هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 467

تکمیل «تک کارت»

حتما شنیده‌اید که معلمان البته به غیراز بازنشستگان فراموش شده باید به سایت... مراجعه و تک کارت تکمیل کنند. تک کارت همان نامه اعمال واسناد سجلی‌شان است، پس زبان دراز استدعا دارد هرچه سریعتر به سایت مراجعه کنید و فرم‌های مربوط به دریافت «تک کارت» فرهنگیان را تکمیل نمایید. می‌پرسید اگر اقدام نکنند چه می‌شود؟ عرض می‌کنم عدم ثبت نام تک کارت منجر به عواقب ذیل میگردد: دریافتی‌های زیر حذف می‌شود:
هزینه‌ی استخر، هزینه‌ی سفر خارج، هزینه‌ی پوشاک، هزینه‌ی خوراک، هزینه‌ی مسکن، هزینه‌ی ورزش فرزندان، هزینه‌ی ایاب و ذهاب، پاداش پایان سال، هزینه‌ی لوازم التحریر و پول سینمای فرزندان، پاداش‌های میلیونی در مناسبت‌های مختلف، دریافت وام‌های سیصد میلیون تومانی بدون بهره، دریافت وام‌های پانصد میلیون تومانی با بهره‌ی چهار درصد، هزینه‌های درمان رایگان، اجاره‌ی مسکن برای فرهنگیان مستأجر، هزینه‌ی حمل بار و اثاث منزل هنگام جابجایی مستأجرین فرهنگی، کمک هزینه‌ی تحصیل فرزندان، بلیط نیم‌بهای هواپیما برای سفرهای خارجی، بلیط رایگان هواپیما برای سفرهای داخلی، استفاده از پلاژها و ویلاهای اختصاصی فرهنگیان در سواحل شمال و جنوب، استفاده از هتل‌های پنج ستاره در ایام نوروز و سایر تعطیلات، دریافت دلار نیم بها در مسافرت‌های خارجی، پرداخت هزینه سمینارهای دسته‌جمعی در کشورهای اروپایی و شرق و غرب آسیا.
اینها بخشی از عواقب سهل انگاری می‌باشد. بدیهی است همه عواقب برعهده‌ی فرهنگیانی می‌باشد که به موقع ثبت‌نام نکنند!!.

زبان دراز


طنز شماره 466

تعارفات ما!!

معمولاً تعارف کلامی از ویژگی‌های ما ایرانیان است. مثلاً مرتب می‌گوئیم: قربان شما، فداتون بشم، خانه خودتان است وکوچه و بازاری آن، چاکرم، نوکرم یا غلومتیم، بدخواه، مدخواه نداشته باشی. معمولاً هم این تعارفات عملی نمی‌شود، بفرمایید یعنی کشک و صدالبته بعضی ‌از سیاسیون که طرفدار هدف وسیله را توجیه می‌کند، می‌باشند درموقع انتخابات و معمولاً از یکسال قبل از آن شروع به تعارف و قربون صدقه رفتن ملت و مردم می‌کنند اما آن تعارف و تکریم که شامل معلمان و اوج آن بازنشستگان می‌شود ازهمه جالب‌تر است. گفته می‌شود: استاد پیشکسوت، صاحب تجربه ولی وقتی بازنشسته شدند مصیبت بود پیری و نیستی یعنی نه پستی و نه کلاسی. همان تعارف زبانی. یکی از بزرگان آن‌وری که مقام معلم و بازنشستگان را تا آسمان بالا برده و نهایتاً هم با تأسف از وضع معیشت آنها به صحرای «کربلای امروز» زده و گفته بود خجالت نمی‌کشند حقوقشان بیست برابر بازنشستگان آموزش‌وپرورش است. به دوستی که با خنده و غرور این نوشته را نشانم داد گفتم: هنوز هم اینها را باور میکنی. گفت: میدونم!! ولی بگذار بگوید. دارم عمق و وسعت گفتارهای این چنینی را اندازه میگیرم تا خوانندگان آیینه چگونه قضاوت کنند؟

زبان دراز


طنز شماره 465

هردو فیش است اما این‌کجا وآن‌کجا؟

جدیداً عده‌ای می‌گویند فیلی برای جلب نگاه‌ها به آسمان هوا کردند که تبدیل به سرگرمی شود تا گرسنگی وتشنگی رمضان!!! یادشون بره یا نپرسند چطور شد؟ یاچرا اینطور نشد!!؟؟ و آن ارائه فیش حقوق‌های نجومی بعضی از مدیران وهیات مدیره‌ها و... بود که شاید باعت خجالت وسرافکندگی بعضی آدم‌های حریص شود البته اگر آن تیم که دکل را با جایش بردند معنی این کلمه را بدانند. اما زبان‌دراززاده با شنیدن این خبر فیش‌ها وخجالت زدگی، دست به پژوهش زده و کار را با والده‌شان که عیال حقیر باشند شروع کرده بود. از ایشان پرسید تا حالا فیش زبان‌دراز را دیده‌ای که در جواب فرمودند: خیر از روز اول که بابام یعنی عالیجاه پدر زن زبان دراز خواستار ارائه مدارکی شده بودند زبان‌دراز کل مدارک را آورده بود الا این فیش وهربارهم که پرسیدند و پرسیدیم صورتش سرخ میشد وسرش را به زیر می‌افکند این سرنخ وتایید رییس کمیته تحقیق و بازرس کمیته یعنی خواهرزن حقیر که به قطعیت اعلام کرد باید فیش حقوق زبان‌دراز که معلم و مدیر هم بوده است افشا شود. حالا دو سه روز پس ازاین حکم بنده ناچار شدم پس از چهار دهه مخفی کاری آخرین فیش که خوشبختانه شامل افزایش سنواتی که درصدش دو برابر تورم جدیداً یک رقمی شده می‌باشد و سه ماه معوقه افزایش هم در آن درج شده را افشا کنم که همه تحقیق‌کنندگان فهمیدند چرا شرمسارم؟ چه شنیدم وچه دیدم...که...؟!

زبان دراز


طنز شماره 464

وقتی وزیرکشور رتبه زبان دراز را از او می‌گیرد

به عقیده علیا مخدره «همسر بانو» و فرزندان، دست و پا چلفتی‌تر و بی‌عرضه‌تر از زبان دراز خدا مردی را نیافریده چراکه ازفرصتها استفاده نکرده و این سرکوفت زدن‌های مکرر او را دچار بیماری خود بی‌عرضه پنداری کرده بود وداشتم خودم را مثل بعضی از فیلم‌ها با موزیک متن غمگین در افق گم می‌کردم که شاهد از غیب رسید و وزیر داخله فرمودند سه نفر فوق لیسانس جوان بیکار در خانه دارند من هم دوان دوان رفتم خانه و مثل عکس ا... وردی خان که بندر گامبورن را از پرتغالی‌ها پس گرفته بود تیتر روزنامه را به «عیالات متحده» یعنی همان (زن وفرزندان زبان دراز) نشان دادم و گفتم: بالاخره یکی پیدا شد پست ومقام داشته و سه نفر بیکار هم در خانه داشته باشد. درحالیکه پیرمردهای نود ساله و مسن‌تر و صغیرتر چندین پست دارند که زبان دراززاده کوچک پرید وسط حرفم و گفت: وزیرکشور بهتر نبود عضو شورای شهر فلان شهر می‌شد تاعلاوه بر جهانگردی و... بچه‌اش مدیرعامل فروشگاه و یا استخدام در مدارس غیرانتفاعی ویا موسسات وابسته استخدام بشود؟ البته این دفعه نتوانستم تو دهنش بزنم چون پشت‌سر والده‌اش قایم شده بود و به راستی سر خودم درمعرض خطربود یعنی به‌عرض خوانندگان آیینه برسانم: عفو فرمودم...!!

زبان دراز


طنز شماره 463

سفرنامه «ناصر خاسر»

در اواخر شعبان المعظم سنه هزار و چهارصد و هفده به دارالعباده یزد وارد شدیم براساس رسم الخط نیای بزرگوار که وی از «ابن بطوطه» نقل کرده بود که گفته میشود! تحولات چنان به کندی انجام می‌شود که گویی از آن زمان شهر ایستاده بود تا تازه واردی گم نشود و نیاز به گرفتن نشانی نباشد، پس اندر شهر شدیم، شهری خشتی یافتم که اهتمام شده بود هرچه خشت و خاک و کاه گل است بتنبانند و آهن و بتن برفرازند. راهنما می‌گفت چندی است این روند کند شده است پس به میدان شهر اندر شدیم راهنما گفتی رکورد سرعت ساخت وتخریب وبازسازی اینجا ثبت «گینس» شدی وعجب اینکه هیچکس آخر آن ندانستی. مردی میانسال آنجا بود از اسم آن میدان پرسیدم او آن را میدان (ملل واصناف)یا امیرچقماق سابق نامید از این جهت که از هر اتباع خارجی وداخلی نمونه‌ای واز هر پیشه‌ای کاسبی دکان زده است، از پشمک و ترمه تا جگر وشکنبه از سیگار و توتون قلیون تا اغذیه عربی وبند تنبون، از سنتی وقدیمی تا مدرن وجدیدی. چون عزم رفتن به محل تاریخی دیگر کردیم همراه مان گفت در تواریخ از منار و مسجد ذکری شده بود آن را ندیدیم گفتمش آنقدر دیدنی شنیدنی وچاله چوله ومانع بود که آن به چشم نیامد آنگاه از آنجا رفتیم تا در محلی بیاساییم که دراین شهر، مهمان پذیر قدم به قدم به وفور یافت شدی.

زبان دراز


طنز شماره 462

ارزان خورتر بی اثر می‌شود؟

خدا اموات همه را بیامرزد، ابوی می‌فرمودند هر اتفاقی که می‌افتد خیری در آن است مثلاً همین هک شدن سایت اداره ثبت احوال واداره آمار، اینطور با خشم نگاهم نکنید به خیرالامرش توجه فرمایید. می‌فرمایید چه خیری؟ عرض می‌کنم: اولاً این آمار حبس شده بالاخره آزاد شد ثانیاً اینکه یکی پیدا می‌شود که به ما بگوید بارک‌ا...‌احسنت چه طاقتی، بنازم که این کمر زیر بار فقر وگرانی وخجالت زن وبچه خم شده اما نشکسته است! تازه منت دولت را که یارانه ات می‌دهیم و نسبت به بورکینافوسو و قبیله (ماتا با تا) در قلب جنگلهای آمازون ارزان خور تر هستید بی اثر می‌شود. ضمناً شاید اشتباهی صورت گرفت تا این سند چهار متر زمین آخر عمری به نام امثال این زبان درازان خورد، حالا بالای شهر نشد حداقل حومه خلدبرین یعنی همان آرامگاه ابدی هم خوب است.

زبان دراز


طنز شماره 461

مسابقه هوش

باتوجه به رسیدن فصل امتحانات داخلی و نهایی خصوصاً امتحانات ورودی بعضی از مدارس غیر دولتی که آمار داوطلبان ورود به مدرسه شان وسیله‌ای برای گذاشتن طاقچه بالا شده، « یکی می‌گفت روایت هم مختلف است شماره‌ها را به جای 1 تا 100 از دو هزار شروع کرده بودند» زبان دراز هم پرسشی مطرح می‌کند و سوال این است که با دیدن تصویر بعضی از مقامات وزارت متبوع کدام سوال به ذهنتان می‌آید؟ و چه کسی خوشحال می‌شود؟
س: طرح افزایش حقوق و مزایای معلمان در مقایسه با پرسنل بعضی از شرکت‌های دولتی و نهادها
ج: معلمان و فرزندان آنها
س: طرح کیفیت بخشی و افزایش آموزش و توجه به پرورش
ج: ملت ایران
س: طرح ارتقای سلامت و رفاه بازنشستگان فرهنگی
ج: بازنشستگان فرهنگی
س: پرداخت معوقات و دیون عهد دقیانوسی به صورت قطره چکانی و قسطی
ج: طلبکاران معلمان به خصوص بانک‌ها که خودشان واریز نکرده بر می‌دارند

زبان دراز


طنز شماره 460

اندر قصه وکلا و پارتی شبانه

گرفتند و بردند!! پس اعتبار نامه‌شان چه می‌شود؟
هنوز دعوای دولت و مجلس بر سر عدد 18 یا 17تمام نشده است که مجدداً عده‌ای را دستگیر کردند!!
از کدام حوزه بودند؟ آنجا در پارتی چه می‌کردند؟ وای وای!!
فکر نمی‌کنید نقشه بوده؟ پاپوش درست کردند؟ صحنه‌سازی کردند!!
یکی می‌گفت: این 20 درصد نماینده جبهه و دسته‌ای که بیشتر از دسته دیگر اعم از باند تندرو و باند کندرو است تا به ‌کمتر از 20 درصد تبدیل نشود مرتب بهانه پشت بهانه، رد صلاحیت پشت سر رد صلاحیت است که می‌آید!!
جان‌ خودم زیر سر همان‌ها می‌باشد. فیلم است! وای وای!!
در این حال صدای سلطان آیینه از پشت میز باستانی و آهنی چند ده ساله قبل خودش بلند شد که می‌گفت: هیچکس نیست این زبان‌دراز را از برق بکشد؟
دوباره آسمان به ریسمان می‌بافد، یک کلاغ چهل کلاغ می‌کند! خبر دستگیری تعدادی وکیل دادگستری در پارتی شبانه چه ربطی به وکلا و نمایندگان مجلس دارد؟چه ارتباطی به تعداد چپ و راست دارد؟ بحثی از کمتر یا بیشتر شدن 20 درصد و درصد این و آن نیست من که خود به خود به جای از برق کشیده‌ شدن (فیوز پرانده بودم)!!
مطلب را گذاشتم روی میز تحریریه و الفرار...!!!

زبان دراز


طنز شماره 459

عادت به زورگیری

همینکه می‌گویند: «زورگیری» در ذهن‌ها فوراً یک یا چند مرد قوی هیکل مسلح به سلاح سرد یا گرم مجسم می‌شود که ناگهان جلوتان سبز می‌شوند و هرچی نقدینگی و شیء ارزشمند همراه دارید می‌گیرند و به جای رسید و تشکر دوتا سیلی به صورت و چهارتا اردنگی می‌زنند و می‌روند.
اما دور از جان شما بلاتشبیه در مثل مناقشه نباشد، موارد مشابه هم داریم که فی‌نفسه همان است که به شکل متمدنانه و در قالب داوطلبانه و به ظاهر قانونی صورت می‌گیرد. به طور مثال عرض می‌کنم همین بیمه‌ها اعم از بدنه و سرنشین و افراد تحت تکفل و اخیراً آتش‌سوزی و سرقت که بیمه شدن آن هم مانند آش کشک خاله شده است و از اینکه دلمان بخواهد یا نخواهد ندارد. به اجبار بیمه شده باید پول بدهد اما بیمه کننده وقت اجرای تعهد هیچ زوری و اجباری ندارد. صد البته معامله‌ای سودمند است قبول ندارید شاهد آن همین فیش حقوق و عیدی و پاداش مدیران و هیات مدیره بیمه مرکزی که بیانگر سودآوری است البته شکل لطیف و دلخواه هم دارد که نوع روزمره آن است یعنی «سروربانو» هنگامی که قصد خروج از منزل دارید با ناز اسم کوچکت را صدا می‌زنند و می‌گویند صبر کن با تو کار دارم! تا کله چرخ داده‌ای از هستی ساقط شده‌ای!! البته عوارض بلدیه و شاهراه‌ها و آبونمان‌ها و دیرکرد اقساط و سود وام‌ها و.. .. فهمیدید در روز چندین بار به چنگ (خف‌گیران) می‌افتیم؟ آیا توانستم طعم تلخ زورگیری را از اذهان دور کنم و از خشونت کلمه بکاهم!؟ عزت زیاد تحمل‌تان افزون!

زبان دراز


طنز شماره 458

مژده که «رونق» در راه است

خوانندگان فهیم گول تیتر نخورید چون قرار نیست در حال حاضر افزایش نقدینگی، کارخانه‌ها را راه بیندازد یا حقوق معلمان و کارکنان و کارگران دوبله شود.
حق‌التدریس فرهنگیان هم که پس از شش ماه بدهند وقتی وارد بازار شود قبلاً چاهش را کنده بودند. در ضمن بلافاصله بانک ملی اقساط معوقه را برمی‌دارد و قبوض اخطار نشان هم بقیه‌اش را جذب می‌کند(البته این یاری مدیران بانکی و خدماتی و لطفشون را به پای گرامیداشت هفته معلم بنویسد).
بگذریم، برویم سر اصل مطلب و رونق!! مطمئن باشید با این سنگ‌اندازی‌ها جلوی پای دولت و مصوبات تعهدآور مجلس در روزهای آخر خدمتشان! قرار نیست حالا حالاها رونق و گشایشی در کار باشد پس می‌فرمایید زبان‌دراز بیمار است که این تیتر را انتخاب کرده؟؟! نه عزیزان!! منابع خوش‌خیال پیش‌بینی کرده‌اند در دور آینده کرسی ریاست جمهوری در ایران به محمود احمدی‌نژاد و در آمریکا به ترامپ می‌رسد حالا به رونق چه!!؟ من فکر کار خودم را کردم. آی طنز می‌نویسیم آی سوژه داریم!! کافی است هر دو هفته‌ای یک سخنرانی داشته باشند بالاخره رکورد سوژه را پشت سر می‌گذاریم و رونق در راه است شما هم به فکر رونق خودتان باشید به ما چه!! کار ما که راه می‌افتد!!. شما خود بهتر می‌دانید چه کنید؟ !!

زبان‌دراز