طنز شماره 599
پمپئو! ول کن، پشهها را بپا
شانس که نیست، نیست در حالی که آمریکا ناو «آبراهام لینکُلن» را به رخ میکشد و زیر سبیلش کشتیهای اماراتی سوراخ سوراخ و آبلهرو میگردد، حاشیه یزد مشکل پشه دارد هرکه بخندد الهی گیر یکی از آنها بیفتد. پشه نیست بمبافکن 52B است عمود پرواز نقطه زن محل اصابت اژدرش، دماوند سبز میشود اما چون خورندگان و برندگان از فاضلاب در دسترس نیستند و منزل مدبران امور هم در محلی بالای خط فقر است و پشهها هم توان طی طریق ندارند هنوز فکر اساسی نشده است. زباندراززاده فضول که یواشکی نوشتههایم را دید میزد پرسید، مگر منابع و استخرها سرپوشیده نیست و مگر قرار به بازیافت آب و تهیه کود و درآمدزایی نبود که خوشبختانه یکی از پشهها «دریل» خود را برگردنش فرو کرد درجا سه متر ورپرید در همان حال گفتم: چرا عزیزم بود لاکن نشد که بشود اما شنیدم قراره مشاور بگیرند و قضیه را با سمپاشی حل کنند یا گروهی در جمع پشهزنندگان حاضر شده و مشورت داده و مشورت بگیرند ضمناً پیشنهاد شده برای روحیه دادن با دف و تنبک البته بدون حرکات موزون بپرسند پشهات گزید، کجات گزید و مضروبان پشه زده با رعایت شئونات و رعایت اصول اخلاقی محل را نشان داده و گروه دیگر که آماده به رکاب هستند با یخ درمان کنند. اوف اوف گزید نامرد پشه انگشتم را زد گویا مامور بود که ننویسم اوف اوف...!! ضمناً کمکم دارم حس میکنم که چرا بچههای دبستانهای دارالعباد به جای «پمپئو» که از ناتوانی او با خبر شدهاند میگویند: «پمپِاَو» چون یزدیها به آب میگویند «اََو»!!
زباندراز