طنز شماره 441
داستان من زباندراز در شب یلدا
شب یلدایی خدمت اخوی بودیم اوقات مبارک هم بسیار تلخ که (زمنجنیق فلک سنگ میبارد)این روزها بعضیها حرف زیادی میزنند و باید آنها را سرجای خود نشاند. پریدم وسط نطق میان جلسه شان و عرض کردم باقلوا با انار ترش، مزه فرمایید که خروس بیمحل عادل خان مجری برنامه نود از ظریف و مردم پوزش خواست که مدیران صدا و سیما اجازه پخش مصاحبه ظریف را ندادهاند بعله! همان وزیر امور خارجه که روزی که کارشون گیر سه پیچ تحریمها بود او را روانه دیار فرنگ کردند تا... بعله! اخوی هم تاملی نمودند و گفتند کار درستی کردهاند، صدا و سیما ملی است جناحی نیست مال همه است این آقا چهرهاش مردم را به یاد جناح خاصی میاندازد دیدم باید یک چیزی بگوئیم و دوباره اخوی منفجر شوند یا من راهی دادگاه! کانال عوض کردم آقای حداد عادل در حال خواندن غزل یلدایی بودند حیف و صد حیف کاش دکتر جلیلی را هم میآوردند البته شب یلدایی بد نبود از کیهانیها هم حضور داشته باشند که اخوی سبیل مبارک را پاک کردند و گفتند فهمیدم تو دلت چی گفتی! گفتم نه! اخوی جان! مشکل برنامه نود این است که نمیگذارد مردم بخوابند! بد کاری میکند! کاش عادل جان نصیحت زباندراز را گوش میکرد و...!
زبان دراز