هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 148

از طنز هم خبری نیست!!

از خوانندگان عزیز از قول پدر گرامی عذر خواهی می‌کنم که این هفته چیزی قلمی نکردند. چون تب فرموده و یا دچار مرض آنفولاآنزا شده‌اند نمی‌دانم. ازچه نوعش هم گرفته‌اند آن هم نمی‌دانم.
در این حال به دلیل بالا رفتن نرخ ویزیت و دارو حضرت ابوی به خود درمانی پرداخته و مقداری تب شکن و قرص ضد سرماخوردگی و دو عدد شلغم و لیمو شیرین میل فرموده و البته مادرم گفت سه عدد لیمو شیرین هم مخفی نموده‌اند برای روز مبادا.
اما نمی‌دانم چرا وقتی از رادیو، گوینده، اخبار را به سمع مبارکشان می‌رساند حالشان بدتر می‌شود و شروع به هذیان گفتن می‌فرمایند که بنده فرزند سراپا تقصیر زبان درازسر در نمی‌آورم ایشان چرا این گونه زیر لب زمزمه می‌کردند: فرزندانم چقدر خوشگل و شاداب هستید از اینکه هر روز سفره تان رنگین تر و وضع مالیتان بهتراست به کوری چشم دشمنان دیگر غمی ندارم حالا که وضع آرام است و بچه‌ها ساکت شدند و بحرانی نیز در خانه نیست نمی‌دانید چقدر احساس آرامش می‌کنم؟
بچه‌ها حالا که تورم نسبت به سال گذشته چند درصد پایین تر آمده و به یک رقمی رسیده بروید هر چه می‌خواهید بخرید . . .
داداش بزرگه گفت: مامان، امیر آقا قصاب می‌گوید: گوشت گران شده ونان هم سه تا 100 تومان، پولی که دادی تمام شد به میوه نرسید.
راستی فکر نمی‌کنید بابا هذیان می‌گوید یا تمارض می‌کند؟
در هر صورت خوانندگان آیینه ببخشید بابا مریض هستند امروز سرکار نمی‌روند. از طنز هم خبری نیست.

فرزند زبان دراز