سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هفته نامه آیینه یزد

آمیرزا قلمدون در آیینه

نامه‌ای به سبد کالا !!!

سبدجان عزیز: سلام عرض می‌کنم آرزو دارم حالت خوب باشد از احوالاتم جویا شوی ملالی نیست به جز دوری از فیض حضورت که آن هم امید می‌رود هرچه زودتر دیدارها تازه گردد.
اما، سبدجان: من و دوستانم از تو گله هایی داریم که هیچ انتظار نمی‌رفت بین ما و تو این مسائل مطرح باشد.
سبدجان: در اولین دوره ات اجناس بُنجُل و ته مانده‌های بازار و چای بال که هنوز در همه خانه‌ها موجود است به ما خورانیدی ما را تا سرحد امکان درجامعه حقیر کردی مدتها بعضی از مقامات مسئول را جهت پیگیری و دلخوش کنی، سرگرم نمودی دستت درد نکند آخر مگر ما چه هیزم تری به تو فروخته بودیم؟ و یا چه دست نشسته‌ای در سبد تو کرده بودیم؟
سبدجان:در دومین دور هم وضع تو بهتر از اول نبود اگر کمی هم مهمتر بود چنگی به دل نمی‌زد.
سبدجان:اصلاً ماخیال می‌کنیم اسم اصلی تو 3 بَد بوده است خوبی در تو وجود نداشته زیرا در دفعه سوم هم که قرار بود در ماه مبارک رمضان به دست ما برسی و اسمت را سبد کالای رمضان گذارده بودند دوباره چطور شد که در آخرین روزهای ماه مبارک آن هم به صورت نیم بند خودت را نشان دادی؟ به قول مشهور
«دو بار» بدی کردی ودیدی ثمرش را
نیکی چه بدی داشت که یک بارنکردی
آخر می‌دانی ما 8 سال بر سر سفره انتظار نظام هماهنگ نشسته ایم و کاملاً رمق مان گرفته شده است امسال با وعده، وعیدهایی که داده شد فکر می‌کردیم با خوردن محتویات سبد کالا در موقع سحر و افطار رمقی خواهیم گرفت و توان آن را خواهیم داشت که احکام خود رادریافت نمائیم اما سبد جان تو قصور کردی کوتاهی نمودی و نسبت به همه ما کم لطفی روا داشتی.
در این حال هم باید محتویات تو را به نیت قضا بخوریم که ثواب ادا را نخواهیم داشت و هم هنوز بر سر خوان اجرای نظام هماهنگ به انتظار بنشینیم و قضاو قدر را نظاره گر باشیم.
به امید جواب نامه همراه با مرغ و کره (یا گوشت تایلندی)