طنز شماره 466
تعارفات ما!!
معمولاً تعارف کلامی از ویژگیهای ما ایرانیان است. مثلاً مرتب میگوئیم: قربان شما، فداتون بشم، خانه خودتان است وکوچه و بازاری آن، چاکرم، نوکرم یا غلومتیم، بدخواه، مدخواه نداشته باشی. معمولاً هم این تعارفات عملی نمیشود، بفرمایید یعنی کشک و صدالبته بعضی از سیاسیون که طرفدار هدف وسیله را توجیه میکند، میباشند درموقع انتخابات و معمولاً از یکسال قبل از آن شروع به تعارف و قربون صدقه رفتن ملت و مردم میکنند اما آن تعارف و تکریم که شامل معلمان و اوج آن بازنشستگان میشود ازهمه جالبتر است. گفته میشود: استاد پیشکسوت، صاحب تجربه ولی وقتی بازنشسته شدند مصیبت بود پیری و نیستی یعنی نه پستی و نه کلاسی. همان تعارف زبانی. یکی از بزرگان آنوری که مقام معلم و بازنشستگان را تا آسمان بالا برده و نهایتاً هم با تأسف از وضع معیشت آنها به صحرای «کربلای امروز» زده و گفته بود خجالت نمیکشند حقوقشان بیست برابر بازنشستگان آموزشوپرورش است. به دوستی که با خنده و غرور این نوشته را نشانم داد گفتم: هنوز هم اینها را باور میکنی. گفت: میدونم!! ولی بگذار بگوید. دارم عمق و وسعت گفتارهای این چنینی را اندازه میگیرم تا خوانندگان آیینه چگونه قضاوت کنند؟
زبان دراز