هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 299

وقتی زبان‌دراز هم بادنجان دور قاب می‌چیند

بنده که زبان درازم و به ثبات قول، قلم و قدم معروف ولی گاهی با خود نشسته زانوی تدبر بر زمین و انگشت تعقل بر پیشانی نهاده، نظرگاه‌ها و دیدگاه‌ها را وارسی مجدد می‌نمایم و به نکاتی بر می‌خورم که خدمتتان عرض می‌کنم. همین حقیر روزی گفته بودم گاهی تصمیمات دولت عدالت گستر بدون کارشناسی و خلق‌الساعه است اما وقتی از سربیکاری و حصر خانگی اجباری ناشی از بازنشستگی مجدداً تصمیمات وزارت فرهنگ و امور تعلیم و تربیت را واکاوی کردم دیدم نه ! این تصمیمات مبتنی بر آینده نگری است لذا هر گونه کشیدن شاخ و شونه یا نقل شدن موضوع و چرب شدن سبیل شدیداً تکذیب می‌شود. بهتر است تجزیه و تحلیل امور را ولو از نوع زبان درازی باهم!! بخوانیم.
الف – اصرار بر تعطیلی پنج شنبه: علتش این بود که اگر دانش آموز تا کارشناسی و مهندسی و دکترا هم پیش رفت اما باز هم بیکار بود کم کم از طفولیت به خانه نشینی کنار مامان جان عادت کرده باشد.
ب) اصرار بر آموزش شنا: حکمتش در این است که اگر آینده‌اش «برآب» بود بتواند چند صباحی خود را حفظ کند و اگر مسئول و صاحب پست شد بتواند «زیرآبی» !! برود.
ج) تعویض مکرر نظام آموزشی و حذف امتحانات نهایی و دادن نمره واقعی و به جای آن ایجاد ارزشیابی توصیفی بر این تدبیر هزاران فایده مترتب است که به بعضی موارد آن اشاره می‌شود:
اولاً‌!‌! اگر در آینده مغازه‌دار شد و بازاری، بداند اجناس فروخته شده پس گرفته نمی‌شود.
دوماً!!‌ اگر ترقی کرد و مسئول و صاحب پست شد خیالش از ارزیابی و نظارت جدی [پرس و سئوال] ‌راحت که اگر «پایین تر از حد انتظار» هم باشد باز هم مقبول و قابل ارتقا به پست بالاتر!!
سوماً!! ‌با عوض شدن کتاب‌های درسی و الزام آموزش معلمان عده‌ای کمافی السابق حاضر و پا رکاب آماده افاضه و «روش تدریس» می‌فرمایند [یعنی ضمن خدمت]‌ می‌گویند و بعد حتماً بازرسی از آنچه فرموده‌اند حالا اگر حرف‌ها و نصایح امروز با دیروز مغایر و از آسمان تا زمین فرق کند مهم نیست اگر برای دانش‌آموزان و معلمان مدارس آب نمی‌شود برای قلیل افراد نان که می‌شود! ‌خدا برکت بدهد!!.
د) اخذ وجه به طوع و اکراه. بچه عادت کند که برای هر خدمتی که به او ارائه می‌شود باید پولش را بدهد آموزش و بهداشت و رفاه رایگان و همگانی همراه اون چیزی بود که لولو برد!!
آیا خوانندگان محترم با عدول از اصول و گفته‌های قبلی زبان دراز و عذرخواهی وی همراه می‌شوند!!
نمی‌دانم چرا مدیر مسئول باز هم چپ چپ و گاه عاقل اندر... نگاه می‌کند!! و علاوه بر آن اوقات حاجی آقا تلخ می‌شود که چرا باز هم به جای ثانیاً، ثالثاً، رابعاً‌... عادت کرده‌ام به غلط می‌نویسم دوما،ً سوماً، چهارماً و... ببخشید. فعلاً خداحافظ.

زبان دراز


طنز شماره 298

اندر حمایت از حقوق بومیان محروم آن طرف دنیا

الهی قربون دل نازکتان برم !‌چشم دشمنانتان کور‌! که نمی‌توانند این ذره بین مظلوم یاب را در دست شما ببینند.
آفرین! قبلاً دولت مهرگستر و کمک‌کننده به محرومان دم از حمایت مردم مظلوم عراق و لبنان و فلسطین و محرومان آمریکای جنوبی و آفریقا می‌زد جدیداِ متوجه شدند در آن سوی دنیا سرخپوستان آمریکا و بومیان کانادا هم از حقوق حقه خود محروم شده‌اند و در فقر و تنگدستی دست و پا می‌زنند. لذا خبر رسید که دولت علیه ما به وضع رقت‌انگیز خیابان خواب‌های بیچاره و بی‌خانمان‌های واشنگتن ولندن و آنکارا و اوتاوا اعتراض دارد و شاید هم کمک‌های مردمی ارسال شود. اما پیام زبان دراز اگر این اتفاق صورت گیرد!
لطفاً‌ یک گوشه چشمی هم به پابرهنگان و بعضی از حقوق بگیران حداقلی خودمان بفرمائید یا حقوق و هزینه‌شان را بر اساس دلار کشور محرومان محاسبه بفرمایید یا سرانه رفاهمندی و زندگی زیر ذره بین حمایتی‌ها را با ما مقایسه کنید.
اگر به چیزی پی بردید لطفاً اقدام بفرمایید!
از قدیم الایام گفته‌اند:
اون روغن چراغ را بده ببرم تا خانه روشن شود، ‌بعد چراغ مسجد را روشن کنیم.

زبان دراز


طنز شماره 297

انشای هفته: فواید مبارزه با آمریکا را بنویسید

البته واضح و مبرهن است که آمریکا دشمن ایران بوده و از دشمن جز دشمنی کاری بر نیاید و عاقلان غفلت از حیله دشمن را از سیاست و فراست دور می‌دانند اما زبان دراز که در عالم سیاست دستی دراز دارد از عقل ناقص دور از فراست خود و از دید معیوبش به فایده مبارزه با آمریکا نگریسته که به شرح ذیل به اطلاع می‌رساند:
روزیکه برادران و خواهران از آن دیوار سفارت بالا رفته و 444 روز ساکنان سفارت خانه را به گروگان گرفتند آن روز را مبداء تاریخ مبارزه با امپریالیسم قرار دادیم. به گواه عکس‌های آن روز بعضی از آنها که از دیوار بالا رفتند، اورکت آمریکایی پوشیده، سیگار وینستون چهار خط هم می‌کشیدند و از بیوک و شورلت هم برای رفت و آمد و تردد استفاده می‌کردند و عجیب آنکه بعضی از آن بعضی‌ها امروز از این کار خود ابراز ندامت کرده و الان در بلاد کفر و خانه شیطان بزرگ با روسری و بی‌روسری با ریش و بدون ریش به مبارزه خود ادامه می‌دهند و البته برای ما فرمایشاتی می‌فرمایند و این مسخران سفارتخانه در آن روز پست‌ها را قبضه و نامشان تا چندی پیش در آبگوشت کله پاچه با روغن اضافه بود و از آن جالب تر برای مبارزه با ضد امپریالیست‌های امروز گروهی مرگ بر آمریکا گوشده و با چپ‌های منحرف آن روز می‌جنگند و از این راه مبارزه هم 2 وجب و نیم روغن روی نامشان است.
پس این مبارزه برای هر دو طرف اعم از چپ و راست بی فایده نبوده و روغن برنامشان افزوده شده ولی این ضرر را دارد که کلسترول خونشان را بالا برده است. فایده دیگر آن که می‌توان همه تقصیرها را از زلزله و تگرگ و خشکسالی تا عود و برگشت آپاندیس و کمبود مرغ را گردن این جرثومه انداخت. راستی اگر این آمریکای جنایتکار نبود قصورات و ضعف مدیریت را به گردن چه کسی می‌انداختیم.
خلاصه هر چه می‌کشیم از دست این آمریکاست. خیلی‌ها ورپریده‌اند و بعضی‌ها واترقیده‌اند!!
پس واضح و مبرهن شد که فایده مبارزه با آمریکا چیست؟ 

 زبان دراز


طنز شماره 296

همش تقصیر خواهر شوهره !!

جداً ‌برای رفع شبهه عرض می‌کنم که اگر در دشمنی سردمداران مستکبر آمریکا و جنایتکار اسرائیل شک کنیم آدم ساده لوحی هستیم و از اینکه در جهت ایجاد مشکل و وارد کردن ضربه به شریان‌های حیاتی و راه‌های پیشرفت کشور هستند شکی نداریم !
اما اینکه فردی هر جا کم کاری کرد و ضعف در کارش بود گردن آنها بیندازد ناخواسته آنها را بزرگ کرده که این پذیرفتنی نیست.
اما بشنوید از زبان دراز که طنز این هفته را اینگونه آغاز می‌کند: شنیده‌اید که یکی از دولتمردان گرانی مرغ و دیگری خشکسالی‌ها را گردن آمریکا انداخته است. درست مثل عیال مربوطه که هر وقت دیگ پلو و آبگوشت را می‌سوزاند یعنی غذای ظهر و شب را نابود می‌کند می‌گوید: از بس خواهرت پشت تلفن پرچانگی کرد و مرا معطل ساخت. یا وقتی ظرفی را می‌شکند می‌فرماید حرف‌های همشیره‌ات فکر مرا مشغول ساخت و وقتی تا چاشت و یا کمی آن طرف تر خواب می‌ماند و کارهای خانه و در قدم اول ناهار بنده و بقیه عیالات با تاخیر چند ساعته روبرو می‌شود می‌گوید: شب از حرص حرف‌های خواهر اینجانب زبان دراز خوابش نبرده!
جالب‌تر آنکه وقتی بچه‌های کودن و درس نخوان عیالات متحده نمره کم می‌آورند داد می‌زند و می‌گوید توطئه و تقصیر عمه جانشون است که معلم‌ها را دیده تا به آنها نمره ندهند.
حتی یک روز که زنبور مرا نیش زد گفت: پسر خواهرت زنبور را آورده و وقتی که با رفتارش کاری کرد که دیگر هیچکس با ما رابطه فامیلی و خویشاندوی نداشته باشد گفت: این خواهر جزّ جگر گرفته همه را علیه ما شورانده!‌ وقتی هم می‌گم چند درصد تقصیر خود سرکار خانم علیه می‌باشد می‌گوید باز هم خواهرت تو را گول زده !!

زبان دراز


طنز شماره 295

شوخی با آمار خط فقر

در این دوران آمار محرمانه شده و اعلام آمار پیشرفت‌های بی‌سابقه هم کمی قابل تامل گردیده است یکی از مقامات رسمیه! فرمودند«قریب به مضمون» سالی 5 % مردم زیر خط فقر می‌روند.
زبان دراز که در علم آمار و ریاضی و به همان اندازه که مقنی از نجوم اطلاع دارد ماهر است محاسباتی فرموده که به نظر مبارکتان می‌رسد.
عمر دولت علیه 8 سال فرض کنید و به رشد نرخ گرانی و تورم و فقر هم توجه نکنیم و بفرموده آن کارگزار هر ساله پنج درصد جمعیت تشریف ببرند زیر خط فقر از قرار دو دو تا چهار تا می‌شود 40% یعنی «سی میلیون». گرچه بنا به ادعای مقرر دولت علیه آنها به اندازه چند برابر دولت‌های قبلی کار کرده‌اند ما با ارفاق همین عدد را لحاظ کرده تاکنون 80% زیر خط فقر«60 میلیون» و صد البته واضح و مبرهن است که 20% بقیه جزو « از ما بهترون» وعده‌ای هم از طبقه شریف«رانت خوار» بوده که همیشه حاضر در صحنه هستند، به لطف وجود آن 80% وضعشان رو به راه و تاج سر «زیر خطیون» هستند. اما برای آنکه فکر آیندگان باشیم 20% هم از اختلاف و اشتباه انسانی در آمار استفاده کرده و می‌گوئیم تا پایان دوره دولت می‌توانیم آمار فقر را به 120% برسانیم یعنی «20% هم برای آیندگان» آمار، آمار است!!
باید از صد بزند بالا هر طور شد! شد!
مگر نمی‌گویند بیش از 150میلیون مسافر نوروزی داریم و 10 میلیون شغل ایجاد کرده‌ایم. قبول دارید که بپذیرید نمی‌خواهید خودتان جورش کنید!! ببینید آیا با زبان دراز متخصص در علم آمار و ریاضی هم نظر خواهید شد؟

زبان دراز


طنز شماره 294

شورا در جابلقا

و اما به قصه جابلقا شویم که سرزمینی است در کنار سواحل مجمع‌الجزایر سراندیب روایت شده است: در عهد پیشینیان آن جا را مجلسی بود شورا نام که امور مهمه را بدان واگذار کرده بودند. راوی گوید ساکنان شورا خصوصیات بسیار باید داشته باشند اول ثابت قدم و آن این باشد که حرف بزنند و محکم گویند و امضای خود بس حرمت گذارند و این امضا باید ماندگار بماند.
اما در آن مجلس مشورتی برای چند نفری تا یک ساعت. و البته ساعت بعد حال دگرگونه می‌شد.
مثلاً تا 2 ساعت که عزم بر استیضاح بود پشیمان می‌شدند و به امور دیگر می‌پرداختند بعضی با یکدیگر سخن گفتن و اخبار اتفاقیه خواندن و چرتیدن پیشه خود ساخته بودند.
دوم آنجا را محلی بود که بر قوای دیگر نظارت کنند و روسا فرا خوانند.
ولی در عهد یکی از امرا آنجا تا حدودی رنگ باخته و هیبت کم شده بود. در پایان سالی هوس بود که با هم بگویند و بخندند و پس امیر را به بهانه سوال آنجا آوردند از جهت تفنن و او هم خندید و شنوندگان را مچل فرمود.
اما آن قوم متنبه نشدند و باز هوس شوخی کردند دوباره امیر وردی خواند آن عده ماست‌ها را کیسه کردند ورد امیر بگم! بگم بود. که بر سر زبان‌ها بود.
تا امیر می‌گفت بگویم گروهی تسلیم و سر به زیر می‌گردیدند.
از امیر پرسیدند کار شورا چیست؟
گفت: نمی‌دانم؟ اما هر چه در سینه‌ها باشد اجرا کنیم. آنها سئوال کنند وزرای ما جواب می‌دهند و ما خودمان می‌دانیم چه باید انجام دهیم.
پس آنها که در راس امور بودند به پایین آوریم و ما خود در راس قرار گیریم.
اگر دوباره هوس شوخی کنند ما هم اهل شوخی هستیم.
ولی این بار می‌گویم: بگم تا آنها گویند ما را سر دعوا نیست و کار ختم به خیر ‌شود.

زبان دراز


طنز شماره 293

رو که نیست، سنگ پا قزوین است، یعنی چه؟

جانم براتون بگه !! زبان دراز زاده، نور چشمی حقیر که دیر فهمی‌اش ارثی این خاندان می‌باشد و زبان زد است می‌گوید: معنی ضرب‌المثل‌ها و ارتباط آن با کسان و شهرها و شخصیتها را نمی‌فهمد، ‌مثلا می‌پرسد«رو که نیست سنگ پای قزوین است، یعنی چه؟ جواب دادم فرزند عزیزم: همه می‌دانند قزوین شهری است بالای سر تهران که خیلی‌ها عبوری یا اقامتی از آن گذشته و یا بیتوته کرده‌اند.- البته مثل بعضی از دولت مردان می‌توانند از بیخ و بن تکذیب کنند- به خیلی چیزها مشهور است و از جمله سنگ پا که سنگ مقاوم بوده و «رو»آن چیزی است که چشم بر واقعیت ببندیم یا کاری بکنیم که اطرافیان چهار چشمی زل بزنند و یا حرفی بزنند که گوش شنونده آن سوت بزند حالا این شهر و این سنگ و این رو را کنار هم بگذارید.
گفتم بابا جان به جای تشکیل کلاس درس ضرب المثل شناسی برو «سرخط» بعضی روزنامه‌ها را بخوان!
بابا جان روزنامه الف از قول «ب» گفته اگر در شهر قدم بزنید اثری از تورم و تحریم نمی‌بینید، «نمی‌بینید! با احساس و شاهد بعضی ‌گفتند که اثری از تورم نیست!»
روزنامه «ب» از قول «م» گفته وضع اقتصادی مردم خوب است و کسی گرسنه نمی‌خوابد.
روزنامه «ج» از قول «ی» نوشته تورم یک رقمی است و نشاط و شادابی در مردم می‌بینیم وگرنه اینقدر ماشین نمی‌خریدند.
گفت بابا جان بس است برای هضم غذا و پرهیز از زخم معده امروز کافی است زنگ تفریح تمام شد.
زبان دراززاده ادامه داد آخر نفهمیدم« رو، ‌که نیست سنگ پای قزوین است» یعنی چه؟
گفتم. ...!! پدر جان تقصیر نداری، دیر فهمی‌ات ارثی است.

زبان‌دراز


طنز شماره 292

تغییر آدرس

به اطلاع همشهریان عزیز می‌رساند «بلوار نان آوران» واقع در حد فاصل میدان ابوذر تا ابتدای خیابان کاشانی فعلاً به اول تا انتهای بلوار مدرس تغییر مکان داده است.
قابل ذکر است در محل قبلی، طی یک دهه چندین بار چهره خیابان را تغییر دادند عرض خیابان را کم و زیاد کردند وسط مسیر را مانع گذاشتند و برداشتند و درخت‌های چندین ساله را بریدند و گل‌های یک‌ساله کاشتند که خلاصه برای گروهی از پیمانکاران حسابی نان‌آور بود و البته ایجاد اشتغال.
لذا از این تاریخ عده‌ای دیگر از پیمانکاران را به بلوار مجاور برده و در ده سال آینده آنجا بلوار«نان آوران» خواهد بود شاهد ما تابلوهای «محیط کارگاهی» و «کارگران مشغول ساختن و خراب کردن» برای ایجاد میدان جدید و یا حذف آن می‌باشد. خلاصه چرخ باید بچرخد و عده‌ای نان بخورند!
ما که بخیل نیستیم و نوشتیم که موضوع روشن شود. خدا برای زبان دراز هم روزی حلال برساند.

زبان‌دراز


طنز شماره 291

زبان دراز یادداشت نویس شده است

می‌گویند «تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد»
منظور سخنرانی نخست وزیر مظلوم !! و صلح طلب !! اسرائیل در سازمان ملل است که اگر هزار تا عیب داشته باشد یک هنر داره و آن خوشمزگی و لودگی است.
نمونه‌اش اینکه او در سازمان ملل شکل دیزی کشیده بود و می‌گفت بمب اتم است و خط قرمزش هم همان جایی بود که دیزی به جوش می‌آید. ظریفی به او گفته بود تو که می‌خواستی بمب اتم بکشی لااقل سری به زیر زمین خانه‌ات می‌زدی و عکس اون چیزهایی که انبار کرده‌‌ای می‌کشیدی تا اینقدر ضایع نمی‌شدی !!
علی ای حال اگر روال مظلوم نمایی این فرد بسیار کم رو!! به همین روال پیش رود فردا شاهد موضع‌گیری‌های زیر هم خواهیم بود.
*ما هر گونه نژادپرستی، قتل عام و نسل کشی را محکوم می‌نماییم !!
‌*ما با آواره ساختن مردم و خراب کردن خانه‌ها بر سر آنها مخالفیم !!
*ما با غصب و اخراج اجباری صاحب خانه‌ها مبارزه می‌کنیم !!
*ما مخالف جنگیم ما مخالف تجاوز به کشورهای همسایه و تصرف سرزمین‌های جولان هستیم!! در این هنگام عده‌ای می‌گفتند یعنی کشک و دست می‌زدند که ناگهان از کوره در رفت و گفت: جز ما کسی نمی‌تواند بمب اتم داشته باشد!!

زبان دراز


طنز شماره 290

وداعیه

اگر دولتمردان به فکر معالجه اینجانب «ریال» شهرت «پول ملی» که در حال کشیدن آخرین نفس‌های خود هستم و براثر جراحی‌های عمیق و بی خیالی دکتر معالج و سفرهای پی در پی در حال رفتن به دیار عدم خواهم بود در آنجا با ابوی مرحوم «اقتصاد، ‌خان ملی» همان اقتصاد خان ملی سابق الشوکت عموی مرحوم «صنعت المملکت» روانشاد دایی گرامی «فلاحت الرعایا» و پدر بزرگم مرحوم «فرهنگ المله» دیدار خواهم کرد و باید از همه دوستان و آشنایان طلب حلیت داشته و در عین فلاکت و بی ارزشی با همگی وداع ‌نمایم.
اگر چنین شد که خدا کند آن روز نیاید باید به اطلاع برسانم: مراسم ختم و سوگواری حقیر سراپا تقصیر همراه با خواندان فاتحه برای جمیع افراد فوق‌الذکر در کلیه خانه‌های محرومین الا « دفتر متولیان اقتصاد و صاحبان گاو صندوق هایی که پر از سکه و دلار می‌باشد یا کسانی که در بانک‌های خارجی برای روز مبادا مختصری اندوخته نموده‌اند» دایر می‌شود.
در پایان از همه ناله کنان و شیون نمایان و مرثیه سرایان قدردانی به عمل خواهد ‌آمد.

زبان دراز