هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 201

به جای اینکه اخم کنید لبخند بزنید تا. . . !!

راویان شیرین گفتار و طوطیان شکر شکن عالم سیاست نقل کرده اند:
روزی سارکوزی «رییس جمهور فرنگ» با«سوت و بشکن» زیر لب ترنم همی کردی:
ابرو به من کج نکن
کج کلاه خان یارمه
رییس دفتر کاخ الیزه با بهت و حیرت پرسید سرورم به سلامت در این اوضاع آشفته « ترا چه اوفتاده» که به سماع و دست افشانی مشغول گشته ای؟ نکند آن چه دیشب آشامیده ای اثرش بر جای مانده باشد.
سارکوزی گفت: این حال نه از روی سرور و شادی باشد که در عین قبضم و مابس نگران و اندوهناکیم زیرا شنیده ایم نایب رییس الوزرای مملکت فارس فرموده:«اگر اخم کند اقتصاد ما درهم می‌پیچد» و من از این سخن در خوفم که مبادا اقتصاد این سرزمین فرو ریزد و عیش و زندگی بر من و یارانم تباه شود.
رییس دفتر گفت: بشارت باد که بعضی از سیاسیون اهل رحمتند و« هرچه به شدت گویند به ملایمت و سهولت انجام دهند.» و گاه سخن گفتن چون حساسیت به تریبون دارند جو آنها را می‌گیرد چنان که ممکن است در جمع سیلی زنند و در خفا کارت تبریک فرستند.
رییس دفتر ادامه داد: سارکوزی جان: تو از تظاهرات خیابانی شهرهای خودمان واهمه کن زیرا اهالی وزارت خارجه کشور فارس هشدار داده اند که فارسیان به فرنگستان نروند خطر داره! ولی بر همین سبیل نفرمودند که عراق و افغانستان و لبنان را هیچ خطری هست یا نه ؟
در این حال سارکوزی را، وقت خوش آمد و قصه را تمام کرد و کمی آرام گرفت.
زبان دراز چنین نتیجه می‌گیرد که:
خطر تظاهرات از عملیات انتحاری کمتر نیست و ای کاش آن دولتمردی که می‌تواند چنان اخم کند که اقتصاد مملکت دیگری از هم بپاشد به خواست این حقیر زبان دراز یک لبخند می‌زد شاید اقتصاد خود و یارانمان سر و سامان یابد و گرانی و تورم از بین برود.

زبان دراز


طنز شماره 199

الحکایات فی مقامات الاستان

اندر احوالات عزیزی از اعزاء «السیف»
-طول‌ا... عمرحکومته- مستقر در دارالاماره

این هفته اندر شویم در احوالات آن نشسته بر صدر به ناز آن همای اقبال بر دوشش آمده پرواز آن معلم سابق آن مهندس لایق آن که در دوران اصلاحات حقش شده زایل، مولانا و مقتدانا عزیزاله خان سیف (کثرالله امثاله).
گویند در آبادی بزرگی که از امهات قرای یزد مسما به «اشکذر» بود مولود با سعادت یافت و جهان بر روی او چشم گشود! در اوان طفولیت در کنار گذرگاه از آب و خاک به قول یزدی‌ها (آب گل) بازی می‌کرد و در حال کودکی برای خود باغ و بنا می‌افراشت که پدرش متوجه پیر روشن ضمیری شد که سخت بدو می‌نگریست. پدر شوق زده گفت مرشدا در او چه یافتی؟ گفت هیچ !! پس دردل قوم افتاد که ورپرد ! و عاقبت پرید پریدنی !
در « تذکره مهرورزان» ذیل شرح حال « مهندسان مهرورز» می‌خوانیم: در آغاز به کسوت معلمی در آمد و در مهر و علم سر آمد گشتی، پس به سبب حدت ذهن چندی نگذشت که از«مدرسه اکابر مهندس سازی» مدرک مهندسی گرفت. به سبب حذاقت و تبحر پای بر پلکان نوسازی گذاشت. تا اینکه عهد مهروزان فرا رسید و به خاطر سواد و تدین و حضور در ستاد و سابقه جهاد و اخلاص و ایمان به معاد و داشتن سایز مناسب و قد و وزن مسئولان مهرورز، پست‌های بسیار گرفت!! این حقیر زبان دراز [یادآوری می‌کنم در دستور العمل شرایط احراز مدیران مهرورز سایز مناسب مدیر به شرح زیر آمده است: (قد نه افراشته، شکم نه بیرون زده ، مدل هلوی وزیر بهداشت و. ...)] به دنبال فردی می‌گشتند که مدرسه‌ها را کلاً مقاوم سازی کند، ‌میز و نیکمت‌ها را نو کند، بخاری‌های چکه ای را در بیابان‌های یزد رها نماید و به ارتفاع دیوارهای آموزشگاه‌ها بیفزاید.همه‏ی نوشته...

طنز شماره 197

سفسطه که زرد و سرخ ندارد؟

این حقیر زبان دراز پای کشان و لنگان در حالیکه کمی گردن را به سمت شانه چپ خود خم کرده بود با زانوان لزران بغض در گلو، فیش حقوق را خدمت مدیر مسئول عرضه داشت و گفت قربان معرفت و مرامت گردم شما که همیشه سرت تو حسابه با این حقوق . . .
«غم قبض خودم یا فراق خواربار کشم
به طاقتی که نمانده است کدام بار کشم»
در این حال میرزا تقی خان آبدارچی معرف حضور پس از استراق سمع، دوباره ضمن انکار کامل گرانی و ترفیع مبالغ قبوض و کورس نوع اجناس در مغازه ها، زبان دراز را عامل غیرخودی‌ها خواند و افزود، آقا سفسطه و مغلطه می‌کنی. اصلاً‌ چرا اعتراض می‌کنی حقوقت کم است به دولت چه؟ دولت یکنفر را استخدام کرده حقوق یکنفر می‌دهد الحق خورد و خوراکت بیشتر از اینهاست؟
تقصیر خودت است که داماد شدی اشتباه اول را که مرتکب شدی دیگر بچه می‌خواستی که چه؟ قرار نیست حقوق آنها را هم بدهند و یکنفری کار کردی حقوق هم همین است!! مگه نگفتند دیگه بریز و بپاش تمام شد.
مدیریت هفته نامه که استدلال محکم و حضور مبرم آمیرزا تقی خان آبدارچی را شنید و دید، گفت: زبان دراز بعضی از مجریان تلویزیون در به در به دنبال سفسطه هستند این یک نمونه را تحویلشان بده! ‌بعد هم برو ببین اصغر آقا نخود سیاه داره یا نه؟

زبان دراز


طنز شماره 196

پرداخت یارانه‌ها از دیدگاه طبقات مختلف

«زبان دراز همان مشوش گر اذهان هم زبانان خود» در غیاب گزارشگر روزنامه مامور شد تا درباره «پرداخت نقدی یارانه ها»گزارش تهیه کنند ولی مسئولان هفته نامه متوجه شدند گزارش وی هم از نوع زبان درازی است. به هر حال از هر طبقه نماینده‌ای را انتخاب کرده و نظرشان را درباره پرداخت یارانه‌ها پرسیده است ملاحظه بفرمایید.
شاه داماد: پرداخت نقدی مثل مهریه است کی داد و کی گرفت.
پدر زن: مثل «جهیزیه خریدن» است پوست آدم کنده می‌شود.
پدر شوهر: مثل خانه بردن عروس است دائم عقب می‌افتد.
قهرمان وزنه برداری: بالا کشیدنش آسان است زیر بارش ماندن مهم است.
فوتبالیست: مثل گل خوردن در وقت تلف شده است.
والیبالیست: دولت آبشارش را زده، تو زمین ملت هم خوابیده.
مدیر پروژه در دست ساخت از دهه گذشته تاکنون: هر وقتی ما راه افتادیم 45 روز بعد پرداخت می‌شود.
خوانندگان عزیز، این حقیر که موقتاً گزارشگری را به عهده گرفته‌ام به این نکته رسیدم که لازم است از هر گروهی جمله‌ای بگویند و گزارش را تکمیل کنند.

زبان دراز


طنز شماره 195

ویروسی که به دفترهفته نامه هم سرایت کرد

خدا نیامرزد خروس بی محل! داشتم در راستای پاچه خواری و خوش خدمتی به مدیر مسئول عرض می‌کردم: قربان! مرامت، جان نثاران مستقر در واحد طنز مسرورند که علاوه بر طنازی و مراقبت بر خط مشی کج دار و امّا نریز و زدن یکی به نعل و یکی به میخ و سر بالا راه نرفتن تا پا بر جای باریک نگذاریم توضیح می‌دادم و اضافه کردم که پیشگویی هامان صددرصد محقق شده و در بیش از هفتاد هزار مطلب طنز که در آنها (درست زدیم به وسط خال) دو میلیون معضل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی دنیا و دور و برخودمان را مطرح و در نهایت حل کردیم.
آبدارچی، آمیرزا تقی خان، همان خروس بی محل گفت: صبر کن !صبر کن !همه عمر روزنامه به 200 شماره مسلسل نمی‌رسد این آمارها که می‌فرمایید هیچ عقل سلیمی تصدیق نمی‌کند. گفتم: قربان! وقتی فلان بزرگوار در پارلمان مدعی است هر دقیقه توانسته به 70 نفر جوابگو باشد و یا فلان وزیر در هر دقیقه خدا کیلومتر کار کرده یا فلان مسئول در هر سفر به اندازه چهار تا جمعیت میدان آزادی جوابگو بوده و دستور حل و فصل داده ! وما هم بعله ! ولی با این تفاوت اجازه بده کدام پیش بینی ما غلط بوده از اول شروع کن در بعد فرهنگی هرچه از معلم شرکتی و شرکت معلمی و بالارفتن منزلت فرهنگ و یزد شناسی و اوضاع روز نوشتیم و در بعد اقتصاد ومعیشت هم پیرامون، ‌کوپن و گرانی و بیکاری، سقوط ارزش بهای پول قلم فرسایی کردیم، بر شما ثابت شد پیش بینی ما از بعضی از ارائه کنندگان آمار و ارقام بهتر و دقیق تر تحقق می‌یابد.
(دوباره سقف تحمل آمیرزا فرو ریخت) و گفت: زبان بریده‌ی قلم شکسته نکند پارسال که تلفنی گفتی دلار 2000 تومان، گوشت کیلویی 20000 تومان و . . .
سلطان الآیینه با نگاه عاقل اندر سفیه گفت: چی گفتید!؟. . .
البته در مورد اخیر فکر کنم گفتند: تکذیب می‌شود و کار خودی‌ها نیست ودیگران شایعه سازی می‌کنند فعلاً ‌قصابی جلوی نشریه گوشت بی چربی داره 9000 تومان . . . و سوپر مارکت بغلی اجناس خود را با نصف قیمت عرضه می‌کنه!
مثل اینکه مدیر مسئول هم . . . بعله . . . این بیماری اپیدمی شده و نه تنها به دفتر نشریه که به ایشان هم سرایت کرده خداوند آخر و عاقبت کارمان را به خیر فرماید !!

زبان دراز


طنز شماره 190

نامگذاری بزرگترین دکل مخابرات در یزد به نام خبرنگاران

آقای عزیز (هی بفرمایید) به خبرنگار توجه نمی‌شود .
روز خبرنگار چه ؟آزادی مطبوعات ونقد مسئولان کدام؟
باور نمی‌کنید تیتر جریده وزین یکی ازهفته نامه‌های یزد را بفرمایید مطالعه کنید.
«امسال در یک اقدام بی نظیر و بی سابقه توسط مخابرات بلندترین دکل را به نام (خبرنگار) نامگذاری نمودند» ( نقل به مضمون )عجبا! باز هم بفرمایید کمتر به فکر خبرنگار هستند.
این بخشی از افاضات میرزا تقی خان فواره سوراخ کن آبدارچی دربخانه مبارکه و از مردان همیشه حاضر در صحنه دفتر هفته نامه آیینه بود.
زبان دراز که چندی است یکی به نعل می‌زند، یکی به میخ « کج نگه می‌دارد ولی نمی‌ریزد» و سعی دارد حسب اوامر مافوق (نه سیخ بسوزد نه کباب) چون ترس برادر مرگ است و خوف از این دارد که به جای روزنامه خودش را مرجوع نمایند.
با تعجب و تحیر کمی عینک را جابه جا کرد و گفت: مصرف و کاربرد این کادو را نفرمودند! خوب این دکل را خبرنگاران چه کارش دارند. بعد از کمی جر و بحث درباره این گفتار و تحقیقات میدانی توسط اصحاب سلطان الآیینه، به این نتیجه رسیدند که:
اگر از گردش روزگار و جور فلک، خبرنگاران و یا مطبوعات چی‌ها دلتنگ شدند یکی یکی تشریف ببرند نوک دکل و از آن جا دشت و دمن را نظاره و تفرج کنند.
در صورتیکه خبرنگار نشریه‌ای زیادی در کار اداره معارف، بلدیه و دارالحکومه و. . . سرک کشید به نوک دکل تبعید فرمایند تا سبب عبرت دیگران گردد.
در عصر رسانه و ارتباطات وسیله‌ای مدرن، نو و ارتباطی جهت انتحار نمایی اصحاب رسانه و ارتباط جمعی باشد.
می توان مانند برج ایفل نماد و مجسمه‌ای از آن ساخت و به هر خبرنگار داد و یا چون دیوار برلین تکه تکه کرده و یادگاری ببرند.
ناگهان ندایی از اتاق مجاورشنیده شد کمی ( چشم و رو) هم لازم است حالا یک کسی اگر کاری کرده (نمک نشناسی) نکنید. مگرنمی دانید مخابرات یزد که بیشترین تعامل را با روزنامه‌های یزد داشته و به خط و ربط و سلیقه مسئولان رسانه‌ها نیز نگاه نمی‌کند و یاران زبان دراز این گونه اظهارنظر می‌فرمایند: که به همین دلیل شاید دیگری را مدیر نمونه انتخاب کردند، شما بیشتر نمک روی زخم نپاشید.
«کاچی بهتر از هیچی!» بازم دمش گرم!!

زبان دراز


طنز شماره 185

اشک‌ها و لبخندها

خدا قوه تخیل داده که بعضی چیزها را خیلی «چیزتر» یعنی بهتر ببینیم تا بفهمیم چه طور شد که قیافه ها«چیز» شد یعنی درهم رفت. واقعاً بعضی قیافه‌ها دیدنی است.قبول ندارید: نداشته باشید! مثلاً!!
1-آقا یا خانمی را تصور فرمائید که از بام تا شام منتظر تنظیم فرم آمار خانوار تو صف ایستاده و سپس فرم‌ها را تکمیل کرده و چشم براه حذف یارانه‌ها بوده و 6 ماه بعد هم 2000 تومان داده، رفته تو اینترنت دیده خوشه اش چند است و ماهی چند هم کمک نقدی می‌گیره! حالا می‌گن خوشه بی خوشه، خوشه یعنی کشک، قیافه اش خیلی دیدنی نیست؟ قیافه رئیس آمار را بگو که خیلی چیزتر شده! یعنی دیدنی تر شده ! او که با آن همه « ناز و تنعم می‌فرمود. . . ».
عاقبت هیچ . . .
2- قیافه آقای کارمندیان زاده که با هزار دل و امید و دل بستن به وعده‌های عصر تبلیغات رئیس الوزرایی که می‌گفت:اگر روال افزایش حقوق‌ها ادامه یابد کمی برای تنفس هم می‌توانم سرم را زیر لحاف(همان خط فقر) درآورم اما امروز با تیتر روزنامه‌ها رو به رو می‌شود که حقوق کارمندان بیش از شش درصد افزایش نمی‌یابد واقعاً قیافه اش دیدنی نیست؟
3- با اون «صاحب خوشه یکیه» ببخشید (نادار لازم التوجه دیروز) و مرفه درآینده نزدیک (امروز) که با رنگین شدن سفره اش در ظهر روز قبل از انتخابات امید داشت آب باریکه تداوم یابد ولی با شنیدن سخنرانی فلان مسوول و خواندن روزنامه‌ها که امسال «نه پارسال» سود سهم عدالت توزیع نمی‌شود عجب لب و لوچه اش آویزان می‌گردد. راستی شما جای او بودید یه طوری نمی‌شدید؟
4- اونیکه پارسال با شنیدن وعده ایجاد کارخانه اتومبیل سازی در دار قوز آباد آن هم در ظرف مدت یکسال رفته بود. جا سوئیچی خریده بود و گاراژ ساخته بود. امروز می‌بیند تابلوی کارخانه اش هم نیست. عجب قیافه اش دیدنیه!! دیدنی نیست ؟
5- قیافه مدیر مسوول تذکر گرفته‌ای را که از قول یکی از مسوولان در خارج از کشور می‌خونه که اینجا از لحاظ چیز بخوانید (آزادی) از همه جای دنیا چیزتر است تعجب برانگیز نیست؟ و یا شنیدن سخنان دولتیان که به دفاع از بسته شدن یک روزنامه فریاد (وا آزادی ها) سر داده اند. تعجب نمی‌کنید؟
البته این اولین روزنامه بسته شده حامی دولت بوده! این قیافه‌ها دیدن ندارد؟. . . بفرما . . .
6- قیافه مجریان و مفسران شبکه‌های اون ور آب را بگو که با دیدن میلیونها نفر در راهپیمایی‌ها از خشم و تعجب آب دهان قورت می‌دهند . . .
ای ناقلا! دیگه خودت را لو دادی! مچت را گرفتم تو هم دیش داری!!! وگرنه، چطور از کجا دیدی! نکنه «چیز نشینی» و ما نمی‌فهمیدیم.
خلاصه جونم برات بگه برای پرورش قوه تخیل شمردن تعداد لب و لوچه آویزان تا فردا هم وقت کم میاری . . .برو خدا روزیت را یک جای دیگر حواله کند. برو بابا . . . دست از سر زبان دراز از همه جا بی خبر بردار.

زبان دراز


طنز شماره 183

آیا نرخ اجناس در ماه رمضان افزایش می‌یابد

به ضرس قاطع و به جان حقیر زبان دراز عرض می‌کنم:«اجناس در ماه رمضان گران می‌شود»این جمله را بنده مشوش کننده اذهان افرادی مثل خودم در تحریریه به صدای بلند بانگ زدم.
که باز مورد عتاب سلطان الایینه واقع شدم و مورد خطاب قرار گرفتم (چرا اذهان را خراب می‌کنی؟ چرا تشویش و نگرانی ایجاد می‌کنی ؟ از جنگ روانی و نگرانی و نوشتن تذکره المقامات و طنزها چه بهره‌ای تا حالا برده ای؟) که گفتم :جناب سلطان! به جان عزیز و به جبهه مبارک درهم کشیده و عزیزتان هر چه بعضی از آقایان گفتند بر عکس شد. گفتند: رفته بالا، فردا اومد پایین. گفتند: سقوط می‌کند، صعود کرد، گفتند: نابود شد، دیدم آبادتر شد. حالا هم وزیر بازرگانی قول داده که اجناس در رمضان گران نمی‌شود این خط و این هم نشان، امتحانش مجانی است. بیایید قلم و کاغذ و خط کش برداریم. اگر گفتن و آمار دادن و پی گیری‌ها خدای ناکرده مثل گذشته باشداز روزی که هلال شعبان رویت می‌شود تا روزیکه هلال ماه رمضان بی سرو صدا میاید تا روزیکه هلال ماه شوال (که از حالا چشم براه آن هستیم!!) با یک روز بالا و پایین خودنمایی می‌کند هر روزه نرخ گوشت، تخم مرغ ونان و سهام کارخانه، پیف باف، کشک، واکس، سنگ پاو . . . را یادداشت کنید و نقطه بگذارید سپس آن نقطه‌ها را به هم وصل کرده نمودار خطی و ستونی آن بکشید و ببینید بالا می‌رود یا پایین ( البته مقصودم نمودار است ) ببینید حق با من است یا آقای قول دهنده که اجناس ارزان می‌شود.
 در حالیکه خدمت حضرت سلطان الایینه ( داشتم عرض می‌کردم) میرزا تقی خان فواره سوراخ کن (آبدارچی و از اصحاب و اذناب جدیدالورود سلطان الایینه) فرمودند: سبد کالای رمضان هم اعلام خواهند کرد گفتم کشک، گفت یعنی چه ؟ گفتم؟ سبد رمضان پارسال شده سبد رجب امسال یعنی، همان کشک یعنی برویم کشکمان را بساییم!.بهتراست. البته نوشیدن آب زرشک ! و مکیدن سماق هم در این موارد توصیه شده . . .
که جناب سلطان الایینه گفت جان من صفحه طنز را اقتصادی سیاسی نکن بهتر است برویم مثل بعضی‌ها فقط عکس و خبر و مدح و ستایش چاپ کنیم و . . . بنویسیم دنبال تجارت مرزنگوش بروند و تبلیغ کنید: میوه گلدانی بکارند و بهره ببرند و خود را با مقامات اجرایی روبرو نکنند نرخ تورم و نرخ بیکاری به جان زبان دراز 9999/9 است نه یک هزارم میلیمتر کمتر نه بیشتر قبول نداری همانطور که سیما اعلام کرد بروید خدمت مقام اداری مسئول تا حالیت کنند !! که آمار ارائه شده همین است و جز این نیست پس بدان و آگاه باش.
. . . ! وظیفه تو دعا گفتن است و بس
در فکر آن نباش نمودارمان کجا رسید

زبان دراز


طنز شماره 182

اندر افزایش حقوق و منفذهای خروج

اگر از نقش بی بدیلی که بعضی مواقع صدا و سیما در برهم زدن آرامش خانواده‌ام داشته چیزی بنویسم روی سفید کاغذ با مداد خجالت سیاه خواهد شد.قبلاً هم در همین راستا بارها در مضار اعلان عمومی بعضی (چیزها) از صدا و سیما آن هم (چند دفعه) و اجرا شدن به(صورت دیگر) نوشتم از جمله با بررسی‌های به عمل آمده مشخص گردید که مسبب و محرک شورش هفته‌ی گذشته «عیالات متحده» و«فرزندان» سخنان معاون رییس الوزراء بوده و قصه از این قرار است که: در شبی از شبهای خدا، خبر20:30 تمام شده بود که همسر مکرمه با هزاران اما و اگر و همراه با سر و صدا گفت: زبان دراز فهمیدی معاون رییس الوزا چه فرمودند؟ گفتم نه، همسر مکرمه با چهره و کلام ظفرمندانه از قول آن مقام مسوول گفتند:«ماه خرداد ماه پول دار شدن کارمندان است».
گفتم: خانم مکرمه و مجلله شاید دوباره انتخابات نزدیکه؟ گفت:جان زبان دراز نه! یکسال، دو سال سر و گوشمون راحته، وعده وعید نمی‌شنویم. حقوق‌ها هم تکان نخواهد خورد. بلند شو! برویم یک خانه ویلایی دیده‌ام بخر. در همین حال از جناح چپ لشکر هم یورش را ادامه دادند و فرزندان عزیزتر از جان یکی به فکر خریدن و برداشتن ماشین مدل بالاتر و دیگر برخریدن باغ در ییلاقات و دیگری آپارتمان در تهران و آخری تغییر دکوراسیون نظر دادند.
غافل از آنکه کانال‌های مشابه مغازه داران و اصحاب صنوف و کارخانه داران و دلالان مطلع! مشعوف و مسرور قبلاً اضافه پرداختی‌ها را برایم تعدیل فرموده بودند بنده هم برای اینکه «گز نکرده پاره نکنم» به حسابداری زنگ زده مطلع شدم با این افزایش حقوق که ماهیانه چیزی حدود 30 هزار تومان است. با یک حساب سرانگشتی می‌توان یکی از اقلام زیر را تهیه کنم: یا ماهی یک ونیم (باک بنزین آزاد سهمیه ای) بزنم یا ده عدد مینی پیتزا یا چند عدد هندوانه و یا 30 پاکت پفک بزرگ و یا دو قالب پنیر لیقوان بخرم یا یک روز 4 پرس کشک و بادمجان با مخلفات با خانواده میل نمایم و یا 7 عدد حشره کش از نوع دل رحم و بی خطر آن خریداری کرده و با آن 21مگس و 13 پشه و 2 عدد سوسک را بکشم و یا 2 کیلو گوشت با استخوان و چربی دار سه بار پخت خریداری کنم.
حال خوانندگان جلیل القدر قبول فرمودید کلام عده‌ای از اکابر اعاظم دولتمرد چقدر با برکت است و چگونه باید بنده سراپا تقصیر به عنوان نماینده قشر آسیب پذیر که مجری طرح‌های دولت کریمه از یک سو و از سوی دیگر عمله بی مزد مواجب «عیالات متحده» در اجرای منویات هستم چه فشاری تحمل می‌کنم تصدیق بفرمایید: کاش دولتمردان لطف می‌کردند عملیاتی سخاوتمندانه را مثل ذخیره ارزی محرمانه تلقی کرده و مصاحبه اعلان عمومی نمی‌کردند، حال که هواپیمای اقتصاد در حال اوج گیری است بزرگان این پرنده غول پیکر را روی دکمه اتوماتیک بگذارند هیچ خبری، مصاحبه‌ای سخنرانی هم نکنند، جان خودم وضع بهتر می‌شود.تا ببینم با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها فقر ازبین می‌رود یا فقیران در سراشیبی قرار می‌گیرند!! تا آن موقع که اگر این زبان دراز دوام آورد با هم دردلی می‌کنیم . . . در این هنگام ناگهان صدای خانم درآمد بزن کانال 5 خبر مصاحبه وزیر . . . که . . .
چند روز است که از کما خارج شدم حالم کمی بهتره . . . اگه مصاحبه و اعلام افزایش شش درصد حقوق مجدداًً در بوق و کرنا نکنند و چیزی در این زمینه نگویند.

زبان دراز


طنز شماره 180

افشا گری «زبان دراز» درباره «حافظ شیراز»

نمی دانم چه شده بود که کمی تا قسمتی اخلاق حضرت سلطان الایینه مساعد و موافق بود و تبسمی در گوشه لب داشت مرا احضار کرده بود تا درباره نوشته هایم تذکرات لازم بدهد تا رعایت کنم ایراد حقوقی نداشته باشد و توضیح دهد چرا بعضی مواقع کلمات و جملات زبان دراز را تغییر می‌دهد.
 در این هنگام شنیدم شعر حافظ زمزمه می‌کند:
 ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
 وقت عزیز رفت، بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
 مستم کن آن چنان که ندانم زبیخودی
در عرصه خیال که آمد کدام رفت
این زبان دراز هم ژست دو آتیشه به خود گرفت.
با قیافه شبه روشنفکرانه و با حالت شاعر گونه گفتم: استاد! از حافظ با این سابقه در شعر و عرفان و قداست عجیب نیست که در زمره فتنه گران! بوده؟ می‌دانستید ؟ !
همه‏ی نوشته...