سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هفته نامه آیینه یزد

روی خط آیینه شماره 411

لحظه‌های عمرمان لبریز از عشق و یاد تو می‌باشد

نویسنده: مرتضی وحدتی

بهار را به نظاره نشسته‌ایم، طراوت گل‌ها و سبزه‌ها، سرسبزی زمین‌ها، زیبایی شکوفه‌ها و نسیم روح‌بخش سحرها، روح و جان ما را صفا می‌بخشد و پژمردگی و خمودی زمستان وجودمان را به شادابی و نشاط مبدّل می‌سازد.
نم نم لطیف باران، غم‌ها و افسردگی ما را می‌زداید و بر جانمان روحی تازه می‌بخشد.
بلبلان، نغمه‌ی عاشقانه و مستانه سرمی‌دهند و ذکر خدا را ترنّم می‌کنند تا شاید ما را هم به یاد محبوب بیاندازند و هم‌آواز با خود به مناجات و ذکر خدا وادارند.
فضای دل‌انگیز و معطّر بهاری، ذهن‌مان را ناخودآگاه به روزگار آمال و آرزوهای‌مان می‌کشاند.
ما را به یاد آرزوی بهار تاریخ عالم و شادابی و نشاط روزگاران می‌اندازد.
اَلسَّلامُ عَلی رَبیعِ الاَنام وَ نَضرَةِ الاَیام (سلام بر بهار اهل عالم و شادابی و طراوت روزگاران)
یاد بهار روزگاران که حال و احوال‌مان را این‌چنین متحوّل می‌کند، زندگی و درک ایام روح‌‌انگیز و عدالت‌گستر موعود، با ما چه خواهد کرد؟!
ای بهاران دل‌ها و ای شادابی روزگاران ما! همه‏ی نوشته...

روی خط آیینه شماره 410

نامه جمع کثیری از فرهنگیان یزد به ریاست جمهوری

ریاست محترم جمهور جناب آقای دکتر روحانی
همانگونه که اطلاع دارید فرهنگیان سال‌هاست که خار در چشم و استخوان در گلو شاهد غارت بخش اعظم حق و حقوق خویش بوده و بنا به مصالحی صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشته و برای نظام آبروداری کرده و صبر نموده‌اند تا اینکه با روی کارآمدن دولت تدبیر و امید، امیدی دوباره یافته و در دو نوبت ارائه لایحه بودجه این دولت نیز شکیبایی کردند و انتظار داشتند دولت جنابعالی با تدابیر حکیمانه سیاست استعماری زیر خط فقر نگه داشتن فرهنگیان را که خدمتی آشکار به استکبار جهانی است درهم بشکند و حق و حقوقشان را ادا کنند و یا حداقل آنها را از زیر خط فقر بودن نجات دهد اما متاسفانه آنچه در تدوین لایحه بودجه اتفاق افتاد دور از انتظار بود. لذا فرهنگیان کشور سکوت و تحمل را دیگر جایز ندانسته و بر اساس وظایف دینی و ملی خود در چندین مرحله به صحنه آمدند تا در یک امر به معروف و نهی از منکر جمعی با صدایی رسا از شما درخواست کنند که به هیئت دولت دستور فرمایید تا خواسته‌های به حق و قانونی‌شان را هر چه سریع‌تر محقق نمایند. همه‏ی نوشته...

روی خط آیینه شماره 404

اعتراض معلمان به فرق است نه به فقر

آیینه یزد - اعتراض معلمان به فرق است نه به فقرتپیدن‌های دل‌ها ناله شد و معلمان صبور که دل در گرو نظام کشور و سربلندی ملت دارند را بالاخره به صحنه کشاند تا دیده شوند. تجمع روز یکشنبه دهم اسفند ماه 93 پیام اعتراض به «تبعیض و فرق بود نه به فقر معلم» دغدغه نبودن فرهنگ اخلاق، رشد عنان گسیخته گرانی و تورم در دولت‌های گذشته حقوق بگیران خصوصاً معلمان را که از بسیاری از پرداخت‌ها نظیر پاداش، حق مسکن و ایاب و ذهاب و پوشاک و کمک‌های ارضی و ارزی و نقدی و غیرنقدی بی‌بهره‌ بودند و با کاهش ارزش پول ملی 5/2 برابر از قدرت خریدشان کاسته شده است به مجلس، وزارتخانه و ادارات کل که آنجا را خانه خود می‌پنداشتند و وزیر و مدیرکل و نمایندگان را مدافع خود می‌دانستنند کشاند. رئوس خواسته‌های فرهنگیان توجه به معلمان است که در انقلاب پر شکوه اسلامی و دفاع مقدس پیش قراول بودند و تاکنون با صبر انقلابی وفاداری خود را به آنچه در پیدایش آن نقش آفرین بودند ثابت کردند اما گاهی به جای تحسین تحقیر شدند، به جای ارج و اجر دیده نشدند و گاه نه زیاد که زیادی دیده شده‌اند. آنها خواستار سهم خود در ارائه خدمت به حدود 14 میلیون کودک و نوجوان ایرانی می‌باشند. گرچه بعضی نهادها، بنیادها با توسل به لابی گری و فشار بر دولت سقف بودجه خود را افزایش می‌دهند ولی رشد بودجه آموزش و پرورش نامتناسب به خدمات و نقش آفرینی آنها است. از اینکه وزیر آموزش و پرورش را با محدودیت و تهدید به استیضاح روبرو می‌کنند و سخن از معلم در نطق‌ها نمی‌رود از اینکه رسانه ملی و نشریاتی خاص به جای توجه به معیشت و امور رفاهی و رسیدگی به مشکلات، معلم را به سخره گرفته گلایه‌مند بودند. در این گونه جلسات حضور چهره‌های سیاسی و اعضای انجمن‌های اسلامی و بانوان نشان از وحدت و حضور طیف گسترده بود. متانت معلمان تلاش قلیل افرادی را که می‌خواستند گردهم‌آیی‌ها را به سمت و سوی خاص سوق بدهند بلا اثر گذاشت و هیات مرکزی کانون صنفی معلمان در هدایت و سخنرانی موثر، حرکت جریان خاص را بلا اثر گذاشت. اکنون وظیفه دولتمردان و مسئولان آموزش و پرورش است از این نیرو و پتانسیل قوی حٌسن استفاده کرده و از انفعال خارج شوند و به معلم نگاه کنند. نمایندگان از دغدغه‌های فرعی به دغدغه اصلی مردم و نظام یعنی نسل امروز و فردا و چگونگی دانش و پرورش بپردازند، حتی امروز دیر است چه رسد به فردا!! چند روز قبل هم در جلسه‌ای با حضور نماینده یزد، مدیر کل و روسای ادارات، نمایندگان اقشار مختلف فرهنگیان با وزانت و در شأن معلمی خواسته‌های خود را مطرح کردند که قول انعکاس به مجلس و دولت داده شد.


روی خط آیینه شماره 401

ماجرای احداث فروشگاهی در خیابان آیت ا... کاشانی

عده‌ای از ساکنان کوچه علوی واقع در خیابان آیت ا... کاشانی یزد با امضای نامه‌ای به شرح زیر درخواست رسیدگی فوری به منظور جلوگیری از احداث فروشگاهی شده‌اند که بر خلاف ضابطه و با سرعت در حال تکمیل و بهره‌برداری می‌باشد.
برادر گرامی جناب آقای عظیم‌زاده
شهردار محترم یزد
سلام علیکم؛ همانطور که مستحضر می‌باشید شرکت تعاونی روستایی در حال احداث فروشگاه بزرگ در محل خیابان کاشانی– جنب کوچه علوی می‌باشد در حالیکه هیچگونه ضوابط شهرداری اعم از گذربندی و تامین پارکینگ ننموده است. علیرغم تذکرات و اقدامات بازرسی شهرداری منطقه دوم و علیرغم پلمپ دو درب از آن مجموعه کار احداث دنبال شده و در شرف تکمیل می‌باشد علیهذا اینجانبان امضاکنندگان (اهالی محل) پیرو مذاکرات حضوری با جنابعالی و بعضی از اعضای محترم شورا استدعا دارند با توجه به شرایط فعلی خیابانی کاشانی رسیدگی و اقدام عاجل مبذول فرمائید. رونوشت:1-شورای محترم اسلامی شهر یزد جهت استحضار و پیگیری پیرو مذاکرات حضوری.2-معاون محترم امور عمرانی استانداری یزد جهت استحضار و صدور اوامر لازم.


روی خط آیینه شماره 392

ضرورت یا عدم ضرورت ثبت جهانی بافت تاریخی یزد

محمدرضا کوچک‌زاده
آیینه یزد - ضرورت یا عدم ضرورت ثبت جهانی بافت تاریخی یزد احتراماً نظر به اینکه اخیراً ‌شنیده می‌شود بعضی به دنبال ثبت جهانی بافت تاریخی یزد هستند و برای این منظور مشاوری خاص با بودجه کلان اختصاص داده‌اند. برای اینکه با اینگونه اقدامات آینده شهر یزد و مردم نجیب و شریف آن با مشکلات و محدودیت‌های بیشتری مواجه نشوند، ضروری است قبل از هر گونه هزینه و اقدامی اصل قضیه یعنی ثبت جهانی انجام بشود یا نشود؟ مفید است یا مضر است؟ توسط دلسوزان شهر و کارشناسان بومی در همه زمینه‌ها و با جلب نظر معتمدین محلات، پس از بازدیدهایی میدانی از محلات نتیجه‌گیری و تصمیم‌گیری شود و از اعمال نظر افراد غیر بومی در رشته‌ای خاص جلوگیری به عمل آید، تا برنامه‌ریزی اصولی واقع بینانه و پایدار به دست آید. یقیناً ‌بعد از مشکلات مربوط به کم آبی شهر یزد – مشکلات مربوط به بافت تاریخی وسیع شهر اعم از مشکلات فرهنگی، اجتماعی، بهداشتی، ایمنی و امنیتی آن غیر قابل انکار است که باید برای آنها هر چه زودتر و اصولی‌تر چاره اندیشی شود. مسلماً‌ چاره کار ثبت جهانی و ایجاد محدودیت‌ و ممنوعیت بیشتر در این بخش از شهر برای شهروندان و مدیران شهری نیست، بلکه توجه بیشتر به بناها و مجموعه‌های باارزش با مقاوم‌سازی آنها در مقابل هرگونه زلزله احتمالی و ایستائی در وضع فعلی و سپس مرمت اساسی و مستمر آنها (با حذف اقدامات عمرانی غیرتاریخی از آنها) و همچنین نوسازی در بخش‌های کم ارزش و بی ارزش و فضاهای معطل مانده موجود با تملک و تجمیع و نوسازی مجموعه‌ای هماهنگ با بناهای مجاور به صورت مجموعه‌هایی با هویت فرهنگی است. بدیهی‌ است نوسازی‌های تکی و پراکنده فعلی آینده خوبی را برای شهر ترسیم نخواهد کرد. لازم به ذکر است که تاکنون فقط باغ دولت‌آباد به ثبت جهانی رسیده است و سایر بناهای با ارزش نظیر مسجدجامع، ‌امیرچقماق و غیره به ثبت جهانی نرسیده که اکنون بدنبال ثبت جهانی کل بافت باشیم. اگر چه هرگونه ثبت جهانی خود جای سئوال و تامل را دارد، ‌که نوعی ایجاد ممنوعیت است، نکند که با این کار محدویت‌های نظیر NPT را برای خود ایجاد کنیم و آیندگان را با مشکل مواجه نمائیم بعضی از مسئولان می‌گویند حفظ و نگهداری این بخش وسیع از شهر جفا به مردم یزد است. موضوع دیگر اینکه اخیراً ‌طرح جامعه حفاظت از بافت تاریخی یزد که با پیگیری و همت شورای اسلامی شهر در چند سال گذشته تهیه و به تصویب رسیده در کمیسیون ماده 5 لغو گردیده است که جای ابهام و سئوال را دارد که معلوم نیست با چه انگیزه و هدفی است؟! در حالیکه در تهیه آن طرح با تلاش فراوان سعی شد بخش‌های کم ارزش خشتی با قدمت کم حدود(60-50) سال در محله‌هایی نظیر کوچه حنا، ضلع شرقی بلوار نواب صفوی، بخش‌هایی از محله سرسنگ و آبشور و غیره از بافت تاریخی حذف تا به این ترتیب از مشکلات این محله‌ها کاسته شود (علاوه بر آن پیش‌بینی تعداد زیادی پارکینگ بزرگ و کوچک و اضافه کردن محله زردشتیان در ضلع شرقی بلوار بسیج از ویژگی‌های آن طرح بود.) اگرچه هنوز این گونه بناهای خشتی غیرتاریخی زیاد است از جمله در ضلع شرقی و شمالی باغ دولت‌آباد که می‌توان با حذف آنها و ایجاد شبکه‌ای دور باغ بر جاذبه و زیبایی آن افزود. نکته با اهمیت دیگر این است که بر اساس نظر شورای نگهبان هر گونه ثبت تاریخی منوط به کسب رضایت از مالکین آنهاست که تاکنون این اتفاق نیفتاده و ثبت ملی بافت تاریخی یزد در سال‌های گذشته هم از این جهت مشکل دارد. یکی از مشکلات اصلی زندگی در بافت تاریخی یزد کمی عرض معابر برای تردد خودرو است در راستای حل این معضل مدیران قبلی با ایجاد شبکه‌های جدید نظیر شبکه‌های مصلی، لرد‌کیوان، شاه‌ابوالقاسم(ناتمام)، فهادان، پشت‌باغ(ناتمام) لب‌خندق تا خیابان امام(ناتمام) شهیدان ادهمی، کمیته امداد، 18 متری کوچه بیوک(ناتمام) 18متری خرمشاه(ناتمام) و غیره عملکرد اصولی و قابل تقدیری داشته‌اند. چون تا حدود زیادی به حل مشکلات کمک کرده و بر جاذبه سکونت افزوده‌اند، پیشنهاد می‌گردد مسئولین فعلی نیز بر اساس طرح جامع حفاظت بافت تاریخی مذکور نسبت به تکمیل موارد ناتمام و ایجاد شبکه‌های جدید و تعریض معابر و ایجاد پارکینگ‌های بزرگ و کوچک پیش‌بینی شده در آن طرح اقدام نمایند تا رونق واقعی در این بافت اتفاق بیفتد. بدان امید که خداوند توفیق عنایت فرماید تا مسئولان در اموری که به خیر و صلاح و به نفع مردم دارالعباده است بیش از پیش گام بردارند.
توضیح: آیینه یزد آمادگی دارد با توجه به اهمیت موضوع نظرات دیگر خوانندگان را در این باره درج نماید.


روی خط آیینه شماره 391

یادها و اشک‌ها

سیدعلاءالدین آل داود
آیینه یزد - یادها و اشک‌هاسال‌ها پیش هر دو در کنار هم روی یک نیمکت سر کلاس درس می‌نشستند یادم نمی‌رود هر دو لاغر و رنجور بودند، در حالیکه مرتب سر کلاس درس در همه زمینه‌های درسی فعال و پر انرژی بودند اما در پس نگاه معصوم و آرام آنها دنیایی آکنده از درد و رنج بود.
بارها و بارها هر دو را می‌دیدم که همدوش و همراه از خانه‌های خود در آن سوی تپه‌های بالای ده وارد کوچه باغ‌های منتهی به مدرسه شده و آرام آرام به صدای خش‌خش برگ‌های زرد و نارنجی انارستان‌های ده خیره شده بودند و در دل کوهسار رویاهای کودکانه خود به فقر پدر و رنج مادر و تفاوت‌ها و تبعیض‌های زندگی فکر می‌کردند.
یادم نمی‌رود روزی را که یکی از همکاران مقطع بالاتر سئوالی از درس ریاضی مطرح کرد تا حل کنم، از دانش‌آموزان خواستم که به مطالعه مشغول شوند تا من به مسئله فکر کنم. جعفر دو سه بار خواهش کرد تا مسئله را برای دانش‌آموزان هم مطرح کنم ولی چون عصبانیت را از چهره‌ام خواند سکوت کرد، به جواب که رسید سئوال را برای دانش‌آموزان نیز مطرح کردم جعفر تنها کسی بود که بدون معطلی به جواب رسید.
این موضوع به عنوان یک خاطره شیرین هرگز از ذهنم پاک نشده، جعفر از نظر مسائل آموزشی با کمی فاصله برتری نسبت به دوست خود همچنان در کلاس پیشگام بود هر دو بعد از پایان امتحانات نهایی رهسپار مدارس خاص گردیدند و گاه گاهی از احوالشان با خبر می‌شدم تا اینکه دوستش مدارج علمی را پله پله طی کرده و جز نفرات برتر المپیاد انفورماتیک کشور از دست مقام وزارت جایزه خود را دریافت نمود و پس از اتمام دوره دکترا از یکی از دانشگاه‌های داخلی با بورسیه دولت کانادا، عازم آن کشور شد و سرنوشتش چون بقیه المپیادهای کشور رقم خورد و هنوز هم هر از چند گاهی اینجانب را مورد لطف قرار داده و جویای احوالم می‌شود و...
سالیان نسبتاً زیادی بود که از دوست دیرینش خبری نداشتم و پیش خود می‌گفتم جعفر دعوت کدام دانشگاه خارجی را اجابت کرده و بدون سروصدا ترک دیار گفته؟ تا اینکه در یک غروب سرد پاییزی فریادهای «آقا آقای» آشنایی مرا به خود آورد وقتی خوب نگاه کردم چهره آشنا و تغییر کرده جعفر را دیدم و هر دو پس از احوالپرسی از بدی روزگار و سرنوشت انسان‌ها گفتیم.
جعفر برایم تعریف کرد تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده و به انجام امور کشاورزی پدر مشغول است
چون چهره‌ام حکایت از تعجب و پرسش‌های بی‌شمار داشت. ادامه داد که پدر روزی در خلوت خانه مرا صدا زد و گفت: که در اثر کهولت و بیماری قادر به انجام کارهای کشاورزی نیست و چون به جز این چند قطعه زمین کشاوزی منبع در آمد دیگری ندارد و... اشک‌های پدر هر دو را به سکوت، سکوتی معنادار وادار کرد،
سئوال کردم مشکل را با بهزیستی یا نهادهای مشابه دیگر در میان نگذاشتید؟
گفت: چرا بعد از تشکیل پرونده و رفت و آمدهای زیاد ما جزء خانواده‌های برخوردار تشخیص داده شدیم و این طور ادامه داد که توفیق اجباری سرنوشت مرا چنین رقم زد که به جای کلاس درس دانشگاه و زندگی مرفه‌شهرنشینی در روستا به کار کشاورزی بپردازم.
در حالیکه آرام آرام خورشید در پس کوه‌های مغرب پنهان می‌شد همراه با غروب آفتاب اشک‌های جعفر بر چهره رنگ پریده و غمگینش می‌غلتید و به زمین می‌افتاد، آخرین کلامش را چنین بیان کرد:«من ایرانی‌ام اما نمی‌دانم شهروند درجه دو و سه هم هستم یا نه؟!


روی خط آیینه شماره 390

لطفا‌ تامل فرمایید

محمدعلی وزیری

آیینه یزد - لطفا‌ تامل فرماییدمرگ خواننده جوان مرتضی پاشایی هوادارانش را به سوگ نشاند و علیرغم عدم صدور اعلامیه و دعوت، حضور گسترده مردم عبور مرور در بخشی از خیابان‌های تهران و چند شهرستان دیگر را مختل کرد و در داخل و خارج کشور سوگمندانش را سیاهپوش نمود. این رخداد سئوالاتی را به ذهن می‌آورد که با شما مطرح می‌گردد:
این اقبال مردم به چه معناست؟ آیا این حضور پیام‌های دیگری هم دارد؟ جامعه شناسان باید تامل و کاووش نمایند.
آیا لازم نیست برنامه‌ریزان تدبیر و تامل و بازنگری در عملکردها بنمایند؟
حتی بعضی از رسانه‌ها و اهل قلم هم با نگاه تحیر به ماجرا نگریستند. شاید آن مطبوعات هم از بس در جناح و سیاست غرق شده‌اند از مزاج و مذاق جامعه خصوصاٌ قشر جوان دوره شده‌اند؟
ولی مسلم است آنچه صدا و سیما و تریبون‌داران و بعضی از رسانه‌های کاغذی و مجازی تبلیغ و ترویج می‌کنند با بدنه جامعه فاصله دارد و در عصر انفجار اطلاعات، خود مردم تصمیم می‌گیرند خصوصاً جوانان که چیزی را با زور نمی‌پذیرند و بر عکس آنچه بر آنها تحمیل شود را قبول نمی‌کنند؟
در این ماه‌ها و سال‌ها به ویژه چند روز منتهی به این ماجرا افراد دیگری از قشرهای مختلف دیگر هم مبتلا به سرطان بودند و فوت نمودند علیرغم انکار بعضی از دست اندرکاران دولتی بیماری سرطان عنان گسسته می‌تازد و خانواده‌ها را عزادار یا از هستی ساقط می‌کند.
این در حالی است که بعضی از مسئولان از نمایندگان و یا گویندگان بیشتر از رسیدگی به موضوع سلامت جامعه به ساپورت پوشان و زلف بیرون اندازان و نگهدارندگان حیوانات خانگی می‌پردازند.
راستی آمار مرگ ناشی از سرطان بالاتر نرفته است؟
عوامل این افزایش چیست؟
چه عامل یا عوامل جدیدی به چرخه زندگی مردمان در این چند دهه افزوده شده که آمار مرگ‌های زودرس را افزایش داده است؟
آب و هوا و غذا، نحوه زندگی، دغدغه‌های فکری، نارضایتی از وضع زندگی، ابهام از آینده، پارازیت‌ها و تششع‌ها، تخریب محیط زیست و دگرگونی در زندگی‌ها!!
راستی این سئوالات ذهن شما را هم درگیر کرده یا فقط توهمات نویسنده این سطور است؟


پرسش، بی پرسش،آن هم از شهرداری یزد!

پرسش، بی‌پرسش،آن هم از شهرداری یزد!

آیینه یزد - پرسش، بی‌پرسش،آن هم از شهرداری یزد!جناب مدیرمسئول سلام، سلامی چو بوی خوش آشنایی الهی به سلامت و در کمال عین عافیت بوده باشید.
اگر از باب ذره‌پروری جویای حال این حقیر سراپا تقصیر باشید عرض می‌کنم: بدک نیستم، با لطف خدا نفسی می‌آید، می‌رود و این حال و روز تا روزی که برود و نیاید کماکان ادامه دارد.
اما در شماره 386 مورخ 30/7/93 در ستون انعکاس آیینه سئوالاتی از شهردار و شهرداری کرده بودید که البته از سر درد و دردمندی بود وحال و هوای دغدغة رفاه مردم داشت لیکن این برای معلمی ساده لوح چون من پرسشی را تداعی کرد و آن اینکه آیا طرح این سئوال‌ها و انعکاس آن در جرایدی چون آیینه آن هم به قلم معلمی که قریب 50 سال است قبل و بعد از انقلاب از بوتة آزمون و امتحان، سالم و سرافراز بر آمده به جا و به موقع بوده است؟!!
بی‌پیرایه عرض کنم از روز اول انتشار آیینه تاکنون چه میزان از سئوالات مطرح شده پاسخ داده شده یا وقعی به آن نهاده شده است؟!
سئوال مهم تر اینکه مسئولان محترم خود را موظف به پاسخگویی می‌دانند یا خیر؟!
بالاتر از همه اینکه مردم عموماً و مطبوعات خصوصاً ‌تا چه اندازه حق سئوال کردن دارند؟! و کدام یک از مسئولان باید پاسخ پرسش‌ها را بدهند؟
مورد دیگر اینکه اگر ارباب جراید سئوالی دارند آیا این حق را دارند که بی مقدمه وخارج از تشریفات آن را مطرح کنند و بلافاصله هم انتظار جواب داشته باشند یا نه همینطور چکی است. همکاری به اینجانب گفت: شهردار یزد را در فرودگاه دیده و بی هیچ ملاحظه‌ای از«زیرگذر» میدان ابوذر پرسیده اما جواب قانع کننده‌ای نشنیده است!! و صد البته وقتی رعایت مصلحت نمی‌کنند آن می‌بینند که دیدند! و چه خوش گفته آن دردمند دنیا دیده هر که آن کند که نباید آن بیند که نشاید! همه‏ی نوشته...

همایش زمزمه محبت

همایش زمزمه محبت

محمد علی وزیری
آیینه یزد - همایش زمزمه محبت  محمد علی وزیری در روزهای پایانی مهر، شمیم و زمزمه محبت، معلمان پیشکسوت را به مجلس بزرگداشت گردهم آورد.
با همت هیات مدیره کانون بازنشستگان آموزش و پرورش استان یزد و حمایت و همکاری اداره کل آموزش و پرورش جلسه‌ای فاخر، وزین و با شکوه در سالن معلم شهید دکتر سیدرضا پاک‌نژاد «پردیس دانشگاه فرهنگیان» با حضور گرم استاندار و تعدادی از معاونین، مدیران کل استانداری، مدیران کل ادارت، ‌اعضای شورای شهر، مدیران کل سابق آموزش و پرورش، معاونین و روسای ادارات و دوایر تابعه که بیانگر احترام به جلسه و حضار بود تشکیل شد.
دکتر صافی مشاور وزیر و رییس هیات مدیره کانون بازنشستگان کشوری حامل پیام مقام وزیر آموزش و پرورش به این همایش و میهمان ویژه مراسم بود. وی طی سخنان خود این مراسم را همانند سال قبل ویژه و بی‌نظیر در کشور خواند و ابعاد و نحوه تکریم پیشکسوتان را بر شمرد.
حضور در مجالسی که صبغه فرهنگی دارد و در ارتباط با آموزش و پرورش است، روحیه قدردانی و تواضع سیدمحمد میرمحمدی استاندار یزد در برخورد با معلمان آن هم در بوسیدن دست دبیر خود متبلور شد، در این حال پیشکسوتان فرهنگی در حالی که قیام کرده بودند با تشویق ممتد خود احترام و محبت قابل تحسین استاندار را جواب دادند.
در این مراسم اساتید بزرگوار داوودی، متالهی اردکانی، شیرسلیمیان «برادر دو شهید بزرگوار و مولف 6 جلد کتاب» و خانم‌ها موسوی‌زاده و مرات که طی دو دهه در برگزاری مراسم یاد یاران و تجلیل از پیشکسوتان فعالیت داشته و همچنین محمدفاضلی فرهنگی بازنشسته و مدیرمسئول روزنامه یزد امروز، رضا سلطان‌زاده اولین مدیر کل آموزش و پرورش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و مدیر مسئول آیینه یزد با اهدای گل از سوی سیدمحمدمیرمحمدی استاندار مورد تقدیر قرار گرفتند.
ورود سپید مویان سپید روی به مراسم شکوه خاصی داشت و یادآور ورود یکایک آنها به مدارس در سال‌های نه چندان دور بود. دیدار پس از سال‌ها دوری و روبوسی و تجدید خاطره با همکاران سابق از جلوه‌های چشم‌نواز مراسم بود.
با بیانات جذاب و شیرین مجری توانای مجلس علی‌اصغر‌حسینیان که مدال افتخار آفرین خانواده معزز شهدا را نیز بر سینه دارد و دیگر سخنوران مجلس از تلاش‌ها و مساعی یکایک مسئولانی که در مسیر تحقق خواسته‌های فرهنگیان به ویژه پیشکسوتان فرهنگی گام بر می‌دارند سپاسگزاری به عمل آمد.


تعطیلی پنج شنبهها و ارزشیابی توصیفی

تعطیلی پنج شنبه‌ها و ارزشیابی توصیفی

آیینه یزد - تعطیلی پنج شنبه‌ها و ارزشیابی توصیفی سید علاء الدین آل داودسید علاء الدین آل داود *
چندی پیش هیاتی از مسئولین وزارت آموزش و پرورش، سفری به آن طرف اقیانوس‌ها (ژاپن) داشتند و ماحصل بازدیدهای خود را در یک کتابچه با تیراژ بسیار پایین منتشر کردند یک جلد از آن نصیب اینجانب شد و ای کاش نمی‌شد!
یکی از افتخارات مسئولین ژاپنی این است که می‌گویند: «با اینکه توانایی داریم تا همه امکانات را به تمام روستاها و نقاط دور افتاده ببریم ولی این مهم را قبل از حل معضل بیسوادی و حل مشکلات فرهنگی وتبعات اجتماعی آن به انجام نمی‌رسانیم».
در این راستا به یاد مصاحبه یکی از مسئولین اجرایی دولت دهم افتادم که با افتخار بیان می‌کرد قیمت سیم کارت را به دو سه هزار تومان رسانیدم در هر دکه و فروشگاهی هم در دسترس می‌باشد، بدون توجه به مشکلات اجتماعی آن!
در یک آن (لحظه) در افکار پریشان خود آموزش و پرورش ایران و ژاپن را با هم مقایسه کردم که ژاپن به برکت آموزش و پرورش پویا و توانمند خود چه بود و چه شد؟! و ما کجاییم و چه می‌کنیم؟!
جالب اینکه در ژاپن بالاترین مزایا و منزلت اجتماعی برای فرهنگیان شاغل و بازنشسته در نظر گرفته می‌شود، بدون اینکه کارت منزلت داشته باشند! در حالیکه ما از منزلت، تنها، کارتش را داریم! همه‏ی نوشته...