعموم دادگر هم دزد را با هزار عذرخواهی از قتل و دزدی تبرئه و استاد بنا را محکوم کرد.
بنا هم خشتمال را مقصر دانست که خشتها را کوچک مالیده، خشتمال هم نجار را که قالب کوچک ساخته است!! نجار هم هیزمشکن را و بالاخره مقصر اصلی شد هیزمشکن!! اما جناب رییس ناگهان متوجه شد کهای بابا!! این فرد نه دزد است و نه قاتل.
پس به کور کردن یک چشم حکم داد. هیزم شکن هم که کمرش از سختی روزگار خمیده شده بود گفت: بابا جان من که چشمهایم را نمیتوانم از دست بدهم. بروید شکارچی را که نیازی به یک چشم بیشتر ندارد محکوم کنید چون ادله پیرمرد هیزمشکن محکم و متین و حاکم پسند بود موضوع مورد موافقت قرار گرفت و قرار شد حکم در ملاء عام برای عبرت مردم اجرا شود. دیگری هم میگفت سیلی آمده، عدهای مردهاند و عدهای بیخانمان شدهاند و سر مقصر دعوا است روزنامه نگاران مراقب باشند دارند دنبال مقصر میگردند.
هواشناس و پلیس راه، ستاد بحران و حوادث غیرمترقبه، اورژانس، آتشنشانی، آنها که مجوز ساخت و ساز دادهاند و مسیر سیل را مسدود کردهاند روزنامهنگاران و خبرنگاران که از کاه، کوه ساختهاند و زیادی هستند و مسئول اصلی. بنابر این مزاحم هر چه کمتر بهتر!!.
پس چه بهتر که تعداد آنها اگر به بیش از 100 تا هم میرسد جانمان را از دست همه آنها خلاص کنیم. در این حال احساس کردم والده آقا مصطفی به زباندراززادگان میگوید نمیدانم امشب چطور شده که بابا این قدر هذیان میگوید دستی به سینه او بزنید و بیدارش کنید ناگاه از خواب پریدم و قرار شد بروم مشتی آب به صورت بزنم!! تا کمی حالم جای خود بیاید.
زبان دراز