هفته نامه آیینه یزد

طنز شماره 340

شورای شهر نگو! مجمع ملل و نحل(1) بگو!

بر یزدی‌های خوش ذوق هزاران آفرین، با این انتخاب اعضای شورا که «گلچین» کردند. اگر با دقت به ترکیب آن بنگرید به عرض بنده می‌رسید که این شورای شهر نیست!! شورای استان است زیرا مسقط‌الراس منتخبین از پشتکوه و میانکوه ‌و پیشکوه تا شهرهای دور و نزدیک و حومه شهر می‌باشد. البته یکی دو تا یزدی هم در آن حاضر هستند جدا از این وسعت جغرافیایی اگر به ترکیب شورا بنگریم می‌بینیم که جور جور است.
زیرا در این جمع مبارک هم زن و هم مرد، پیر و جوان«که البته پیری مخصوص آقایان است» هم معمم هم مکلا، هم اخمو هم خندان، هم حرف زن هم ساکت آن هم با لهجه و بی لهجه از اقلیت تا اکثریت حضور دارند به عقیده ناظران در جلسه شورا که با شرکت «امیر»، «وزیر»، «فقیه»، «مدرس»، «زارع» و «خباز‌» تشکیل می‌شود همگی«کاشف» مشکلات و «شایق» در حل آن می‌باشند.
یقیناً این جمع «پاکنژاد»، «نیکنام»، «مطهر» و «امین» مردم هستند و به صحن شورا و اهمیت آن ایمان داشته آنرا مقدس می‌شمرند چنانکه تنی چند از این بزرگان بیش از یک دهه است که خود را به کرسی شورا «دخیل بسته» و «بست نشسته‌اند» آیا تاکنون حاجت روا هم شده‌اند؟ !!
به دوری از ریا و تظاهر با چاپ عکس دوران دبیرستان و جوانی خود در بروشور و بیلبوردهای تبلیغاتی ثابت کرده‌اند تا امروز کارهای خیری هم انجام ‌داده‌اند. تنها ناهماهنگی که دیده می‌شود جلو و عقب بودن درسی است که فرا گرفته‌اند عده‌ای درس« بابا بزرگ نان داد» و بعضی درسشان به «فرزند خصال خویشتن باش»رسیده ‌است.
خواستیم به روش «زبان درازانه » از سر طنز و مطایبه شروع به کار شورای اسلامی شهرمان را تبریک بگوییم. توفیق منتخبان را در انجام رسالت و مسوولیت خود در این مردمی‌ترین نماد دموکراسی و مردم ناظری را آرزومندیم ولی... منتظرمان باشند به زودی خدمتشان خواهیم رسید تا بپرسیم سابقه داران شورا برای شهر چه کرده‌اند و جمع حاضر چه خواهند کرد؟!! و چه باعث شده با این همه تلاش و چاپ و الصاق دهها هزار عکس و بنر و اطلاعیه به این مقام و منصب دست یابند؟!!!
و هر یک چند درصد آرای واجدین شرایط رای دادن را کسب نموده‌اند ؟ و...

زبان دراز

1- نحل: به کسر «ن» و فتح «ح » یعنی مذاهب و...


طنز شماره 339

دو لبه قیچی چه‌ها می‌کند !!

در کتاب مستطاب مقراض نامه «ابوالفضول» آمده تندروان اعم از افراطی و تفریطی در میان ملل چون دولبه قیچی (مقراض) بوده که گرچه در دو جهت مخالف حرکت می‌کنند اما در بریدن به یک کار مشغولند.
برای اثبات نظریه‌اش حکایتی آورده است.
گویند در عهد جدید حکیم حسن ذوالمفتاح «صاحب کلید» بر خطه پارس حکم می‌راند امرای این خطه را رسم بود چون هفته اول پاییز در رسد به آن سوی دنیا بروند و با دیگر امرا دیدار کنند و نظریه از خود ابراز کنند ابراز کردنی!!
مولانا شیخ حسن در اوان کار بود و کلید مخصوص را برداشت تا قفل زنگ زده کدورت با اهالی باختر و فرنگ را باز کند که تند روان از هر دو سو قیچی وار بر وی تاختند.
حاکم قلعه بنی اسرائیل که رنگ مظلوم نمایی‌اش پریده بود با حامیان تندروی‌های خود دست بر دست هم داده و فریاد برآورده تا مبادا (حسنین) یعنی (حسن پارسی) و (حسین اوبامایی) صلح و سازش کنند که سر او کلاه خواهد ماند!!
و از این سو بعضی از تندروان خودی هم به سرکردگی بعضی از افراد چون استاد دشمن شناس و جاسوس یاب مولانا صاحب‌الشریعه، کیهان نورد و تاریخ ساز که گاهی به همه چیز و همه کس الا جنگ و خودش مخالف بود فریاد برآورد و نزدیک بود گریبان چاک و موی از محاسن برکند که اگر در چند ماه آینده (حسنین) به صلح در آیند شاید رشته‌ها در بازار پنبه گردد و از رونق بازماند.
چون خاتم‌الملک از ملوک پیشین و پیشنهاد دهنده گفتگوی تمدن‌ها بارها به زبان حال شاید فرموده باشد ما دیگر گرد این چیزها نگردیم!
اصلاً‌ چرا خودتان تشریف نمی‌برید تا قضیه را یکسره کنید.!!!
آیا خوانندگان آیینه تایید نمی‌کنند کار زبان دراز به هذیان گویی رسیده است.!!!

زبان‌دراز


طنز شماره 338

تفاوت را حس کنید!!

در همه کشورها اعم از پیشرفته و یا پسرفته وقتی اشکال و نقص و یا عیبی در سیستم پیدا می‌شود بلافاصله مسولان با عذرخواهی علت قطع و اشکال و نقص و عیب را [نقص فنی] اعلام می‌کنند.
ولی در کشور ما شبی، مهتاب شب اینترنت شد گروهی از فیسبوک بازان حرفه‌ای تویتیر بازان دائمی که همیشه «اوین لاین» هستند توانستند بدون فیلتر و ip و یا هر نوع سد و مانعی وارد اینترنت شوند مثل همه عالم و آدم.
ولی فردای آن روز بعضی از مسوولان با هزار عذر خواهی این وصل و درست و حسابی کار کردن اینترنت را ناشی از نقص فنی می‌دانستند. بگذریم که قطع اینترنت در ایران که سرعتش (لاک پشتی) است گاهی که اوضاع سیاسی ناجور می‌شود توسط لنگر کشتی که ناخدای آن «دست فرمان» خوبی ندارد یا کابل‌های نوری به علت جویدن توسط آبزیان غول پیکر قطع می‌شود که در هیچ جای عالم سابقه ندارد. «این بود یکی از فرق‌های ما و دیگران»

زبان‌دراز


طنز شماره 337

حرف مرد یکی نیست

عده‌ای از نمایندگان مردم در دو مجلس اخیر زحمات زیادی کشیدند، ‌صبور بودند، برای مصلحت مردم صبر کردند و هزار تا محاسن دیگر هم داشتند اما آنچه که زبان دراز دیر فهم کج اندیش یاد گرفت این بود که «قول مرد یکی نیست» این چه معنا دارد که روی حرفمان بایستیم ولو سرمان برود.
لذا صبح، مصوبه داشتند با یکی تظاهرات و دو تا خط و نشان عصر روز بعد با دو فوریت باطل می‌کردند.
اول وقت برای سئوال و اخطار و استیضاح امضا جمع می‌شد. با یکی یا دو تا«بگم بگم» امضاها پس گرفته می‌شد.
در انتخابات ریاست جمهوری گفتند مجلس ستاد تبلیغات یکی از کاندیداها شده بود برای اکثر نمایندگان حتی ابلاغ صادر کرده بودند اما باز هم در تایید کاندیدایی 160 امضاء،‌190 امضاء و 45 امضاء جمع می‌گردید.
اما تا یکی دیگه رای می‌آورد این دفعه عده زیادی تبریک گفتند.
یکی از نشریات هم که یک ماه قبل از وقوع هر واقعه‌ای از آن خبر دارد و سند خیانت همه خائنان و جاسوسان هم پیش مدیر مسئولش است یادش رفت ثابت کند که سند داره و آقایان قبلاً ‌هم طرفدار رییس جمهور منتخب بودند سندش هم داشتن کلید در جیب اکثریت نمایندگان می‌باشد.
فلذا !! علیرغم تبریک به رییس جمهور بنفش نشان یادمان باشد گروهی از دوستان نیز آماده تظاهرات دسته جمعی و سبقت در دویدن جلوی دوربین برای ثبت در پرونده تایید صلاحیت بودند!!.

 زبان دراز


طنز شماره 336

ما جلوه شباب ندیدیم به عمر خویش

زبان دراز کودکی و نوجوانی را در دوران ستمشاهی گذارند.
در آن روزگار به غیر از جور استاد و درس چیزی به خاطر ندارد فقط از بزرگترها«وصف حال» شنیده‌است.
سپس در دوران جوانی همانند بعضی چنانکه افتد و دانی صبر انقلابی پیشه کرد.
پس دشمنان آتش جنگ افروخته و در آن دوران از اون حرف‌ها زدن خجالت داشت بعدهم که دوران قرض و بدهی خارجی و سازندگی از طرح بعضی مسائل شرمسار بود. که در آن برهه حساس سخنی از دلخواهی‌هایمان کلمه‌ای بگویم و بعد هم که اصلاحات سر رسید هر 9 روز یک بحران آفریدند، وزیرش هم که حرف زد کتک خورد، چه برسد به زبان دراز و همقطارانش.
بعد هم شمیم خوش مهرورزی و عدالت وزید که ناچار به تحمل و همراهی و« مخمور در میان مستان نشستن» شدیم.
تا خواستیم نفسی در این رایحه خوش خدمت بکشیم گفتند: تحریم شدیم و باید پیچ تاریخی را رد کنیم آن هم با مقاومت و صبر!
آقا جان از ما که گذشت باید آینده نگر باشیم چرا که مردن امروز به اندازه زندگی کردن دیروز یا شاید بیشتر خرج دارد.
لذا باید پس انداز داشته باشیم ولی آیا فرزند و فرزند زادگان سهمی از خوشی و رفاه از بیت‌المال و برنامه‌ریزی عده‌ای از دولتیان خواهند برد؟
نمی‌دانم آقا زادگان و وابستگان آنها کی فرصت کردند که از آن برهه و گردنه و پیچ بگذرند که سندش توی کیف رییس‌الوزرای سابق و نطق تعدادی از نمایندگان سابق و حال بود!
ما که بی‌تقصیر هستیم ولی آیا در جنگ جناح‌ها و دسته‌ بندی‌ها یادی از حق ما هم می‌شود !!
از کسانی که مذاکرات مجلس را شنیده‌اند بپرسید!! 

 زبان دراز


طنز شماره 335

تاسیس دانشگاهی نو با رشته‌های نوین !!

بعضی از بزرگان عالم سیاست را رسم بر این بود که برای تحکیم و تحقق اندیشه‌های خود و پیشرفت امورکشور، بنیادها و مدارس علمی بر جای نهند.
«جندی شاپور» از ازمنه باستان، «نظامیه» از زمان خواجه نظام‌الملک و« دارالفنون» از دوران امیرکبیر و هم اکنون «دانشگاه و بنیاد محمودیه» توسط محمود محبوبمان. چون عمر دولت مهر ورز رو به پایان نهاد برای رویاهای تحقق نایافته دانشگاهی برنهاد که از عالم و آفاق دانشجو گیرد و رشته‌های نو برای رسیدن به ایده‌های تازه در آن تدریس شود.
اما زبان دراز که عقل ناقصش به کٌنه و حقیقت رشته‌های نوین نمی‌رسد پیش بینی کرده که در این «محمودیه» به سیاق « نظامیه بغداد» بهتر است چنین رشته‌هایی تدریس شود و آنچنان کرسی‌های علمی بر نهند:
رشته فوق تخصصی با گرایش‌ هاله نور شناسی، رشته تخصصی« منجمی» با گرایش مدیریت جهان و کهکشان، رشته «توریست دیپلمات» با گرایش جهانگردی و کشف کشورهای کوچک و شناخت قبایل باقی مانده از ماقبل تاریخ و ایجاد رابطه سیاسی با آنها که در هنگام سفر دور هم جمع شوند، و ول‌وله زنان شادی کنند، رشته آمار با گرایش آمارنویسی توّهم مدارانه، صنایع تبدیلی با گرایش تبدیل قطعنامه‌ها به کاغذ پاره و تبدیل اسکناس به روزنامه باطله، صنایع پشم و کشک با گرایش اقتصاد و مملکت داری و پول ملی، علم کلام و بلاغت ادبی در زمینه سخنرانی‌ها و بیان ضرب‌المثل‌های «بگم بگم» یا« مه مه را لولو برد» و «سفید نمایی زنگی مست» و«سیاه نمایی رومی مست».
 البته زبان درازانه نه حقیقت مدارانه و صد البته شاید که همه پیش بینی‌های زبان دراز درست باشد فردا را چه دیدی؟!!

زبان دراز


طنز شماره 334

رابطه «اعتدال» و«تب» چیست؟

از آنجا که بعضی پس از چند ماه هنوز معنی (اعتدال) را درست نفهمیده‌اند و عده‌ای از دولتمردان را مورد خطاب قرار داده و می‌پرسند «منظور از اعتدال چیست»؟!!
و یا به زعم خود از اعتدال معانی و تفسیرهای گوناگون ارائه می‌دهند. برای زبان دراز لغت شناس مایه امیدواری است زیرا خود را در انتهای لیست قبیله دیر فهمان نمی‌یابد.
اما توضیح کلمه اعتدال و راضی شدن عده‌ای که می‌خواهند معنی اعتدال را بدانند!!
حقیر اعتدال را بر حسب ضرب‌المثل « مرگ نشان می‌دهند که به تب راضی شوی» بنابراین، اعتدال را به «تب» معنی فرموده‌ام و بر آن دو تبصره زده‌ام.
اول آنکه اگر گردن و کمر شکست، بشکند ولی این تب قطع و شکسته نشود چون لازم است سر مخالفان به سلامت باشد.
دوم آنکه در گردش روزگار ایام به گونه‌ای رقم بخورد که ضرب‌المثل را از آخر به اول خوانده و به «مرگ» راضی شویم.
باز هم اشکالی بود مکاتبه شود، جواب مکفی و جامع خواهیم فرمود!! مشروط بر آن که سلطان آیینه حاضر به درج و نشر آن بشود!!.

زبان دراز


طنز شماره 333

گل واژه گفتن و ریشه یابی آن

اطباو عالمان علم الارواح را عقیده بر آن است که چون بعضی از افراد روانگردان‌های شیمیایی از جمله حب «اکس» همی زنند به توهم دچار گردند و چنان یاوه سخن گویند که متاخرین، مودبانه آن را «گل واژه» و متقدمین «کرسی شعر» می‌نامند.
به طور مثال فلانی در حالیکه اندرون جیب مبارکش عنکبوت تار تنیده بگوید: اوناسیس و راکفلر و صاحب مایکروساف و گوگل است و چون خشتی در کویر لوت ندارد میهمانان را به «باغ خانه» دعوت کردی و اطعمه و اشربه فراوان پر خوراندی.
در عالم سیاست از پریدن سار از درخت تا زلزله طبس را توطئه دشمن خواندی و در عالم تربیت و هشدار جوانان گوید برج آزادی تبلیغ شیطان پرستی است.
و شاهد آورد اگر آنرا برعکس کنی و بر محل 90 درجه بچرخانی پس از آن 6 سوراخ ایجاد کنی می‌شود آنچه ما گفتیم و برج ساعت مارکار یزد چون بر 4 وجه آن 2 وجه بیفزایی می‌شود 6 وجه پس چند دهه بیش نه کار خیرمندانه‌ای بود بلکه نماد فراماسیونی بود.
و یا اگر کاج آمریکایی در ویلای شمال کاشتی گندم‌های ابرکوه خشکیدی و در عالم سیاست به محض آنکه بر پشت تریبون رفتی گویی 5 میلیون شغل ایجاد کردی و باز 25% بیکار روییدی و حائز رتبه اول گشتیم !!
از زمان مادام اسمیت تاکنون اقتصادی فراغ البال تر از اقتصاد کنونی از وجه آزاد و علمی و برنامه‌ریزی شده ندیده‌ایم و از آغاز بانکداری تا حالا نیافتیم کشوری به این اندوخته ارزی و ریالی!!
و چون به عالم مشکل یابی و مقصر شناسی وارد شود تلاطم بازار ارز را به جمشید بسم ا...، واژگونی سکه را به قاسم یک چشم، بازار خانه و ملک را به چنگیز شهر خر نسبت دادند که همگی در خارج دوره دیدی و توسط فتنه‌گران تحریک شدی...
خوانندگان محترم تصور کنم زبان دراز در حال توهم پس از زدن حب این گل واژه‌ها را نوشته است.
نتیجه اخلاقی:
قبل از سخنرانی یا نویسندگی باید از استعمال روان گردان‌ها جداً خودداری فرموده چون با شعور شنوندگان و خوانندگان تصادف خواهند کرد!!
اگر هم احیاناً‌ میل فرمودند فوراً به کویر رفته همانجا رانندگی کنند شاید ما را از شر خود برهانند!!

زبان دراز


طنز شماره 332

بخش پایانی اندر فایده اصلاحات

خوانندگان محترم کمک کنید!! برادر از دست رفت! کمک کمک
نمی‌دانم او را چه شده! فکر کنم زیر سر نظرسنجی‌ها در زمان تبلیغات انتخابات بود. یک روز ریش مبارک را به سبک خاصی زد. فردای آن روز عینک پنسی زد و ریش انبوه را به حد و اندازه معینی جا گذاشت
دوباره خط ریش گذاشت و پیراهن با یقه دیپلماتیک پوشید
اواخر هم یک روز زلف تو پیشانی می‌ریخت فردای آن روز خوب زلف‌ها را بالا می‌زد تا جای سجده مشخص شود. تا اینکه نتایج انتخابات خط بطلان روی نظر سنجی‌ها و سرمقاله بعضی از روزنامه‌ها کشید. دیدم ریش مبارک را سه تیغ زده کت و شلواری با دستمال گردن بنفش بسته.
زیر لب هم از اعتدال و «خیرالامور اوسطها» می‌گوید!
الهی تیراژ روزنامه‌ها دو برابر شود خدا کند نظرسنجی‌ها و این آمارها مار شود تا عده‌ی را نیش بزند.
با این تحلیل و نظر سنجی‌هایشان شما که مردم را نمی‌شناسید چرا پرت و پلا می‌گوئید شاید هم. ...
خوانندگان محترم آیا شما بیماری برادر زبان دراز را تشخیص داده‌اید؟
عمویمان می‌گوید به بیماری « حفظ الپست» که از بوقلمون به انسان منتقل و باعث رنگ به رنگ شدن می‌شود و معمولاً در همه زمان‌ها و مناطق، کم و بیش رواج دارد مبتلا شده است!
تا شما چه عقیده و نظری داشته باشید؟!!

زبان دراز


طنز شماره 331

اندر فایده اصلاحات (1)

تا امروز به نقش «اصلاحات» در تعیین پست اینقدر اعتقاد نداشتم لذا برای اینکه دو ریالی خوانندگان محترم هم بیفتد صحنه‌ای دیدم که نقل می‌شود؛ چند روز قبل که زبان‌دراززاده را به عادت قدیم خودمان جهت موزدایی از کله‌ی مبارکش و به منظور باد خوردن، بردیم به اصلاح‌خانه یعنی سلمانی!! چشم بد دور، خیلی شلوغ بود از مدیر تا معاون بعضی ادارات!!! هم طالب اصلاح بودند، چنانچه برای جلوگیری از ایجاد شبهه، محل را ترک کردیم تا سر فرصت، نورچشمی را ببریم اصلاح. فکر کنم بعضی از اصولگراها هم فهمیدند باید به اصلاحات توجه کنند تا مردم هم به آنها توجه کنند! کاشکی در این زمینه هم مثل عتیقه‌شناسان و زیرخاکی‌شناسان، متخصص تغییر رنگ و فرم و چهره داشتیم تا رنگ‌عوض‌کنان حرفه‌ای و معلق‌زنان پیشکسوت که در هنر بادمجان ‌دور قاب‌ چیدن نیز استادند را مطالعه کنند و بعد از آن سره را از ناسره تشخیص دهند. توجه‌تان را به دیدارها و اظهارنظرها و مصاحبه‌ی بعضی‌ها جلب می‌کنم!!

زبان دراز