طنز شماره 428
هیات دولت در خواب زبان دراز
در حال دیدن خبر صداوسیما بودم که از هیات دولت سخن میگفت در این حال طبق معمول با دیدن بخشهایی از اخبار خواب مرا در ربود. در رویا ظریف را دیدم در کنار آشیخ حسن دیپلمات نشسته و با یکدیگر از روی تفقد مهربانانه سخن میگفتند. زنگنه داد و فریاد میزد و چوب بر پنبه کهنهها میزد و گاهی کیسه زر زیر تشکچه شیخ میگذاشت اما هاشمی طبیب یواشکی برای هزینه دارو و درمان آن را بر میداشت جهانگیری به امر آشیخ پتو روی ظریف انداخت که از دلواپسان محفوظ باشد. نوبخت سرک میکشید و خبر اتاق بیرون میداد!
دو تن از بچههای سرخورده گوشهای نشسته و بر ظریف حسادت میکردند و زانوی غم بغل گرفته بودند که ترکان به جنتی و رحمانی فضلی گفت: چه هنری کردهاید؟ خبر کتک خوردن برای حاجی آوردهاید ظریف که عزیز و چشم حاجی شده بود خودش ده میلیون رای آورده است شما رای پراکنی هم کردهاید! شخصی را سر به زیر، مودب و بیصدا در حال خواندن کتاب و انجام تکلیف دیدم که هر بار زنگنه و نوبخت رفتوآمد میکردند بلند میشد سلام میکرد و دوباره مینشست گویا فانی بود و به هاشمی طبیب میگفت اخوی جاها را عوض کنیم در این حال وزیر آب و برق فریاد زد بحران آب و برق همه جا را فرا گرفته است که ناگهان با سر و صدای زبان دراززادگان بیدار شدم ما وقع را برای آیینه نوشتم تا چه قبول افتد؟
زبان دراز