هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 180

افشا گری «زبان دراز» درباره «حافظ شیراز»

نمی دانم چه شده بود که کمی تا قسمتی اخلاق حضرت سلطان الایینه مساعد و موافق بود و تبسمی در گوشه لب داشت مرا احضار کرده بود تا درباره نوشته هایم تذکرات لازم بدهد تا رعایت کنم ایراد حقوقی نداشته باشد و توضیح دهد چرا بعضی مواقع کلمات و جملات زبان دراز را تغییر می‌دهد.
 در این هنگام شنیدم شعر حافظ زمزمه می‌کند:
 ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
 وقت عزیز رفت، بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
 مستم کن آن چنان که ندانم زبیخودی
در عرصه خیال که آمد کدام رفت
این زبان دراز هم ژست دو آتیشه به خود گرفت.
با قیافه شبه روشنفکرانه و با حالت شاعر گونه گفتم: استاد! از حافظ با این سابقه در شعر و عرفان و قداست عجیب نیست که در زمره فتنه گران! بوده؟ می‌دانستید ؟ !
با نگاه عاقل اندر سفیه سلطان الایینه رو به رو شدم وی به این اکتفا کرد وگفت:(حافظ از معتقدان است گرامی دارش)
عزیزم، هر که علمی، تقوایی، مقامی، دانشی، ارادتمند و مریدی در گذشته داشته که بد نبوده ! و نیست ! فقط تو زبان درازخوبی ! ببین ! حضرت حافظ (حافظ قرآن) بوده کتابش برای ما مورد توجه است خودش گفته « هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم»
« به قرآنی که اندر سینه داری»، « قرآن زبر بخوانی با چهارده روایت»
(سحر خیزی) در شعرش جای خاصی دارد چطور محکمات را گذاشتی و متشابهات را گرفتی، گفتم: کار به این حرف‌ها ندارم مدارکش و اسنادش هم اینجاست! حافظ هم بعله! محکومه سند ارایه می‌کنم.
الف ) ارتباط با فتنه گران،حافظ خودش اقرار کرده.
هرکه را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
سرم به دنیا و عقبا فرو نمی‌آید
تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست
ب– شرکت در معاهدات و پیمان‌های ضد منافع ملی
مگر بعضی نگفته‌اند ( دُر غلطان با آبنبات) عوض کرده‌اند به خط خود اعتراف دارد که (خال مه رو) را با (خاک محبوب) عوض کرده است.
نمونه‌ای از اقاریر صریح متهم
(اگر ان ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را )
ج – آرزو و خواسته‌های نامعقول و اختفای مدارک جرم
 بود آیا که در میکده‌ها بگشایند؟
گره از کار فرو بسته ما بگشایند
صراحئی و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل کوش که ایام فتنه انگیز است
در آستین مرّقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
ما فضلا. ادبای جدیدالظهور باید با ارایه مدارک رسمی و معتبر وی را محکوم و از دایره خود طرد کنیم سلطان الایینه سری از روی تاسف تکان داد و گفت: به قول جناب حکیم طوس:
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد.
بنده زبان دار!جو گیر شده ! به تندی گفتم: پس دلایل محکم دیگر را هم می‌خواهی رو کنم مثلا سر پیری، معرکه گیری راه انداخته و گفته:
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگفت
کار چراغ خلوتیان باز در گرفت
آن شمع سرگرفته دگر چهره بر فروخت
وین پیر سالخورده جوانی زسر گرفت
و در باب دولتهای گذشته با حالت تاسف گفته:
شهر یاران بود و خاک مهر بانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهر یاران را چه شد؟
و در اوج اجرای طرح عفاف و حجاب گفته:
(ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارید)
که جناب سلطان خشمگینانه بی صبرانه از جای پرید و گفت عجب!! . . . شما هم مثل بعضی تا لبخند و شادی؛ سراغ مردم می‌آید به یک صورتی اوقاتتون تلخ می‌شود تا کام مردم را تلخ نکنید دست بردار نیستید.
دیدم اوضاع خراب شد چون ما شانس نان به نرخ روز خوردن نداریم از فردا ستونمون را هم می‌گیرند همینطور هم خود به خود ستون زبان دراز یک در میان مطلبش راهی سطل می‌شود . . .
 پس فورا خودم را جمع کردم گفتم:راستش از این که حافظ محبوبه! خواستم خرابش کنم و . . . ببخشید..! آخه به نظرم رسید ایینه هم به روال بعضی جراید کثیرالانتشار و قلیل الخواننده پشت کوه قاف است. از بزرگترها یاد گرفتم . . . تازه تخفیف دادم به بنیادهای بیگانه ربطش ندادم والا بعضی ابیات حافظ هم درباره بنیادها و پرده پوشی‌ها . . . سروده شده مدرک معتبر هم دارم گناه منابع خارجی و بنیادهای بیگانه را هم گردن نمی‌گیرم مگر خود حضرت لسان الغیب نگفته:
ما باده زیر خرقه نه امروز می‌خوریم
صد بار پیر میکده این ماجرا شنید
زاهد و عُجب و نماز و من و مستی و نیاز  
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد؟ 

 زبان دراز