طنز شماره 123
بسی تیر ومرداد واردیبهشت ...
اندر حکایت پرداخت دیون به زودی
فرزندم به روزنامهای که خریده بودم نگاه میکرد و سر خطهای آن را با صدای بلند میخواند: «حقوق کارکنان دولت بر اساس قانون نظام پرداخت هماهنگ طبق امریه مکتوب رییس جمهور عزیزپرداخت میگردد.
به سرکار علیه عالیه «عیال مالک الرقاب» و نور چشمان دلبندمان میگفتم مدتها پیش روانشاد پدر بزرگ که از فرهنگیان بنام بودند در وصیت نامه خود مرحوم ابوی گرامی را وصی قرار داده بودند که اگر مطالبات و دیون فرهنگیان و پاداش باز نشستگان قبل از 79 را پرداختند و نظام هماهنگ هم اجرا شد. طلبکاران فراموش نشوند و از مازاد آن صبیه شان هم که همشیره مرحوم ابوی و عمه اینجانب باشند بهرهای ببرند اما حیف و صد حیف اجل عاجل کم صبری فرمود، گوی سبقت از اجرای وعدههای دولتیان ربود و شد آنچه نباید بشود. ضمناً مرحوم حضرت ابوی بنده ودیگر وراث را در دم آخر به قناعت و صبر وعده میفرمودند خبر بهجت اثر اجرای نظام هماهنگ پرداخت حقوق و غیره .... هم از قول اکابر و اعیان اجرایی مملکتی نقل میفرمود و مرهمی بر جراحتهای روحی و جیبی مینهاد که «عزیزانم از فروردین هدهد عدالت بعد از این پیام شادی آرد و همای سعادت تخم رفاه گذارد.» زیرا که رییس الوزرا با دو لب مبارک پایان غمها واجرای طرح را نوید فرمودند ولی این فلک غدار بی وفا بر مرحوم ابوی هم رحم ننمود به جای فیش اضافه حقوق برات سفر آخرت حوالت فرمود و اما درمراسم برگزاری ختم و پرسه و تذکر.....
فرزندم به میان میدان پرید و گفت: پدر جان از بستر بیماری برخیز که فروردین 88 نه آن فروردینها که مکتوب و امریه رییسالوزرا با دو چشم خود دیدم .
ومن از خوشحالی طفلک ساده دلم خوشحال که:
بسی تیر و مرداد و اردیبهشت . . . بیاید که . . .
زبان دراز