برای سه عکس ماندگار که در یادها می ماند...
برای سه عکس ماندگار که در یادها میماند...
عصرایران؛ احسان محمدی: در یکی دو ماه گذشته عکاسان در ایران سه جریان خبری بزرگ راه انداختند. اول انتشار عکس هایی از سلفی گرفتن جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی سوژه شد و بعد هم عکسهای زنان سوری در ورزشگاه آزادی و صورت به تاراجِ سرطان رفته علیرضا رجایی روی تخت بیمارستان که قلب هر انسان آزادهای را مچاله میکرد! کدام فیلم، موسیقی، یادداشت و حتی «صدا» در این مدت به اندازه این چند فریم عکس در داخل کشور موج ایجاد کرد و بحث آفرید؟ (فیلم دستگیری شهید محسن حججی البته که تاثیرگذار بود اما در خارج از کشور و توسط زامبیهای داعش تهیه شده بود) در چند سال اخیر و به مدد تلفنهای همراه تقریباً همه عکاس شده ایم. هنگام بازدید از موزه ها، آثار باستانی و گردشگاههای طبیعی بیشتر افراد به جای لذت بردن از آنچه برای دیدنش آمدهاند مشغول عکس گرفتن از خودشان هستند. آنها عکس میگیرند و بعد از بازگشت و نگاه کردن به عکس ها، تازه متوجه زیبایی جایی که رفتهاند میشوند! البته برخی فقط به این نیت میروند که عکس بگیرند و بگویند آنجا را هم دیده ایم!
در شبکههای مجازی آنجا که کاربران «بیو» یا اطلاعات فشردهای در مورد خود مینویسند، «عاشق عکاسی» یا «عکاس» یکی از پرطرفدارترین موضوعات است. با کمی اغراق میشود نوشت که در چند سال اخیر در کنار نوتلا و پیتزا، فروش دوربینهای عکاسی هم رونق عجیبی گرفت اما عکاسان حرفهای میگویند؛ صرف داشتن دوربین کسی را عکاس نمیکند! شاید این حرف را برخی حمل بر خودستایی و ترس از اینکه «دست زیاد نشود» بدانند اما واقعیت این است که میشود یکبار یک عکس فوق العاده گرفت اما برای استمرار در عکاسی و خلق کارهای ماندگار باید مثل هر حرفهای آموزش دید، خون جگر خورد و ذره ذره پیشرفت کرد. آنها که به واسطه ژن خوب یا با آسانسور در عرصههای هنری بالا میروند، خیلی زود فرو میافتند و لاجرم هر که بالاتر نشست، استخوانش سخت تر خواهد شکست. با این همه عکاسان کمتر دیده میشوند. به نظر میرسد آنها به طبقه شغلهای فروتنانه تعلق دارند. بیشتر آینه داری میکنند. خودشان پشت دوربین هایشان کز میکنند و قایم میشوند و ماجراهایی را ثبت میکنند که گاهی همپای کتابهای جامعه شناسی یک کشور را تکان میدهد. چه مقاله و نوشتاری میتوانست به اندازه آن چند عکس از موگرینی و نمایندگان سطح نازل رفتاری برخی از وکلای مجلس را به نمایش بگذارد؟ در سالهای گذشته چند صد مقاله در خصوص چرایی محروم ماندن دختران ایرانی از حضور در ورزشگاهها نوشته شد اما کدامیک اندازه آن چند عکس از دختران روسری گشاده و خوش بر و رو و آزاد سوری که در ورزشگاه «آزادی»، کاملاً «آزادانه» تیم شان را تشویق کردند توانست این تضاد و نابرابری را به چالش بکشد؟ در مورد عکسی که از علیرضا رجایی روزنامه نگار و منتخب روزنامه نگاران در انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران در شبکههای اجتماعی منتشر شد دوست و دشمن لب گزیدند. اگر کسی را میشناسید که از دیدن آن مرد محجوب و رنجور و لب گزیده و خاموش، شادمان شده، برای نجات بشریت او را به یک روانپزشک معرفی کنید. آن عکس در خود تلخیهای فراوانی را نشان میداد. کدام مشت گره کرده، مقاله آتشین، سخنرانی کوبنده و شعر و مویه اندازه آن عکس میتوانست روح آدمی را خراش دهد و «آینه عبرت» شود؟ مک لوهان میگفت رسانه همان پیام است. با این نگاه میشود گفت عکس به تنهایی یک رسانه است. به عکاسان خوب و جسور و فروتن کشورمان که برای ورودشان به مجلس هم مانع میتراشند خدا قوت بگوییم.