هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 146

هشدار «عنصرالمعالی» به اصحاب جراید در استان

اگر نویسنده قابوس نامه (روانشاد ) کیکاووس بن اسکندر زیاری – همان عنصرالمعالی خودمان در قرن پنجم هجری – می‌خواست در باره شغل خطیر نویسندگی و روزنامه گاری و سایت داری در دارالعباده تذکراتی بدهد چنانچه اندرزهایی در باب امیری، شاعری، دبیری وصدارت و نرد و شطرنج و ازدواج داده بود، امروز شاید می‌نوشت:
فرزند عزیزم گرد این شغل‌ها نگرد که نه تنها تو را دخلی نیست که سرمایه بر باد خواهی داد مگر آنکه اخبار کشت مرزنگوش و تولید مرغ یک روزه و پرورش غاز بنویسی وعکس گل و بلبل چاپ کنی و مدح و ثناگویی،مصاحبه مسولان اجرایی استان و اخبار افتتاح پروژه‌ها و لو به کرات درج کنی در این صورت تو را آگهی و کاغذ برسد البته چاپ چند آگهی تسلیت هم مزید اطلاع خوانندگان و در جهت رشد فکری و عبرت آموزی جامعه اشکالی ندارد.نور دیده گرچه تو در موقع نوشتن کاملاً آزادی و اما بعد از نوشتن دیگران هم آزادند که با تو چه کنند.
هرگاه قلم برداشتنی یا سوی رایانه شدی از شده‌ها و کرده‌ها با دو صدها آفرین بنویس، از بایدها و نبایدها ننویس،از عدالت مدیران در منطقه بنویس و بگو آنچه رفت عین عدل است و اگر رییس اداره ات به شوخی فرمود که مادیان نوکر ما تا صبح سه کرّت زایید (به به) و (چه چه) کن و فقط بگو این اتفاق تا کنون در هیچ دوره‌ای از دوران رییسان قبلی ما روی نداده است. مبادا خلاف رای رییس خود حرفی بزنی که اگر روز را گفت شب است قبول کنی وماه وستاره را به او نشان دهی «اگر خود روز را گوید شب است این – بیاید گفتن اینک ماه و پروین».
کار به مدرک مافوقت نداشته باش که اصل برآن است بیشتر آنان مهندس هستند و دکترند مگر آنکه خلاف آن ثابت شود از چاپ عکس‌های بعضی از «رئیس، روسا» خودداری کن چون گذر زمان معلوم نیست که در آینده چه سرنوشتی برایشان رقم زند و از مقام خادم به خائن نشینند زیرا هر کس در آینده آن عکسها را ببیند بر نوشته‌های آن روز تو هم اعتماد ننماید.
سعی بنما که در نوشته هایت از گرانی و ارزانی خیار سبز و لوبیا سبز و کدو سبز سخن نگویی از بادمجان هم ننویس شاید گویند یعنی کشک .
جانم ،اصلاً سری که درد نمی‌کند دستمال نمی‌بندند این همه شغل است و ممر درآمد، تو را به ادب و فرهنگ و هنر و روزنامه و سایت و اطلاع رسانی در این شهر و دیار چه کار ؟؟! مگر . . .
نور دیده سعی کن پدرزن و یا پدر داماد، همداماد یا پدر عروس، برادر و زن برادری بیابی که قربی در نزد کدخدایان و والیان و دستی در امور و پروژه‌ها داشته باشد و گرنه به دیگر سو رو کن پدر زنی یاب که یا در بازار دکانی یا در شهر و ده املاک و ضیاع داشته و یا پول به اضافه سود یا کارمزد البته به نام قرضه الحسنه دهد آن وقت با سرعت بتاز.
قلم و اندیشه را سه طلاقه کن و اگر هم دنبال علم گردی موسسه عام المنفعه ای، البته از نوع غیر انتفاعی دایر نما که در مواقعی بتوانی پول درو کنی و آنر ا به هر راه خرج توانی کرد چون قافیه تنگ شد توانی وقف کردن وآقا زادگان را متولی نما تا ثواب اخروی بری و از مهلکه جان به در . . .
در این حال فرزند کوچک عنصرالمعالی وارد شد گفت :پدر جان ؛حکیم باشی سلام رسانده و گفته درد شما قولنج نمی‌باشد شما باید روزانه سه قاشق مرباخوری شربت تجویز شده بخورید و دم بر نیاورید که . . .

زبان دراز