طنز شماره 468
بیماری جدید زبان دراز
از وقتی که بمب خبری افشای فیشهای حقوقی زیر کرسی ریاست دولت یعنی آشیخ حسن اعتدالالملک ترکید. پدر عزیز و بزرگوارم یعنی همان زباندراز «آیینه» هراسان فیش خرداد ماه را که شامل معوقات هم میشد زیر تشکچهاش که بر روی آن مینشستند قایم کرده بود و دائم از آن حفاظت میکرد.
هرکدام از عیال و فرزندان هم که موبایل به دست نزدیک میشدند، فریاد میزد: نمیگذارم افشا کنید هشت سال بردند و خوردند کجا بودید؟ دکل را بردند نفهمیدید. از صندوق تامین اجتماعی به اندازه هفتصدتا حقوقهای نجومی پاداش به وکیل و وزیر و مدیر دادند هیچ نگفتید.
ب.ز_ م.خ_د.ذ خ.چ.ا.ص (به اندازه تمام جدول الفبا) با یاری بعضی از آقازادهها و اخویزادهها و نوه و عموزادهها کشتی کشتی نفت را دربردند، خواب بودید حالا که دوازده درصد به حقوق من سراپا تقصیر اضافه شده و با معوقات یکجا به حساب این بازنشسته ورشکسته ریختند حالا موبایل دست گرفتید و میخواهید عکس بگیرید. بابا آبرو دارم نکنه از دیوان محاسبات هستید؟ راستی از کجا آمدید!؟ چطور تو رسانهها مینویسند: بانکها بیمهها و شرکتهای دولتی ورشکسته هستند حالا چگونه مدیرانش پاداش گرفتند؟ آیا پاداش ضرر گرفتند؟! بعد دوباره محکمتر تشکچه موصوف را گرفته و میگوید تا موبایلهایتان را نبرید از اینجا بلند نمیشوم. خوانندگان عزیز ببخشید. پدر عزیزم موصوف به زبان دراز معمولاً در ایام تابستان مبتلا به یک بیماری میشود و اکنون هم فکر میکنم دچار همان بیماری حقوق (خود نجوم بینی) شده است. دعا میکنم هم آخر کار زباندراز و سرنوشت پرونده حقوقهای نجومی عاقبت به خیر شوند.
زبان دراززاده