انعکاس آیینه شماره 452
نوروز از منظر بزرگان ادب پارسی
نوروز در متون کهن فارسی دری، بازتاب گستردهای داشته است مورخین، شعرا و سخنوران همه به نوعی به این جشن آریایی پرداختهاند تا آنکه نوروز از مرزهای جغرافیایی ادب فارسی فراتر رفته و در ادبیات عرب و از جمله در اشعار گویندگانی چون ابونواس انعکاس یافته است.
تاثیری که نوروز بر فرهنگ و ادب سر زمینهای پارسی گوی و ممالک خارج از این حوزه داشته است نشان دهنده غنای این ایین کهن است. در این که به چه سبب این روز را نوروز مینامند، اقوال و روایات مختلفی وجود دارد، آنچه در غالب این گفتارها مشترک است این که این روز به نحوی با آفرینش، مدنیت و دادگستری ارتباط دارد. آریاییها اعتقادشان بر این بود که خداوند جهان را در شش روز آفرید و در روز ششم به آفتاب فرمان حرکت داد تا همه موجودات از حرارت و روشنایی آن استفاه کنند و همان روز که آفتاب و افلاک به حرکت آغاز کردند نوروز بود.
خیام در نوروزنامه این چنین میگوید: و گویند چون ایزد تبارک و تعالی بدان هنگام که فرمان فرستاد تا تابش و منفعت او به همه چیزها برسد، تاریکی از روشنایی جدا گشت و شب و روز پدیدار شد و آن آغازی شد تاریخ این جهان را.
و قول دیگر خیام در مورد نوروز چنین است که زمانی که جمشید بر دیوان غلبه نمود و انواع صنایع را به مردم آموخت با عالمان نشست و از دانشمندان پرسید: چیست که این پادشاهی بر من باقی و پاینده دارد؟ گفتند: داد کردن و در میان خلق نیکی. پس او داد بگسترد و علما را فرمود که روز مظالم من بنشینم. شما نزد من آیید تا هر چه در او داد باشد مرا بنمایید تا من آن کنم و نخستین روز که به مظالم نشست آن روز را نوروز نام کردند.
دو مقوله شنودن نظر عالمان و اندیشمندان و کوشیدن به عدل و داد و نیکی کردن و آغاز این پدیده را نوروز نامیدن توجه به ارزشهای عالی انسانی است که باید از پیشینیان با افتخار یاد کرد. ابوریحان بیرونی نوروز را به جمشید نسبت داده و گفته است: جمشید جشن نوروز را برای سپاسگزاری از خداوند که سرما و گرما و بیماری و مرگ را دور کرد بر پا داشت و در کتاب «التفهیم» خود نوشته است: نوروز نخستین روز از فروردین ماه است و بدین جهت نوروز نام کردهاند که پیشانی سال نواست پس از اسلام خلفای اموی و عباسی نسبت به آیین نوروز بیتوجه و بیاعتنا بودند و آنگاه که حکومتهای مستقل ایرانی چون سامانیان پدید آمدند جشن نوروز با شکوه خاصی برگزار میشد.
حمله اقوام وحشی مغول نتوانست این سنت دیرپای را نابود کند. در دوران حکومت صفویه و برگزیده شدن مذهب تشیع، جشن نوروز رونق بیشتری یافت. عالمان شیعی روایات گوناگون پیشوایان دین را در ارتباط با نوروز گردآوری کردند.
مثلاً در روایات اسلامی آمده است که: در نوروز خداوند از بندگانش پیمان گرفت تا تنها او را بپرستند. یا: نوروز روزی است که ابراهیم پیامبر بتها را شکست. جشن نوروز ایرانی مصادف است با آغاز بهار که با رستاخیر طبیعت و تجدید حیات زمین، همراه است. در ادب پارسی از نوروز با نامهای گوناگونی چون: بهار جشن، جشن نوروزی، جشن نوبهاری، نوروز جلالی و غیره یاد شده است و اکثر شاعران و گویندگان بزرگ ایرانی درباره نشاط و سرزندگی و آیینهای زیبایی آن سخن گفتهاند ظاهراً رودکی اولین شاعری است که در قرن چهارم با تبحر و استادی نوروز و بهار را به زیبایی وصف کرده است. با این مطلع:
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صد هزار نزهت و آرایش عجیب
منوچهری دامغانی شاعر قرن پنجم چنین سروده است:
بر لشکر زمستان نوروز نامدار
کرده است رای تاختن و عزم کارزار
جویش پر از صنوبر و کوهش پر از سمن
راغش پر از بنفشه و باغش پر از بهار
ابوالفرج رونی از شاعران اهل لاهور و معاصر مسعود غزنوی گفته است:
جشن فرخنده فروردین است
روز بازار گل و نسرین است
باغ پیراسته گلزار بهشت
گلبن آراسته حورالعین است
انوری ابیوردی از گویندگان مشهور قرن ششم و معاصر سلجوقیان در توصیف بهار آورده:
روز عیش و طرب بستان است
روز بازار گل و ریحان است
چهره باغ ز نقاش بهار
به نکویی چو نگارستان است
نظامی گنجوی آن فرزانه قرن ششم که از نوادر دوران و از ارکان شعر فارسی است و منظومه پنج گنج او زبانزد خاص و عام است و شعر تمثیلی را به کمال رسانده در وصف نوروز میگوید:
جهان از باد نوروزی جوان شد
زهی زیبا که این ساعت جهان شد
نهال صبحدم مشکین نفس گشت
صبای گرم رو عنبرفشان شد
تو گویی آب خضر و آب کوثر
ز هر سوی چمن جویی روان شد
سعدی شاعر بی بدیل بلندآوازه ایرانی که سبک شعر و نثرش سهل و ممتنع است و افصحالمتکلمین و صاحب دو اثر جاودانه و شاهکار ادب فارسی یعنی گلستان و بوستان میگوید:
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
با جوانان راه صحرا برگرفتم بامداد
کودکی گفتا تو پیری با خردمندان نشین
گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار
همچو طفلان دامنش پر ارغوان و یاسمین
شاعران پارسی گوی نوروز را در مفاهیم آرمانی خود برای زدودن غفلت و تشویق و ترغیت آدمیان به تفکرات نو، دوری از کهنگی و رکود و ایجاد حرکت و پویایی و تلاش بر ظهور و بروزی تازه به کار گرفتهاند. در این میان اما مولوی آن دریای پرتلاطم ژرفنگر که شعر را وسیله و ابزار تفکرات عمیق عرفانی و شوریدگی خویش قرار داده در غزلی خود را به عید نو تشبیه میکند که آمده است تا قفل زندان را بشکند و همه جهان و جهانیان را از غم آزاد سازد.
بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
و خیام در فلسفه زیبای خود چسبیدن به زمان فعلی و دم نزدن از گذشته و غم و غصه نیامده را نخوردن میداند:
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلافروز خوش است
حافظ این گوهر یکتای بی بدیل برآمده بر ستیغ غزل فارسی با نگرشی عمیق در روزگاری که قحطی جود و سخاوت است و نباید آبروی خود را فروخت، رندانه میگوید:
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه میمیخواهم و مطرب که میگوید رسید
قحط جود است آبروی خود نمیباید فروخت
باده و گل از بهای خرقه میباید خرید
صائب تبریزی این شاعر اندیشههای ناب معتقد است که در نوبهار باید دوباره ایمان را تازه کرد که نشانی از صبح قیامت در روز اول عید آشکار میشود. چون چمن با صفاست تو نیز با صفا باش.
بیا و تازه کن ایمان به نوبهار امروز
که شد قیامت موعود آشکار امروز
و بزرگ مرد معاصر شعر فارسی ملک الشعرای بهار خرمی در بهاران را موقعیت ارزشمند میداند که :
باید سراسر کشورش در این شادی سهیم باشند و اندوهی بر آنان مستولی نشود
رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود
درود باد بر این موکب خجسته، درود
همه به چیزی شادند و خرماند و لیک
مرا به خرمی ملک شاد باید بود
شهریار تبریزی شاعر زمان ما در آرزوی سر رسیدن یار همراه بهار نشسته است و منتظر :
بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد
ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد
شاعر توانمند رنگهای دلفریب فریدون مشیری میسراید که:
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار...
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
حسن ختام دیدگاه شوریدگان عرصه عشق و سخن سرایان وادی معرفت را به غزلی در وصف نوروز از امام خمینی(ره) میآراییم که ضمن مبارک شمردن عید نوروز بر فقیر و غنی، پوشیدن جامه نو و رفتن به کوه و صحرا و باغ و بستان را ستوده و در وصف بهار قصیده ذیل را سروده است:
باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا
جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مطرب مجلس که بود قبله نما
صوفی و عارف ازین بادیه دور افتادند
جام میگیر ز مطرب، که رَوی سوی صفا
همه در عید به صحرا و گلستان بروند
من سرمست، ز میخانه کنم رو به خدا
عید نوروز مبارک به غنی و درویش
یار دلدار، ز بتخانه دری را بگشا
و در بهاریهای سروده است:
آمد بهار و بوستان شد رشک فردوس برین
گلها شکفته در چمن، چون روی یار نازنین
گسترده، باد جانفزا، فرش زمرّد بی شُمر
افشانده، ابر پرعطا بیرون ز حد، دُرِّ ثمین
از لادن و میمون رسد، هر لحظه بوی جانفزا
وَز سوری و نعمان وزد، هر دم شمیم عنبرین
و اکنون در آستانه تحولی جدید و بهاری دیگر و رویش و شکفتنی بدیع در آرزوی نوشدن و تغییر و تحولی درونی یافتن و از کهنگی و روزمرگی بدرآمدن و حرکت و پویایی از نو آغاز کردن، عید نوروز را به یکایک مردم شریف و عزیز ایران زمین بویژه به همشهریان گرانقدر و بخصوص به فرهنگیان ارجمند و دانشآموزان نوجوی و تحولخواه و با طراوت تبریک میگوییم از خداوند تغییر دهنده دیدهها و دلها تمنا داریم که ما را در مسیر تحول و تغییر که رضای او در آن است به حسن عاقبت و سرانجام نیک رهنمون گردد. چنین باد.
محمد خسروی