انعکاس آیینه شماره 497
فاطمه زهرا(س) در پرتو خورشید محمدی
«کوثر یک معنی جامع و وسیع دارد، و آن خیر کثیر و فراوان است، و مصادیق آن زیاد است، ولی بسیاری از بزرگان علمای شیعه یکی از روشنترین مصداقهای آن را وجود مبارک «فاطمه زهرا(س)» دانستهاند، چرا که شأن نزول آیه میگوید: آنها پیغمبر اکرم(ص) را متهم میکردند که بلاعقب است، قرآن ضمن نفی سخن آنها میگوید: ما به تو کوثر دادیم. از این تعبیر استنباط میشود که این «خیر کثیر» همان فاطمه زهرا(س) است، زیرا نسل و ذریة پیامبر(ص) به وسیله همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت... به بحث جالبی از «فخر رازی» برخورد میکنیم که در ضمن تفسیرهای مختلف کوثر میگوید: قول سوم این است که این سوره به عنوان رد بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم(ص) خرده میگرفتند، بنابراین معنی سوره این است که خداوند به او نسلی میدهد که در طول زمان باقی میماند، ببین چه اندازه از اهلبیت را شهید کردند، در عین حال جهان مملو از آنها است، این در حالی است که از بنیامیه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکری در دنیا باقی نماند، سپس بنگر و ببین چقدر از علمای بزرگ در میان آنها است، مانند (حضرت) باقر و (حضرت) صادق و (حضرت) رضا و نفس زکیه.»(1)
دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود محقق و اندیشمند و مورخ معروف مصری از برادران اهل تسنّن، از جمله مولف دوره 8 جلدی کتاب ارزشمند «امام علیبن ابیطالب» در کتاب معروف «فی نور محمّد، فاطمهالزهرا» که در ترجمه فارسی مترجم نام آن را «فاطمه زهرا(ع) در پرتو خورشید محمّدی» نامگذاری نموده مینویسد:
«روزی پیامبر را دیدند که بر بالای منبر برای مسلمانان در کارهای دین و دنیایشان سخنرانی میکرد. به آنان چیزهایی را که از خدا آموخته بود یاد میداد. ناگهان چشمش به حسن و حسین افتاد که به سوی او پیش میآمدند.
راه میرفتند و بر روی زمین میلغزیدند... پیامبر بیدرنگ سخن خود را برید... مهرورزی و دلسوزی بر او چیره آمد. دیگر سخن نگفت از منبر به سوی آن دو پسر فرود آمد و دست آنان را گرفت و نزد خود بر منبر بالا برد... چون آن دو پسر بر روی منبر نزد پیامبر جای گرفتند و با نزدیک شدن به او دل آسوده شدند و پیامبر نیز با آسایش دادن آنان در میان دو بال خود آرامش خاطر یافت... به گروه مسلمانان گفت: خدا راست فرمود که: (داراییها و فرزندانتان آزمایشی است...) (تغابن، 15)
پیامبر را میبینیم سرآغاز هر روز کار خود را از سر میگیرد تا در دلها و گوشها جای دهد که این خاندان وی بلند پایگاهترین، نزد خدا و پیامبرش برگزیدهترین، و برای دوستی و نگاهداشت و پیروی شایستهترین همة آفریدگان خدایند... زیرا آنان از ناپسندی پاکند... از گناهان پاکند... پاک شدگان پاکند... و این ویژگیها را قرآن خود دربارة آنان آورده است... گویند: پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین را گرد آورد، آنان را با کسایی خیبری فروپوشانید... آنگاه برای آنان نزد پروردگارش دعا کرد: «پروردگارا اینان خانوادة منند. ناپسندی را از ایشان ببر و پاکشان گردان پاک گردیدنی...» از آن پس آیه آمد: (همانا خدا میخواهد که...) (احزاب، 33)
گویند: هنگامی که خدا آیة زیر را فرو فرستاد:
(بگو من برای این پیغام رسانیدن از شما مزدی نمیخواهم جز دوست داشتن هرکس که با من قرابت و خویشاوندی دارد...) (شوری، 23) از پیامبر پرسیدند: ای پیامبر خدا...«خویشاوندانت چه کسانی هستند که دوست داشتن آنان بر ما واجب است؟...» گفت: «علی، فاطمه و دو پسرشان...» پیامبر خدا میفرماید: «به راستی که خانوادة من در میان شما به مانند کشتی نوح است. کسی که بر آن سوار شد رستگار گشت و کسی که از آن پس ماند غرق شد...»
سپس به گفتة بسیاری از ناقلان، پیامبر فدک را به زهرا بخشید... ابوسعید خدری گفت: «پیامبر خدا فاطمه را فراخواند و فدک را به او بخشید...» ابن عبّاس گفت: «پیامبر خدا فدک را به فاطمه تیول داد...» و زبانهای بسیاری روایت این دو راوی را نقل کردند...
حقّ علی برای خلافت قطعی و یقینی بود، نه تنها به حکم خویشاوندی او با پیامبر بلکه برتر از این و پیش از این به حکم خویهای برجسته، سرشتهای والا و آن توانمندیهای اسطورهای که به او داده شده بود و او را از میان همالانش نه در این روزگار بلکه تا پایان روزگار برکشیده بود!... فرمانروایی علی بر مردم حق مسلم اوست که همة شاهدها و بینهها گویای آن است و آن را تایید میکند. پس حق علی برای فرمانروایی آنگاه به اوج خود میرسد که مردم آن را دو دستی به وی پیشکش کنند نه اینکه علی خود پیش از تایید و اقدام مردم برای فرمانروایی پیشی گیرد...
این است اندیشة علی... و این یک نمونه از نمونههای رفتار والایی است که تنها و تنها در او یافت میشود و علی آن را به دارایی همة جهان و پادشاهی همة زمین نمیفروشد...
هنگامی که درد فاطمه سخت شد و بیماری بر او سنگینی کرد، گروهی از زنان مهاجر و انصار نزد وی گرد آمدند و به او گفتند: «ای دختر پیامبر خدا! چگونه شب را با بیماری خود به روز آوردی؟...» فاطمه با واژههایی که به تلخی حنظل بر روی لبانش روان شد پاسخ داد: به خدا سوگند شب را به روز آوردم در حالی که از جهان شما بیزارم و با مردان شما دشمن... آنان را پس از آن که آزمودم دور ریختم و پس از آن که سنجیدم دشمن گرفتم... وای از خیانت ورزیدن در حدود خدا... و تباهی اندیشهها، و لغزش آرزوها!... «چه چیز بدی نفسهایشان برایشان پیش آورد!...»
در این هنگام سلمی با چشمانی اشکآلود و با آوایی نرم و بریده بریده و طنینی پریشان زمزمه کرد: «ای دختر محبوب پیامبر خدا جان پدر و مادرم فدای تو باد!...» آنگاه به کارهایی که فاطمه دستور داده بود پرداخت...
فاطمة ارجمند از جای برخاست. بر روی بستر رو به قبله دراز کشید و آمادة دیدار با خدا شد... شادمانی بر چهره وی هویدا بود و خوشحالی از دیدگانش میبارید... فاطمه شهادت بر زبان راند... پلکهایش را بر هم نهاد... آنگاه خرسند و آسوده دل خود را تسلیم سرنوشت حتمی خود ساخت... چرا فاطمه شادمان نباشد در حالی که به او وعده داده شده است با محبوبترین مردم در زیر سایة خدا و بر گسترة خشنودی و دلشادی زندگی جاودانه خواهد یافت؟...»(2)
آری این حقایق ناب از اندیشه پویا و تراوش قلم منصف و دوستدار اهلبیت بر صفحه سفید تراویده و ویژگیهای بانوی بیبدیل و یکتای عالم آفرینش را که اسوه روزگاران بود و همچون پیامبر(ص) و علی(ع) مادر گیتی هرگز به عرصه پهناور زمین و گستره وسیع زمان عرضه نکرد بیان کرده است. ذکر و نام و یاد دختر رسول خدا فاطمه، هموکه نام پدرش و کوچکترین دخترش و عزیزترین آنها نزد پیامبر بود. آن هم در جامعهای که ننگ دختر بودن را تنها زنده به گور کردنش پاک میکرد لذا تاریخ بشریت از رفتار پیامبر با دختر کوچکش در شگفت است. فاطمه تنها کسی است که با همسرش علی(ع) در مسجد پیامبر با پدرش همخانه است. هر صبح حضرت دریچه کوچک اتاقش را میگشود و به دختر کوچکش سلام میگفت. در هر سفر در خانه فاطمه را میزد و او را وداع میگفت و در بازگشت اولین دیدار با فاطمه بود. در برخی متون تاریخی تصریح دارد که پیامبر چهره و دو دست فاطمه را بوسه میداد. چنین رفتاری در چنان محیطی که آکنده از اهانت و تحقیر و توهین به زن بود یک ضربه انقلابی بر خانوادهها و روابط غیرانسانی محیط بوده است و به انسانهای همیشه تاریخ میآموزد که از عادات و اوهام سنتی و غلط و منحط نجات یابند. به مرد میآموزد که از تخت جبروت و خشن و فرعونی در برابر زن فرود آید و به زن اشاره میکند که از پستی و حقارت قدیم که عروسک و ملعبه زندگی باشد به قله بلند شکوه و عظمت انسانی فراز آید.
چنین است که پیامبر نه تنها به خاطر محبت پدری بلکه به عنوان یک وظیفه و یک ماموریت خطیر از فاطمه تجلیل میکند و در خصوص او میگوید:
-بهترین زنان عالم چهار تن هستند مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه.
-خداوند از خشنودی تو خرسند است و از خشم تو خشمگین.
-هرکه فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکه او را بیازارد مرا آزرده.
-فاطمه پاره تن من است.
چرا پیامبر این همه از دخترش ستایش میکند؟ چرا اصرار دارد که در برابر مردم او را بستاید و همه را از محبت ویژه به این فرزند عزیز آگاه سازد؟ چرا این همه واژه (آزردن) را درباره او تکرار میکند. پاسخ این چراها در عمر کوتاه و چند ماهه فاطمه پس از مرگ پدر راز این دلهره پیامبر را آشکار ساخت و از قول سلمان آن صحابی بزرگوار پیامبر نقل گردیده که آنان راه انحراف را پیمودند و مسیر تاریخ اسلام و مسلمانان را تغییر دادند با آزردن دختر رسول خدا و شکنجهها و مصیبتها و رنجها و محنتها و سرانجام شهادت صدیقه طاهره و هجوم آلام و دردها و تنهاییها بر علی و فرزندانش و پراکنده شدن یاران پیامبر و آنکه بعد از مرگ زهرا که در تنهایی بود و تجهیز و تدفین او نیز در تنهایی و قبرش که نامعلوم است که کجاست؟ و امروز ماییم و یک دنیا حسرت و اندوه در آن همه ستمی که بر خاندان پیامبر رفت و بالاتر آنکه جامعه بشری امروز این الگوی شگرف و بینظیر را آنچنان که شایسته است نمیشناسد تا به او تأسی جوید و گاه از قید اسارت و بردگی و ستمپذیری و بازیچه بودن نجات یابد. از خداوند بیهمتا تمنا داریم به همه مردان و زنان، توفیق شناخت و درک عمیق سیره و روش پیامبر و دختر ارجمندش زهرای مرضیه(س) و امیرالمومنین علی علیه السلام و فرزندان طاهرینشان کرامت فرماید تا در پرتو معرفت و شناخت آنان راه و رسم زندگی بیاموزیم و در مسیر انسانیت قدم برداریم. کرم و لطف از آن اوست.
مدیرمسئول
پی نوشتها:
1- «تفسیر نمونه»، استاد محقق ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، جلد 27، صفحه 375 و 376
2- «فاطمه زهرا(ع) در پرتو خورشید محمّدی»، عبدالفتّاح عبدالمقصود، ترجمه دکتر سید حمید طبیبیان، جلد2، صفحات 209، 211، 212، 306، 534، 543، 545، 546